3 Stars

گفتگو با خدا

ارسال شده در تاریخ : 09 تیر 1394 | شماره ثبت : H94598

گلایـه دکتر شریـعتی از خـدا و جـواب سهراب سپـهری و گفتگوی حقیر با آن دو بزرگوار

1 - گلایه ای از خدا، منتسب به دکتر علی شریعتی
خدایا کفر نمیگویم،
پریشانم،
چه میخواهی تو از جانم؟!
مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی.
خداوندا!
اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی
لباس فقر پوشی
غرورت را برای تکه نانی
به زیر پای نامردان بیاندازی
و شب آهسته و خسته
تهی دست و زبان بسته
به سوی خانه باز آیی
زمین و آسمان را کفر میگویی
نمیگویی؟!
خداوندا!
اگر در روز گرما خیز تابستان
تنت بر سایه ی دیوار بکشانی
لبت بر کاسه ی مسی قیر اندود بگذاری
و قدری آن طرف تر
عمارتهای مرمرین بینی
و اعصابت برای سکه ای این سو و آن سو یی روان باشد
زمین و آسمان را کفر میگویی
نمیگویی؟!
خداوندا!
اگر روزی بشر گردی
ز حال بندگانت با خبر گردی
پشیمان می شوی از قصه خلقت،
از این بودن،
از این بدعت.
خداوندا تو مسئولی.
خداوندا تو میدانی که انسان بودن و ماندن
در این دنیا چه دشوار است،
چه رنجی میکشد آن کس
که انسان است و از احساس
سرشار است

2 - جواب سهراب سپهری از زبان خدا به دکتر شریعتی
منم زیبا
که زیبا بنده ام را دوست میدارم
تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید
ترا در بیکران دنیای تنهایان
رهایت من نخواهم کرد
رها کن غیر من را آشتی کن با خدای خود
تو غیر از من چه میجویی؟
تو با هر کس به غیر از من چه میگویی؟
تو راه بندگی طی کن عزیز من، خدایی خوب میدانم
تو دعوت کن مرا با خود به اشکی، یا خدایی میهمانم کن
که من چشمان اشک آلوده ات را دوست میدارم
طلب کن خالق خود را، بجو ما را تو خواهی یافت
که عاشق میشوی بر ما و عاشق میشوم بر تو که
وصل عاشق و معشوق هم، آهسته میگویم، خدایی عالمی دارد
تویی زیباتر از خورشید زیبایم، تویی والاترین مهمان دنیایم
که دنیا بی تو چیزی چون تو را کم داشت
وقتی تو را من آفریدم بر خودم احسنت میگفتم
مگر آیا کسی هم با خدایش قهر میگردد؟
هزاران توبه ات را گرچه بشکستی؛ ببینم من تو را از درگهم راندم؟
که میترساندت از من؟ رها کن آن خدای دور؟!
آن نامهربان معبود. آن مخلوق خود را
این منم پروردگار مهربانت
خالقت
اینک صدایم کن مرا.
با قطره ی اشکی
به پیش آور دو دست خالی خود را
با زبان بسته ات کاری ندارم
لیک غوغای دل بشکسته ات را من شنیدم
غریب این زمین خاکی ام. آیا عزیزم حاجتی داری؟
بگو جز من کس دیگر نمیفهمد
به نجوایی صدایم کن.
بدان آغوش من باز است
قسم بر عاشقان پاک با ایمان
قسم بر اسبهای خسته در میدان
تو را در بهترین اوقات آوردم
قسم بر عصر روشن، تکیه کن بر من
قسم بر روز، هنگامی که عالم را بگیرد نور
قسم بر اختران روشن اما دور، رهایت من نخواهم کرد
برای درک آغوشم، شروع کن، یک قدم با تو
تمام گامهای مانده اش با من
تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید
ترا در بیکران دنیای تنهایان،
رهایت من نخواهم کرد.

3 - جواب حقیر به آن دو بزرگوار
سلام ای نازنینانم،
علی جان،
نازنین سهرابِ گل آوازه،
یارانِ سفر کرده.
شبی من با خدا در گفتگو بودم،
دلم خون بود و می گفتم:
خداوندا ،
عروسک های زیبایت،
همه نابود می گردند،
هیروشیما،
ناکازاکی،
تل زعتر ،
و هر جای زمین دیدم ،
درون آتش است و خون و خاکستر،
و تو یارب نمی دانم،
چه لذت می بری زین موجِ خشم و کینه ی انسان؟!!.
دگر غافل شدم زین،
من ، خدا را بنده ای،
او بنده پرور ایزدِ داناست...!!
زدم بر سیم آخر ،
خدا را من چه ها گفتم!!
فغان کردم به او گفتم خداوندا،
مگر با حوریان،
سری داری و سودایی،
و فارغ از بنی آدم ؟!!
دو چشمانم پُر از خون شد،
و خوابیدم.
وجودم را چو مرغان در فضا دیدم،
نترسیدم و دیدم روز دیگر را.
زمین در آتشِ جنگ و بلا می سوخت،
هزاران ؟
صدهزاران؟
نی،
که هرچه بود انسان در زمین می سوخت،
لهیبِ آتش قهرِ الهی،
تا ثریا برده سر را،
آسمان می سوخت.
زمین میدانِ غوغای جهالت بود،
صدایی می شنیدم ،
نه زیر آن بود و نی بَم بود،
رسا،
مردانه،
می فرمود:
قسم بر شام ،
بیتِ پاک ،
قسم بر تین و بر زیتون.
فسم بر طور سینا
به مکه سرزمین وحی،
امینِ راهِ آزادی،
نظام خلقت انسان مرا نیکوست،
وگفتم من به پیغمبر:
« لقد خلقنا الانسان فى احسن تقویم
ثم رددنه اسفل سافلین »
بلی یاران،
به شوخی ایزدم هرگز ندارد گفته ای ،
که آن والای بی همتا،
بود غوغاگر هستی ،
بود خود احکم و الحاکم،
همو گوید:
« وَ إِنْ حَکَمْتَ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ [1]
بیدار شو، انسان...
خدا می گفت:
«ندیدم بنده ی پاکی،
پی نانی،
به قدر یک نفس دل بر حرام آرد،
ندیدم بنده ی پاکم،
به بی رحمی،
ندیدم جز دلی عاشق،
خداوندان ایمان را...
و من بار دگر این آسمان در هم فروریزم،
بقول حافظم،
آن بنده ی عاشق،
که طرحی نو در اندازم.
و اکنون آنچه می بینی همان باشد که گفتم برمحمد،
طفلِ تنهایی،
که او را بهترین جُستم...


[1] « و اگر میان آن‌ها داوری کنی، با قسط داوری کن»

6 تیرماه 1393

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 5 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 596 نفر 971 بار خواندند
طارق خراسانی (09 /04/ 1394)   | مرتضی فصیحی (09 /04/ 1394)   | زهرا نادری بالسین شریف آبادی (09 /04/ 1394)   | تبسم عبداله زاده (09 /04/ 1394)   | پویا نبی زاده (09 /04/ 1394)   | روح الله اصغرپور (09 /04/ 1394)   | محمد جواد صابری (09 /04/ 1394)   | دادا بیلوردی (09 /04/ 1394)   | قاسم افرند (09 /04/ 1394)   | علی اصغر اقتداری (09 /04/ 1394)   | کمال حسینیان (09 /04/ 1394)   | کرم عرب عامری (10 /04/ 1394)   | حسین دلجویی (10 /04/ 1394)   | سمانه تیموریان (آسمان) (10 /04/ 1394)   | منوچهر منوچهری(بیدل) (10 /04/ 1394)   | اله یار خادمیان (11 /04/ 1394)   | مهدی نجفی (12 /04/ 1394)   | احمد الماسی (12 /04/ 1394)   | بهناز علیزاده (12 /04/ 1394)   | محمد مولوی (28 /02/ 1399)   | مسعود مدهوش (06 /03/ 1399)   |

رای برای این شعر
تعداد آرا :5


نظر 31

  • زهرا نادری بالسین شریف آبادی   09 تیر 1394 11:53

    درودها استادهریک ازاشعارشما خودشاهکاری فاخر،ناب وبی بدیل است ماناباشیدونویسا
    applause applause applause
    rose rose rose

    • طارق خراسانی   10 تیر 1394 09:10

      با سلام و درود بی حد

      سپاس از حضور سبز و پر مهرتان



      در پناه خدا


      rose rose rose

  • مرتضی فصیحی   09 تیر 1394 12:15

    سلام ودرود بر استاد وممنون از شعر زیبایتان
    خدای ما خداوند توانایی است
    که او سرشارازدرک وآگاهی است
    یکی رابیش دادست او
    یکی را کم بدادست رزق
    دراین کار او هم حکمتی جاری است
    خدای ما خدای بی همتایی است
    که حتی وصف او سخت است
    ستودن هم کمی دشوار
    ولی او مردمانش را بسی سخت دوست میدارد
    برای حل مشکل از بندگانش وقت میذارد
    خدایی این چننین رحمان
    خدایی این چنین بی سان
    مگر غیر ازو باشد
    که عالم را بگرداند
    برای تک تک موجودات عالم وقت بگذارد
    پس اورا میستایم من
    خدای بی همتایم را میستایم من


    applause applause applause applause applause applause applause applause applause rose rose rose rose

    • طارق خراسانی   10 تیر 1394 09:11

      با سلام و درود بی حد



      بله خدای ما خداوندی مهربان و اهل عدالت است
      مو را از ماست می کشد
      ولی به موقع و زمان خودش


      سپاس از حضور پر مهرتان



      در پناه خدا


      rose rose rose

  • تبسم عبداله زاده   09 تیر 1394 13:21

    سلام
    و
    درود
    جناب
    خراسانی
    بسیار
    عالی
    مانا
    باشید.

    • طارق خراسانی   10 تیر 1394 09:12

      با سلام و درود بی حد

      سپاس از حضور سبز و پر مهرتان



      در پناه خدا


      rose rose rose

  • پویا نبی زاده   09 تیر 1394 13:35

    سلام پدر نازنین


    واقعا نمی دانم چه بگویم در وصف این مناجات هاو سخنان زیبا

    اشعار دکتر شریعتی و جواب سهذاب بزرگ را هم خوانده بودم و این بار با جواب شاعر بزرگ دیگر چون استاد طارق این
    زیبایی چند برابر شد

    از هیروشیماو بم و این جور مکان ها یاد کردید که واقعا انسان را متاثر می کند



    کاش کسی هم به فکر آن افرا آفریقایی باشد که ظلم می شود به آنان و در فقر و گرسنگی استخوان شدندو پوستشان به پشتشان چسببده
    سپاس

    • پویا نبی زاده   09 تیر 1394 13:36

      تصییح
      سهذاب=سهراب rose rose rose

    • طارق خراسانی   10 تیر 1394 09:15

      با سلام و درود بی حد


      پویا جان جنایتی که در کره ی زمین می شود بسیاراست
      خلاصه ای از آن را گفته ایم // و هر جای زمین// نیز آمده است

      خداوندا ،
      عروسک های زیبایت،
      همه نابود می گردند،
      هیروشیما،
      ناکازاکی،
      تل زعتر ،
      // و هر جای زمین دیدم ،//
      درون آتش است و خون و خاکستر،
      و تو یارب نمی دانم،
      چه لذت می بری زین موجِ خشم و کینه ی انسان؟!!.


      سپاس از حضور سبز و پر مهرتان



      در پناه خدا


      rose rose rose

  • روح الله اصغرپور   09 تیر 1394 13:41

    درود استاد عالی و دستمریزاد. لذت بردم

    آسمان پر از غبار ترس و لرز و وحشت است.
    نیست صلحی تا ابد در رزمگاه جنگ ها؟؟؟؟؟
    راجی

    • طارق خراسانی   10 تیر 1394 09:16

      سلام و درود بر جناب اصغرزاده ی عزیز


      سپاس از حضور پر مهرت

      مانند همیشه گرم و صمیمی


      در پناه خدا


      rose rose rose

  • محمد جواد صابری   09 تیر 1394 15:35

    باز هم شاهکار بی بدیل دیگری از شما استاد
    rose applause applause rose
    rose applause applause rose

    • طارق خراسانی   10 تیر 1394 09:18

      سلام و درود بر جناب جواد صابری


      سپاس از حضور همیشه گرمت

      خانه نشینم و تنها به کار دل


      در پناه خدا شاد زی


      rose rose rose

  • دادا بیلوردی   09 تیر 1394 20:38

    درود بر جناب خراسانی
    احساس و گفتگوی دلنشینی هستند. البته الهی نامه ی طویل دکتر شریعتی تأثیر بر انگیزتر می باشد.
    و محتوای احساس حضرتعالی نیز به روز و گوارا applause

    • طارق خراسانی   10 تیر 1394 09:20

      سلام و درود بر دادای بزرگمهرم


      سپاس از حضور همیشه گرم و سبز شما



      در پناه رب العالمین شاد زی



      rose rose rose

  • علی اصغر اقتداری   09 تیر 1394 22:29

    سلام
    فقط برای اعلام حضور

    • طارق خراسانی   10 تیر 1394 09:21

      سلام و درود بر حضرت استاد اقتداری


      دلتنگتان بودیم

      خیلی خیلی خوش آمدید



      در پناه رب العالمین شاد زی


      rose rose rose rose

  • کمال حسینیان   09 تیر 1394 23:36

    درود بر استاد طارق عزیزم
    اشعار سه گانۀ زیبایی بودند، هر سه حق بودند و هر سه عین عبادت
    ولی در این میان جای شعر استاد معینی کرمانشاهی خالی بود که برایتان به یادگار می نویسم :

    عجب صبری خدا دارد !
    اگر من جای او بودم .
    همان یک لحظه ی اول ،
    که اول ظلم را می دیدم از مخلوق بی وجدان ،
    جهان را با همه زیبایی و زشتی ،
    به روی یکدگر ، ویرانه می کردم .


    عجب صبری خدا دارد !
    اگر من جای او بودم .
    که در همسایه ی صد ها گرسنه ، چند بزمی گرم عیش و نوش می دیدم ،
    نخستین نعره ی مستانه را خاموش آن دم ،
    بر لبِ ، پیمانه می کردم .


    عجب صبری خدا دارد !
    اگر من جای او بودم .
    که می دیدم یکی عریان و لرزان ، دیگری پوشیده از صد جامه ی رنگین ،
    زمین و آسمان را
    واژگون ، مستانه می کردم .


    عجب صبری خدا دارد !
    اگر من جای او بودم .
    نه طاعت می پذیرفتم ،
    نه گوش از بهر این بیداد گر ها تیز کرده ،
    پاره پاره در کف زاهد نمایان ،
    سبحه ی ، صد دانه می کردم .


    عجب صبری خدا دارد !
    اگر من جای او بودم .
    برای خاطر تنها یکی مجنون صحرا گرد بی سامان ،
    هزاران لیلی ناز آفرین را کو به کو ،
    آواره و دیوانه می کردم .


    عجب صبری خدا دارد !
    اگر من جای او بودم .
    بگرد شمع سوزان ِ دل عشاق سرگردان ،
    سراپای وجود بی وفا معشوق را ،
    پروانه می کردم .


    عجب صبری خدا دارد !
    اگر من جای او بودم .
    به عرش کبریایی ، با همه صبر خدایی ،
    تا که می دیدم عزیز نابجایی ، ناز بر یک ناروا گردیده خواری می فروشد ،
    گردش این چرخ را
    وارونه ، بی صبرانه می کردم .


    عجب صبری خدا دارد !
    اگر من جای او بودم .
    که می دیدم مشوش عارف و عامی ، ز برق فتنه ی این علم ِ عالم سوز مردم کش ،
    به جز اندیشه ی عشق و وفا ، معدوم هر فکری ،
    در این دنیای ، پر افسانه می کردم .


    عجب صبری خدا دارد !
    چرا من جای او باشم .
    همین بهتر که او خود جای خود بنشسته و ، تاب تماشای تمام زشتکاری های این مخلوق را دارد
    وگرنه من به جای او چو بودم ،
    یک نفس کی عادلانه سازشی ،
    با جاهل و فرزانه می کردم .
    عجب صبری خدا دارد ! عجب صبری خدا دارد !

    پاینده باشید
    rose

    • طارق خراسانی   10 تیر 1394 09:26

      سلام و بس درود خدمت حضرت کمال

      تصدقت

      دستمریزاد استاد

      شاید باور نکنید ولی اقرار می کنم که این شعر زیبا را تمام و کمال نخوانده بودم
      ممنونم که آن به این صفحه ارسال فرموده اید.

      در پناه خدا شاد زی

      rose rose rose

  • کرم عرب عامری   10 تیر 1394 00:37

    خوشحالم

    لقمه نانی با دوست داشتن
    برایت آماده میکنم

    ومیبینم کسی را که بانام خدا آنرا از دهانت میرباید
    بسیار باهوشم که اورا باخدا نمیامیزم
    بسیار صبور تا تو بزرگ شوی و بکمکم بیایی تا آنرا از حلقومش بدر آورم
    برای آنروز هر شب ثانیه هارا میشمارم
    درود بر استاد خراسانی بزرگ

    rose rose rose

    • طارق خراسانی   10 تیر 1394 09:27

      با سلام و درود بی حد


      کامنت های شما خود شعری فاخر می باشند


      سپاس از حضور بزرگوارانه ی آنحضرت



      در پناه خدا


      rose rose rose rose

  • حسین دلجویی   10 تیر 1394 00:51

    درود جناب طارق گلمرام و مهرآیینم
    آخه برادر گلم فکر خودت نیستی فکر من پیره مرد هم نمیکنی؟
    اقلا آسانسوری ،نردبونی ،ویلچری...؟؟

    میهمان محفل گرم ادب و متلذذ از شهر ناب سرشک شوای قلمتان بودم
    احسنت بر صفای میزبانی تان...

    rose rose rose rose rose

    دلم گرفته از این روزهای تکراری
    از این سیاه نمور چهار دیواری

    چقدر رسم عجیبی ست رسم شب هایم
    غم و تلاوت اشک و عذاب بیداری

    دلم گرفته ز طوفانی درون خودم
    دلم گرفته زجریان روز و شب جاری

    در این فضای گرفته در این هوای غریب
    کنار پنجره باشی و لحظه بشماری

    برای رفع خستگی ات مینشینی و بازم
    تویی و عشق مجازی و لایک تکراری

    تویی و درد توهم که دوستت دارند
    تویی و درد توهم که دوستش دار ی

    دلم گرفته خدا یا نمیزنی حرفی؟
    دلم گرفته خدایا نمیکنی کاری؟

    ====
    دلجوووو

    • طارق خراسانی   10 تیر 1394 09:30

      سلام و بس و درود خدمت استاد دلجویی


      تصدق شما

      از قدیم گفته انددود از کنده بلند میشود
      تنها بزرگان هستند که کوچک نوازی می کنند و لا غیر



      در پناه رب العالمین شاد زی


      rose rose rose

  • سمانه تیموریان (آسمان)   10 تیر 1394 11:04

    سلام و درود خدمت استاد عزیزم
    طاعات و عبادات قبول

    مناجات بسیار زیبایتان واقعا بینظیر و البته حاوی واقعیاتی بس تلخ نیز بود

    دستمریزاد خدا پشت و پناهتان استاد نازنینم
    به امیدظهور آخرین منجی rose rose rose rose rose

    • طارق خراسانی   10 تیر 1394 13:39

      با سلام و درود بر سمانه ی عزیز

      نور چشمانم


      سپاس از حضور گرم و صمیمانه ی شما مهربان


      در پناه حق


      rose rose rose

  • منوچهر منوچهری(بیدل)   10 تیر 1394 11:57

    الهی همیشه زنده باشی جناب طارق خراسانی عزیزم قلمت را میبوسم این دو اشعار به اندازه صد اشعا نیرو بمن داد درود بر شما از قلم زیبای شما همیشه لذت میبرم ممنونم ممنونم ممنون بسیار زیبا rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose

    • طارق خراسانی   10 تیر 1394 13:40

      با سلام و هزاران درود خدمت دوست شاعرم
      حضرت منوچهری گرانمهر


      تصدقت

      من هم بی نهایت شما را دوست دارم
      نباشید سایت گرم نیست گرمای آن به وجود چون خورشید حضرتعالی ست.



      در پناه حق


      rose rose rose

  • اله یار خادمیان   11 تیر 1394 11:01

    درود خداوند بر هر سه بزر گوار روح آن دو عزیز شاد در جوار حق وبقای استاد ارجمند
    جناب طارق، این ستاره ی در خشان و این ماه تابنده ی آسمان خراسان جاودانه باد
    rose rose rose rose rose rose

    • طارق خراسانی   11 تیر 1394 14:28

      سلام بر مولایم
      حضرت خادمیان عزیز

      تصدقت


      سپاس از حضور گرم و مشوقانه ی آنحضرت



      در پناه خدا


      rose rose rose

  • مهدی نجفی   12 تیر 1394 08:14


    سلام گفت و گوی جالبی بود

    لذت بردم


    applause applause applause

  • بهناز علیزاده   12 تیر 1394 12:22

    درود بر شما استاد خراسانی بسیار زیباست من شعری نوشه بودم برایتان در این کامنت دیر شد به عنوان مهمان آمد rose rose rose

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا