3 Stars

افیون

ارسال شده در تاریخ : 15 فروردین 1400 | شماره ثبت : H9415657

« افیون »
خداوندا ! تو می دیدی بد هستم
چرا خلقم نمودی ، گر بد هستم
من اَر دیوانه می باشم ، نـدانم
که من دیوانه یا فرزانه1 هستم
اگر عهدی تو با آدم بـبستی
کجا دیدم،من آن را کی شکستم
شرابی را ،که از دست تو نوشم
چـرا بـد نام هـر افراد مستم
چرا افیون2 نهادی در مِـی3 من
از آن افیون بُوَد ، من گیج و مستم
همان افیون که گفتم: بود نفسم
چرا آن در منس ، من همره هستم
منِ دیوانه می دیدم ، کز اول
به پیش عاقلان ، دیوانه هستم
عجب نَبْود4 اگر دیوانه بودم
ره عقلی در این دنیا ، نـجستم
چه فردی در جهانت ،مثل من بود
من از اول ره جهلم بـبستم
همان سنگی که دنیا بر سرم زد
از آن سنگش سرِ جهلم شکستم
جدا کی گشتم از افراد دانا
به پیش بی خردها کی نشستم
غم و درد من از مردم فزون شد
اسیـر چنگِ نا مـردان مستم
تفضّل هر چه بنمودی کمم بود
کجا قانع به فضل وحکمت هستم
به من رهبر ،همین عقل خودم بود
به عقل خود گمانم ، عاقل هستم
رهت اول به من، پوشیده می بود
بـپیمودم ، اگر می بود به دستم
رهایـم ساختـی ، تا بد نـمایم
چرا اول نـبستی هـر دو دستم
رها بنمودیـَم در راه مجهول
به راه خود نکردی پای بـستم
رهت پوشیده می آمد، به چشمم
منم از راه تو ، چشمم بـبستم
صراط مستقیمت ، را نـدیدم
عجب نَـبْود ،اگر من گمره هستم
مرا در راه خود ، آزار کردی
زِ راه تو نشان ، نامد به دستم
کجا بودم ، در اینجا آمدم من
که می بودم و در آخر که هستم
در اینجا آمدن ،گر از خودم بود
چرا از آمدن ، من غافل هستم
در اینجا آمدن،گر رأی من بود
چرا رأیـم نـمی باشد به دستم
کجا بودم ،که آوردم در اینجا
منـم از بهـر آن ، پوینده هستم
به درگاهت فراوان بنده داری
منم یک بنده در این درگه هستم
خداوندا ! تو بودی حامی من
هدایت از تو کی آمد به دستم
من آن طفلی بُدم بی درک وبی فکر
کجا من قابل درک تو هستم
من آن خاکم ، نمی دانم چه بودم
ولی دانم ، زِ خاک مُرده هستم
برون آوردیـَم از خاک مرده
طفیل قدرتـت ، من زنده هستم
نـمی دانم که خاکـم یا فرشته
خدایا هر چه هستم ،از تو هستم
خداوندا تویی داناتـر از من
به این مطلب یقین ،من قائل هستم
من این افسانه هـا بسیار گویم
حقیقت را زِ گفتارت نـجُستم
تو از افتادگان ،گر دست بگیری
من آن افتاده ،در دست تو هستم
به من گفتن :خدای قادری هست
شنیدم من ، همان را می پرستم
قبای من ، به پیش خلق زیباس
به پیشـَت با قبای کوته هستم
غبار غم ، به دل بودم فراوان
غبار آلوده بود این چشم و دستم
غلط کردم ، اگر گفتم من و من
دهان خود، از این گفتن بـبستم
حسن درآخرین مطلب چنین گفت
نمی شاید بگویم من ، من هستم
٭٭٭
1- حکیم- عاقل 2- تریاک – مخدر 3-شراب – محبت و عشق 4- نباشد
دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 4 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 90 نفر 216 بار خواندند
امیر عاجلو (15 /01/ 1400)   | کاویان هایل مقدم (15 /01/ 1400)   | منصور آفرید (15 /01/ 1400)   | روزبه آریا (15 /01/ 1400)   | شهرام بذلی (15 /01/ 1400)   | بهنام حیدری فخر (15 /01/ 1400)   | محمد مولوی (15 /01/ 1400)   | روناک غریب لکی (16 /01/ 1400)   | همایون فتاح (16 /01/ 1400)   | حسن مصطفایی دهنوی (16 /01/ 1400)   | ولی اله بایبوردی (16 /01/ 1400)   | سیمین حیدریان (07 /02/ 1400)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (15 /01/ 1400)  کاویان هایل مقدم (15 /01/ 1400)  منصور آفرید (15 /01/ 1400)  روزبه آریا (15 /01/ 1400)  بهنام حیدری فخر (15 /01/ 1400)  محمد مولوی (15 /01/ 1400)  روناک غریب لکی (16 /01/ 1400)  ولی اله بایبوردی (16 /01/ 1400)  
تعداد آرا :8


نظر 18

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا