« بیداد پرور »
خداوندا ، تویـی بیداد1 پرور
جهان ، بیداد پرور شد سراسر
زِ اول خلق بد را پروریدی
رعایت کرده ای بر خلق خود سر
الهـا ، آتش افروزان کیاننـد2
نه از دست عاجز آیند و نه از سر
چرا یعقوب تو چشمش شود کور
شفا نـتوان دهی ، چشم پیمبر
پیمبر(ص) را زِ خلقت برگزیدی
زِ خلقت ،صد جفا شد بر پیمبر
خداوندا چرا خلقت چنین انـد
علی (ع) را کشتنش نزدیک منبر
نگهداری علی(ع) را زیر شمشیر
جهانگردی دهی سهم سکندر3
علی گویا هدف بر ظلم خلق است
حسینش(ع) را بریدند سر زِ پیکر
علی(ع) شد وارث علم محمد(ص)
در آن صحرای جُحفه4، حج آخر
هرآن فردی که زیر ظلم خلق است
پناهش کی بداد ، آن لطف داور
هر آنکس راه حق را ، پیشتر رفت
اسیر آمد ، برِ خلقِ ستمگر
کدامین فرد حقگو، در جهان بود
که بر خلق ستمگر ، شد توانگر
یقیناً مدعـی هستنـد بر حق
همین خلق جفا گستر ، سراسر
هرآن فردی به حقگویان،جفا کرد
کجا از امر حق ، آن دید کیفر
کس اَر فرمان حق را ،بیشتر برد
ستم بینـد اگر باشد دلاور
عقاب پَـر بلندِ تیـز پرواز
چرا پرواز آن شد چون کبوتر
نهنگی را بـبندی هـر دو بالش
که خرچنگی بَرش گردد شناور
دلیران را بـترسانی زِ قهرت
که ترسوها بر آن گردند مظفر
هنرمنـدان ملت از تـو تـرسند
کسی کز تو نترسد ،شد هنرور
رعایت می کنی دیو و ددان را
به آدمها دهی صد گونه کیفر
به وحشی فطرتان نصرت ببخشی
به تقوا پیشگان آتش و آذر5
کسی نـتوان بـپیچد سر زِ امرت
زِ امرت سر بـپیچد فرد کافر
مسلمان را ، بـترسانی زِ آتش
در آتش پرورش دارد سمندر6
تو افراد بد ، گویا نـبینی
بَدان در کار بد ، گردند مظفر
مگر روح بشر دست تو نَبْود
چرا آزاد باشند ، خلقِ خود سر
نگوید هر که باشد نکته پرور
کسی نتوان شکایت کرد ازاین در
بشر راه حق و باطل همین است
نـباشد بهـر حقگو ، راه بهتر
اگر آتش به کام من بـریزی
و گـر سوزانیـَم از پای تا سر
خداوندا به من آتش گشودی
مرا آتش گرفت از پای تا سر
یکی را پرورش دادی به صد ناز
مرا صد خاک غم ریزی تو بر سر
من از کوی با وفایـَت سر نـپیچم
اگر با خاک کویَـت شد برابر
اگر پایم بـبندی با دو دستم
زِ پا گـر ناتوانـم ، آیم از سر
غلامی را چو من کس ناتوان یافت
غلامـم من بـر این درگاه داور
غمم را بی غمان نتوان کنند درک
در این دریای غم ، هستم شناور
خدایا ره به مقصودم تو بنما
که من غرقم به هر بحری و هر بـر
حسن ازبحث شعر خود چه خواهی
بُوَد داناتـر آن خلاق داور
٭٭٭
1- ظلم و ستم 2-چه کسانی هستند 3- اسکندر 4- صحرایی در فاصله 2میل تا غدیر خم 5- نار - آتش 6- جانوری که در آتش به وجود می آید
حسن مصطفایی دهنوی
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 20
امیر عاجلو 14 آذر 1399 21:16
!درود
حسن مصطفایی دهنوی 17 آذر 1399 06:50
درود ها
کرم عرب عامری 15 آذر 1399 00:12
به به عالی بود
حسن مصطفایی دهنوی 17 آذر 1399 06:50
درودها
سپاس از حضور پر مهرتان
سربلند باشید
بهنام حیدری فخر 15 آذر 1399 00:53
درود بر شما ادیب فرهیخته و استاد دهنوی گرانقدر
در پناه حق،موفق و پیروز و سرفراز باشید
حسن مصطفایی دهنوی 17 آذر 1399 06:51
درودها استاد حیدری
سپاس از حضور پر مهرتان
سربلند باشید
مسعود مدهوش 15 آذر 1399 03:44
درودها گرانقدر
روح استاد شاد باد
حسن مصطفایی دهنوی 17 آذر 1399 06:51
درودها استاد
سپاس از حضور پر مهرتان
سربلند باشید
آمین
ولی اله بایبوردی 15 آذر 1399 08:21
سلام و درود
در شفاعت انبیا و اولیاء الله
روح استاد دهنوی خلد آشیان قرین رحمت ایزدی
حسن مصطفایی دهنوی 17 آذر 1399 06:51
درودها استاد
سپاس از حضور پر مهرتان
سربلند باشید
آمین
علی احمدی 15 آذر 1399 11:16
درود بیکران بر شما استاد والامقام
حسن مصطفایی دهنوی 17 آذر 1399 06:51
درودها
سپاس از حضور پر مهرتان
سربلند باشید
کاویان هایل مقدم 15 آذر 1399 11:18
زیبا سروده ای بود جناب دهنوی
جهان به خودی خود چون خلقت یزدان است نیک است، این ما آدمیان هستیم که آن را با بیداد خود جای کژی می کنیم.
درودتان بزرگوار
حسن مصطفایی دهنوی 17 آذر 1399 06:52
درودها
سپاس از حضور پر مهرتان
سربلند باشید
خدایش بیامرزد
منصور آفرید 15 آذر 1399 12:11
درود بر استاد دهنوی گرامی
مثل همیشه زیبا و عبرت آموز
حسن مصطفایی دهنوی 17 آذر 1399 06:52
درودها استاد
سپاس از حضور پر مهرتان
سربلند باشید
محمد رضا درویش زاده 15 آذر 1399 14:06
هزاران درود بسیار زیبا استاد گرامی
حسن مصطفایی دهنوی 17 آذر 1399 06:52
درودها
سپاس از حضور پر مهرتان
سربلند باشید
علی معصومی 15 آذر 1399 17:55
عرض سلام و ادب
حضرت دوست
حسن مصطفایی دهنوی 17 آذر 1399 06:52
درودها استاد معصومی
سپاس از حضور پر مهرتان
سربلند باشید