بی تو حس کردم خدا بر خون انسان تشنه بود
باغ در تصویر خاک آلود شیطان تشنه بود
این ترکها روی لبهایم نشان خنده نیست
این کویر از ابتدا ی خلق باران تشنه بود
هرکه آمد پشت پا زد بر شکوه بخت باغ
خشکسالی خسته از تقدیر پنهان تشنه بود
هرچه بالا تر پریدم باز تر شد دید من
باز ، از این ارتفاع پست انسان تشنه بود
زخم هایم خشک و رگهای گلویم خشک تر
رود حتا در خم تکثیر جریان تشنه بود
ساحل از امواج پی در پی پریشان تر شده است
ظاهرن از سیلی بی جای طوفان تشنه بود
جابرترمک
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 6
امیر عاجلو 28 مهر 1399 18:36
درود بر شما
رضا زمانیان قوژدی 28 مهر 1399 21:47
درود بر شما استاد ترمک عزیز
مثل همیشه زیبا و دلنشین
علیرضا علیدادی شمس ابادی 01 آبان 1399 00:17
سلام ودرود
علی معصومی 11 آبان 1399 23:23
درود ها بر شما
جناب استاد ترمک عزیز
کرم عرب عامری 11 آبان 1399 23:57
آفرینها ودرود جناب ترمک
حسن مصطفایی دهنوی 12 آبان 1399 07:30
سلام و درود استاد
بسیار زیبا است
شادکام باشید