گذشت احساسم ازروز مادر
نشست غم های دوری تو بردیدگانم
من چه عنصربی هدفی هستم
که در نبودن گرمای تو
هرروز جان دادم
خاکی هستم تشنه باران
که در کویری پوسیدم
سرگردانی هستم که می گردم و نمی دانم چه هستم
هر روز امیدی می سازم برای تنهایی خودم
کلبه ای از محبت اما مردم نمی دانند
این کلبه سال ها ویران شده است
بدان شکسته شد وجودم در جریان
این فریاد های تکراری
خیلی سخته مادر تو رفتی
دنیا دیگر هیچ ارزشی ندارد
چه فرقی می کندآسمان چه رنگی باشد مادر
چه فرقی دارد هوای بهار چه احساسی را برای
تنهایی من بخواند اگر نباشی
بایددنیا را وارونه دوست داشت
خوابی دید تکراری که دران لباس دامادی می دوزند
هررنگی زندگی باشد مهم نیست
برای من شکست خورده تنها
بی خیال بی خیال باید رفت
خانه ویران است و دل شکسته است
سازغم الودی می زند زندگی
ایستگاه بعدی نگه دار
خسته ام حوصله سفر ندارم
ازاین ویرانی و بی کسی
هرچه باد ا باد
بریز پیاله را از غم لب ریز کن
این احساس ویران را
مادر نیستی برایم دعا کنی
لباس دامادیم هم چنان نیمه کاره ماند
می ترسم در آینه نگاه کنم
از من قاب عکسی پوسیده مانده مادر
صدای خرد شدنم را می شنوم
همه فریادم همه فریادم مادر
چرا رفتی -زمان فوت ۱۳۵۷
تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5
نظر 2
فرزانه اختری 01 فروردین 1396 02:28
باسلام سال نو مبارک
محمد جوکار 02 فروردین 1396 03:48
سلام
بهار بهترین بهانه برای آغاز ؛
و آغاز بهترین بهانه برای زیستن است.
سر آغاز بهار و سال جدید را به شما و خانواده محترم تبریک عرض می نمایم...
با آرزوی سلامتی و موفقیت برای شما در سال جدید.
در ضمن سپاس ویژه بابت تقبل زحمت تهیه نماهنگ اشعارم