آه ،آناستازیا دخترم (3)

آه ،آناستازیا دخترم (3)

قرار شد برگردیم واز چهار راهی که گذشتیم عقب تر برویم . اینجارا نگاهدار دخترم . یادت باشد ، من هنوز از ساختمان دانشگاه حدود سیصدمتر بیشتر نگذشتم و اینجا ایستاده ام و دارم بیک گربه که آهسته و موذیانه ، بمرغها و بچه هایش نزدیک می شود،نگاه می کنم . مرغها که در حیاطی مرتفع با جوجه هایش وخروسی که اینک خطر را فهمیده و هوشیارانه در پیشاپیش خانواده آماده ی دفاع ایستاده ، هریک وظایفی بعهده گرفته اند. یکی بالای یک کاج گسترده آماده ایستاده و ضمن بعهده گرفتن دیده بانی خطیر گروه آماده ی کمک بخروس، کمر بسته و یکی گروهِ جوجه هارا در زیر همین درخت کاج بحالت دانه چینی سرگرم کرده است تا هراسی در دل نداشته باشندوگاهی بحرکات گربه نیم نگاهی دارد. گربه که اصلا مرا خطری نمی داند ، شاید از فشار گرسنگی، همچنانآرام آرام، بدیوار حیاط نزدیک می شود.از دور ژنده پوشی را می بینم که کیسه پلاستیک مقاومی را بدست گرفته و به کوچه باغهای اطراف برای ضایعات سرک می کشد. این دنیای متحرک دیشب در کجای این ییلاق سرد شب را گذرانده است.؟ نگران مرغ و خروسها نیستم آنها هزاران بلکه ملیونها سال است که از خودشان دفاع می کنند ؛هر طرف پیروز شود، طبیعت برنده است، اما این آدم ، چه کسی اورا دوست دارد؟ کدام عشق اورا باین شکل درآورده است؟ مواد؟ و آن کدام عشق گم شده بوده که خودش را پنهان کرده و بشکل مواد سر راه او قرار داده است؟
دخترم زیاد ایستاده ام ، برای کمردردم خوب نیست ؛ ضمنا نباید زیاد در جایی ایستاد ؛ آدم از ایستادن زیاد میگندد وتازه همه جای دنیا صاحب دارد . احتمالا کسی می آید واز ایستادنم ایراد می گیرد .متاسفانه برای ایستادن و پوسیدن، باید پول داد وجایی را خرید . راه می روم تا همیشه تازه ببینم و تازه بمانم. اگر درست می گویم ،توهم همین کار را پیشه کن .در هر ایستگاهی فقط باندازه ی خستگی در کردن و تهیه ی نیازمندیها باید توقف کرد و نه بیشتر.
راه می افتم و مزاحم گربه ی خیره سر و جسور نمی شوم. باید بخانه برسم ، آفتاب در حال گذشتن از ظهرست. دو زن و مرد جوان با ساک بزرگی که برای حملش از چرخهای ضعیف آن درین جاده ی خاکی استفاده می کنند. از سر بالایی کوچه ای داخل خیابان می شوند و بطرفم می آیند من گمان می کنم درین آخر تابستان برای استراحت و تفریح آمده بودند و حالا دارند بشهر بر می گردند . می آیند واز من رد می شوند و ده قدمی نرفته اند که مرد بر میگردد و دوان دوان خودش را بمن می رساند و حالا سلام می کند و می پرسد آقا اینجا (شغل)سرایداری سراغ ندارید؟ باو می گویم نه اما با من بیایید داخل روستا از مغازه و اهالی بپرسم . می آیند و حالا اکثرا پیش من هستند از آنروز چهار ماه می گذرد و داستانهایی از آنان از اعماق جامعه شنیده ام که اگر دوست داشته باشی برایت تعریف خواهم کرد. چرا این صحبتهارا میکنیم . چرا باید هنر مند طول و عرض ، ابتدا و انتهای جهان را بشناسد؟چندی پیش نویسنده ی جوانی در یادداشتی نوشته بود : جهان تکرارست و نتیجه گرفته بود که این تکرار بیهوده ،که نامش زندگیست ، ارزشی برای زنده ماندن ندارد. ببینید این اندیشه چقدر مسموم و هولناکست ؛ حال اینکه یک کشاورز که این بینش ناقص را ندارد ، درین دنیای تکراری بسیار زیبا با طبیعت می آمیزد و با خرسندی زندگی می کند.
. جهان چیست ؟ و ما چگونه آنرا بشناسیم ؟
جهان همانطور که گفتم در مجموع یک پدیده است که از اعضایی که آنها هم پدیده هستند ، تشکیل شده که دموکریت دانشمندی از یونان باستان آن را آنقدر خرد میکند که دیگر خردتر، نشودو به آن تجزیه ناپذیر یا اتم میگوید.وبر این اساس ریاضیات مدرن و ریاضیات مجموعه ها پیداشده است. اولین بار هراکلیتوس گفت :جهان از پدیده ای مادی و معنوی تشکیل یافته که دایم تحت تاثیر نیروی داخل خود درحال کشمکش و پیشرفتست ونیز گفت جهان بودن نیست ، جهان پیوسته در حال شدنست . جمله مشهور اوست که می گوید جهان وتمام پدیده های درونش همانند رودخانه ای در جریانست و درهر رودخانه بیش از یکبار نمیشود شنا کرد.همین جمله که همه چیز تغییر میکند الا این جمله پایه ی فلسفه ی هگل و فیلسوفان بعد از او قرار گرفت ونیز پایه ی اندیشه ی انیشتین و همفکرانش برای پی بردن به سر چشمه ی پیدایش جهان نیز بکار گرفته شدو شاید جهانهای دیگر ،ما از قدرت آفرینش چندان مطلع نیستیم.
ایکاش آن نویسنده ی جوان که می گفت جهان تکراریست ،اکنون در کنار ما بود؛ می دید چنانچه جهان تغییر نمی کرد از گوی آتشین اولیه ی زمین به این زمین سرسبز که درحال زخمی کردنش هستیم ، نمی رسیدیم. نمی دانم مطلبم را می خواند یانه . خدا کند بخواند. پست مدرن ، این نمای روشن وکلی ازجهان را قبول ندارد. او این قوانین کلی را کامل وکافی نمی داند. اما بهزارو یک دلیل شب راحت می خوابد تا فردایی که گفت شک دارد بیاید، ببیند وبکارهای نیمه تمامش برسد.
جهان از کوچکترین جزئش تا بزرگترین که خودش است،پیوسته در حال شدن و پوست انداختنست .این پوست انداختن و نو شدن در کسرِ بسیار بسیار کوچکی از زمان اتفاق می افتد. این در مورد تمام پدیده های عالم صادق است .از جمله پدیده های معنوی که بموازات تطورخود بهمراه دارند.؛ مثل پدیده ی فرهنگ و نیز هنر که جزئی از آنست. از هراکلیتوس تا هگل وتا انیشتین همه این تطور روبرشد را قبول دارند و منشا این حرکت را نیرو می دانند.اما پست مدرن بمنشا کار ندارد ، از شکل و شمایل جهان خسته شده است و می خواهد بدون توجه باین نیروی درونی در شکل پدیده ها تغییر ایجاد کند و فکر میکند اگر گردن زرافه را بکمر یک بوفالو و آنرا بیک ستون سیمانی پیوند بزند، مشکل حل شده وازین راه کمر مدرنیسم را که اورا خسته کرده ،شکسته و طرحی نو ریخته است.
هگل نیروی حرکت را موجب حرکت جهان می داند که بفراخور درون هر پدیده است. او می گوید: دونیروی بالنده و میرنده درون هر پدیده ای در حال نبرد و کشمکش هستند .که این چالش همیشه بنفع نیروی بالنده ،پیدیده را رو بجلو می راند واین نیروی بالنده با نیروی بالنده و نوتر مورد چالش قرار میگیرد. او نو شدن و پوست انداختن را اینگونه توجیه میکند.اما انیشتین می گوید نه! انرژی موجب حرکت ماده میشود وهمیشه این دو بهم تبدیل میشوند.نه بوجود می آیند و نه از بین می روند. خداوند از روز اول چنین خواسته است.
پس محتوای تمام پدیدها درحال تغییرست و پوسته را پیوسته می ترکاند. پست مدرن باین نیروی درونی ایمان ندارد و می خواهد پدیده هارا از روی پوسته بنحو دلخواهش ،نو کند. حق دارد؛ ازین شکل و شمایل جهان وهنر خسته شده و می خواهد حرف نویی بزند. شما دیده اید که اجزای بدن ما با تمام اشکال زشت و زیبایش ، در حال انجام وظیفه ای هستند که بعهده دارند؛ اما برخی وقتی جلوی آینه می ایستند ، از دیدن پاره ای از اجزای بدنشان ناراحت میشوند ؛ از جمله بینی اشان که اینروزها آقایان هم به آن پرداخته اند . پزشگان زیبایی معمولا تغییراتی درآن می دهند . این تغییرات بدون در نظر گرفتن انعطاف و حرکت اجزاء صورت انجام می شود.این افراد موقع خندیدن نگران از هم گسیختن پوستشان هستند ،دیده ایم، دراین گونه مواقع آنرا با دست نگه می دارند.این یک تغییرشکلی وظاهریست . این روش پست مدرنی نیست ، بسیار پیشرفته ترست ؛ چون در جهت آرزوی زیبا خواهانه ی ماست. اما بلحاظ عمل مانند پست مدرنها ، یک عمل سطحی و شکلیست.برای همین است که وقتی این افراد را همراه فرزندانشان میبینیم ،ازآنان می پرسیم که : این بچه ی کیست؟ و آنها با تعجب از پرسش ما، می گویند که فرزند خودشان است. پست مدرنها اگر بینی را می برند نمی خواهند آن را زیبا کنند ،می خواهند یک حرکت غیر متعارف انجام دهند، حتما از پزشگشان درخواست خواهند کرد که آنرا در پشت سرشان پیوند بزند. اگر پزشگ خودش پست مدرن باشد، نیازی بدرخواست ایشان نخواهد داشت. تصور کنید دشمن بسرزمینی حمله کند و یک سرباز یا فرمانده ی پست مدرن بخواهد ازآن دفاع کند. آه دخترم ،می شود از ابتدای این پیشامد شروع کرد ویک رمان پست مدرنیستی کامل نوشت . اگر صادقانه بنویسیم خنده دار وگاهی بشدت تراژیک خواهد بود.اما عمل زیبایی یک عمل پراگماتیستیست.( این مکتب هم جالبست) . میبینی ما هنوز در ابتدای بحثمان هستیم ولی مطالب همه باهم ونا منظم بما هجوم می آورند ، بنظرم بکمک پست مدرنها آمده اند ؛می خواهند بگویند دیدید که همه چیز نا منظم است ؟ اما من باید بافکارم نظم بدهم و بمطالب بگویم آسیاب بنوبت.
ادامه دارد...

کاربرانی که این نوشته را خواندند
این نوشته را 318 نفر 438 بار خواندند
کرم عرب عامری (06 /11/ 1394)   | محمد جوکار (07 /11/ 1394)   | زهرا نادری بالسین شریف آبادی (08 /11/ 1394)   | مهدی صادقی مود (18 /11/ 1394)   | حمیدرضا عبدلی (12 /12/ 1394)   | فرزانه مظلومی( سبحان) (15 /12/ 1394)   | عظیم صوفی (18 /12/ 1394)   | مهری کندری (09 /01/ 1395)   | محمد مولوی (18 /03/ 1399)   |

نظر 2

  • محمد جوکار   07 بهمن 1394 00:15

    درودت باد جناب عامری عزیز
    در قرآن به آیه ای برخوردم : و الی الله تصیر الامور
    واژه ی صیرورت بمفهوم شدن دائمی پدیده ها
    و چه زیبا مقصد همه ی شدن ها را بسوی او تعیین نموده است
    تمامی اجزاء آفرینش در حال شدن دائمی هستند
    شدنی که بسوی مقصد و مقصود است
    نه شدنی بی مقصد و به قهقرا
    پس میتوان نتیجه گرفت که شدن های بسوی قهقرا شدن های دائمی نیستند
    واین چنین است تفاوت دو درک و شناخت از پدیده ی هستی
    یکی ، حرکت جهان را بسمت آنتروپی پیش بینی میکند
    و دیگری حرکتی هدفمند و بسوی تکامل
    =============================
    خرسندم که دیدگاههای زیبایتان را میخوانم و بقدر فهم بهره میگیرم
    rose rose rose rose

    • کرم عرب عامری   07 بهمن 1394 00:36

      سلام ودرود گرامی

      خوشحالم
      منهم امیدوارم و جهان رو بسوی تکامل مبینم
      سپاسگزارم از دیدگاه مفیدتون

      rose rose rose

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا