3 Stars

ترسم از مرگ نیست

ارسال شده در تاریخ : 27 اردیبهشت 1399 | شماره ثبت : H9410168

ترسم از مرگ نیست از این است،پَرت گردد حواسش اسرافیل،گُم کند وای اگر فلوتش را
یَقِه می درَّد آسمان آنجا، پا نهد بر زمینِ بی مأوا، تا ببلعد کویر لوتش را

اینچنین شد اگر سرانجامم، آی دریا بیا بیاشامم، تا خدا هم به یُمن فرجامم
بی تعلُّل ز عرش  برخیزد، آستین را زند فقط بالا، سایَد از نو مگر قُروتش را

ترسم از مرگ نیست از این است، خواب خرگوشیِ زمان را باد، کِش دهد تا ابد به لالائی
سایه گسترده تر شود ابری، نورِ خورشید را دهد عُزلت، کِش دهد کهکشان سکوتش را

کاش می شد بهار تنها تا، روز محشر دوام می آوَرد، نور در نور روشنائی بود
می شد آری چنین بهاری داشت، می شد آری چنین، فقط آدم،شکر می کرد اگر هبوطش را

کاش می شد بهارها جاری، مثل انفاس عاشقان آری، در رگِ روحِ سال ها باشند
کاش می زد چو نبضِ فروردین، سالِ خورشیدی من آبان را،سالِ میلادی تو اُوتش را

باغ ما در بهار غوغائی ست، لاله در لاله زار غوغائی ست، بنگرید ازدهار غوغائی ست
وای بر حالتان دهید از دست، نو شکوفائیِ خود آنسانیکْ،جنگلی منگ اگر بلوطش را

آی مردم مجالتان تنگ است ،عمر های شما که کوتاهند، آسمان را خراش خواهد داد
کاخ هاتان چرا نمی دانید؟ گوشتان کم نیوشَد از قرآن، سوره ی نغز عنکبوتش را؟

تیره دل ابرِ کینه جُو گاهی، قبل از آن کاسمان کشد آهی، مشکِ اشک از تگرگ می گیرد
سیل آسیمه سر بپاخیزد، آی باران بگو چه خواهد کرد؟عنکبوت«أوهَنُ البُیُوتَ» ش را؟

ترسم از مرگ نیست از این است،آسمان جُل شوند دریاها، پابرهنه چقدر سخت است این
می نوردد چگونه راهش را، می بَرَد باد اگر کلاهش را، رود را،  قوت لا یموتش را

سر بزیری برای شیطان است، دست های بلندِ سرو امّا، تا ابد در قنوت می مانند
سربلندی ثوابی اندک نیست، می کِشد قد ـ  بروز ـ پی در پی، می پذیرد خدا قنوتش را

تا عطشناک جامِ امّیدیم، زندگان  با دوامِ امّیدیم،رهسپر با مرامِ امّیدیم
تا خدا هست عشق هم جاری ست، باید انسان فقط بیاموزد، رسم آن را و فنّ و فوتش را

آدمیزاده ای که آزادست، با کدامین ستاره همزادست؟ عقل وعشقیش چون خدا دادست
می توانست با خدا باشد، مرغ همتای او هُما باشد، داشت پروا اگر سقوطش را

کاتولیکید یا پروتستانْتْ؟ اُرتُدوکسید یا نه همچون کانْتْ؟میخورید ازپیاله هاتان رانت
هست دنیا اگر چه توتستانْتْ ، نکنی ناشیانه با دستانْتْ ، پیله برگ درخت توتش را

 هان، بپرهیز از بد از بیراه، شد مقرّر چنین که پادافراه، دوزخت می شود اقامتگاه
هست بی شک پناهت ازاین چاه، چه دژی؟«لا إلهَ إلّا الله»، پاس داری اگر شروطش را!

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 4 | مجموع امتیاز : 5 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 116 نفر 333 بار خواندند
مسعود مدهوش (27 /02/ 1399)   | محمد رضا درویش زاده (27 /02/ 1399)   | محمد مولوی (27 /02/ 1399)   | ابراهیم حاج محمدی (27 /02/ 1399)   | سیلویا اسفندیاری (27 /02/ 1399)   | سیدمحمد طباطبایی (27 /02/ 1399)   | فرهاد نیکبخت (27 /02/ 1399)   | معین حجت (27 /02/ 1399)   | مرتضی دولت ابادی (27 /02/ 1399)   | حامی شریبی (27 /02/ 1399)   | سعید اعظامی (28 /02/ 1399)   | علی معصومی (28 /02/ 1399)   | خسرو فیضی (28 /02/ 1399)   |

رای برای این شعر
مسعود مدهوش (27 /02/ 1399)  محمد رضا درویش زاده (27 /02/ 1399)  محمد مولوی (27 /02/ 1399)  سیلویا اسفندیاری (27 /02/ 1399)  علی معصومی (28 /02/ 1399)  خسرو فیضی (28 /02/ 1399)  
تعداد آرا :6


نظر 20

  • مسعود مدهوش   27 اردیبهشت 1399 13:15

    درود بر استاد غزل ایران و شاعر معاصر گرانقدر rose rose rose

    غزلی ناب را خواندم , بس سخت و پیچیده در سرایش , دستمریزاد applause applause applause حظ کردم rose rose

  • محمد رضا درویش زاده   27 اردیبهشت 1399 13:26

    هزاران درود بر شما استاد rose rose rose applause applause

  • محمد مولوی   27 اردیبهشت 1399 13:42

    درودتان استاد بزرگوار
    جناب حاج محمدی دستمریزاد
    applause applause
    rose rose rose

  • سیلویا اسفندیاری   27 اردیبهشت 1399 14:48

    سلام و عرض ادب rose
    هزاران درود استاد عزیز و گرانمایه applause
    قلم ژرف تان ستودنی است applause
    rose rose
    rose

  • فرهاد نیکبخت   27 اردیبهشت 1399 17:27

    ترسم از مرگ نیست
    که من مرده ام زخویش
    گر قلب من تهی شود از بودنت
    غافل شدم از وحی درون
    زیبا نشود خالی از انسانیتم...

    درود بر شما شاعر

  • معین حجت   27 اردیبهشت 1399 18:38

    سلام استاد ...
    مثل همیشه خواندم ، آموختم و حظ فراوان بردم rose rose rose

  • مرتضی دولت ابادی   27 اردیبهشت 1399 19:51

    کار سترگ بیانگر ماهیت خود است. پس چه نیاز به تعریف و تمجید
    قاصر زبانی چون بنده ی ناچیز. که «آفتاب آمد دلیل افتاب» و اما بعد؛
    بی گمان اندیشه ی عمیق ومناعت طبع در انتخاب واژه های خوش تراش
    پشتوانه ای محکم برای ماندگاری یک اثر ارزشمند است. این که شاعر
    بتواند با زبانی فاخر و پرهیز از مغلق گویی با مخاطب ارتباط بر قرار کند
    بی آنکه سطح کلام را تنزل دهد، خود دلیلی محکم بر یک اثر ماندگار است.
    ..........
    اندیشه ی عمیق و نگاه دقیق شما ستودنی است
    rose

  • حامی شریبی   27 اردیبهشت 1399 23:32

    rose

  • سعید اعظامی   28 اردیبهشت 1399 00:41

    درود بر استاد عزیزم.عالی و زیبا.پنداشتم سخت ترین کارها را همیشه شما به پایان میرسانید.درود خیلی لذت بخش وهیجانی

  • سعید اعظامی   28 اردیبهشت 1399 00:42

    درود بر استاد عزیزم.عالی و زیبا.پنداشتم سخت ترین کارها را همیشه شما به پایان میرسانید.درود خیلی لذت بخش وهیجانی

  • علی معصومی   28 اردیبهشت 1399 05:38

    درود و ارادت
    ◇◇◇◇
    ادیب فرزانه
    کاری بدیع است
    سرایش این اثر.... rose

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا