ابهامی در مهندسی شعر

اینجانب اخیرن در قطعه ای با نام " رمز پایندگی عشق " چنین سروده ام:



امشب از سرمه ی چشمت ، (غزلی) خواهم گفت

چشم تو ، ناب ترین سوژه ی صدها (غزل) است

عشق در پای دو چشمان تو ، زانو زده است

غمزه ی چشم تو تلفیق (غزل) با عسل است

انحنای لب تو ، نابترین شعر من است

بخدا خال لبت ، قالب ضرب المثل است

اصلن این عشق تو رخداد جهانی شده است

بگمانم که لبت ، رابط بین الملل است

مژه بر هم زدنت ، فلسفه ی زلزله هاست

شهر چشمان تو انگار ، به روی گسل است ....

.......................................................

دوست عزیزی در کامنتی بسیار کوتاه ، سوال فرموده اند که " چرا قالب شعرتان قطعه است ؟ "

و همچنین فرموده اند که چون در مصرع ابتدایی شعر گفته شده : " امشب از سرمه ی چشمت ، غزلی خواهم گفت " و نیز در جاهای دیگر شعر از واژه ی "غزل" استفاده شده پس میتوان چنین نتیجه گرفت که بکار بردن واژه ی "غزل " در مصرع اول و مصاریع بعدی ، تاکید بر قالب غزل در این سروده است و می بایست قالب شعر هم غزل باشد و نه قطعه !!

لازم دانستم که در این خصوص توضیحاتی را جهت روشن شدن ذهن مخاطبین عزیز بیان نمایم :

اینکه در شعری بگوییم " غزلی خواهم ساخت " و نتیجتن این موضع به قالب آن منتقل شده و الزامن ، قالب آن شعر را باید غزل تعیین کنیم و یا اگر در شعری بگوییم : " با غمزه ی چشمت ، مثنوی میگویم " پس قطعن قالب انتخابی آن شعر نیز باید مثنوی باشد ، برداشت عمیق و درستی نیست و کاربرد واژگانی مثل : غزل ، قصیده ، مثنوی و ... در متن شعر ، دارای مفاهیم عمومی فارغ از قالب تعیین شده برای آن شعر است و تنها مفهومی که از آنها استخراج میشود معانی آنهاست که مطلقن بمعنی " شعر" است .

در اینصورت اگر شاعری در شعرش می گوید : "امشب غزلی از لب تو خواهم ساخت " مفهومش اینست که "امشب برای لبهایت شعری خواهم سرود" . و استفاده از واژه های فوق هیچگونه ارتباط معناداری با مهندسی شعر نداشته و نخواهد داشت و صرفن یک امر نوشتاری ست .

در طول تاریخ ادبیات ، در هیچ سبک شعری اینگونه قید و بند ، اعمال نگردیده و هیچیک از بزرگان و صاحب نظران شعر ، تاکنون مطلبی مبنی بر الزام اینچنینی نگفته اند و قطعن در تکنیک چینش مستحکم واژه ها در قالب های مختلف ، هر واژه ای مشروط بر اینکه در محدوده ی وزن انتخابی شعر قرار گیرد ، قابل بکارگیری ست و هرگز نمیتوان انتظار داشت که کاربرد یک واژه ی خاص در متن یک شعر تداعی کننده قالب آن شعر باشد .

بدین لحاظ ، قطیت یافتن قالب شعر را ، باید در ساختار چینش موزون واژه ها و قوافی و ردیف ، پیگیری کرد و نه در معانی واژه ها و تداخل معانی واژه ها با ساختار قالب امری پسندیده نخواهد بود.

بطور مثال شاعری که در حال سرودن شعری سپید است را نمیتوان باجبار وادار کرد که شما حق ندارید در متن شعر سپیدتان بگویید " امشب میخواهم غزلی از باران بگویم " و در صورت بکارگیری واژه ی "غزل " در سروده ات ، باید در قالب غزل شعر بگویی و لاغیر .

از طرفی ، رویکرد زبانی شاعر می بایست دارای رویکردی نو و خلاق باشد و خلق واژه‌ها و نمادها و ترکیب‌های نو و بدیع و قرار گرفتن در دامنه ی گسترده و فراگیر کاربرد صنایع ادبی از قیبل تضاد، تناقض، حس‌آمیزی، تلمیح، تتابع اضافات و ... و به تعبیری ، افسون واژه ها ، میتواند گستره ی تخیل شاعر و سپس مخاطب را وسعت بخشیده و موجب برجسته سازی واژه ها و جایگزینی ترکیبات جدید بجای ترکیبات کهنه شود .

کافی ست ، به مثنوی حضرت مولانا و دیوان اشعار حافظ و سعدی و دیگر شعرای کلاسیک سری بزنیم و واژه ها و ترکیبات و نمادهای جدیدی را که در عصر خود بزیبایی آفریده اند و حاکی از فصاحت و بلاغت آنهاست را ، ببینیم و یا سری به اشعار شعرای معاصر زده و در تصاویر خیال انگیز آنها تعمق نماییم و جلوه های نو و بدیعی را که خلق نموده اند را واکاوی نماییم در اینصورت است که هیچگاه ، قائل به تنگ نظری و ابرام بر چهارچوب های خشک و بی روح نخواهیم بود .

در انتها به تعدادی از سروده های برخی از شعرای جدید نگاهی بیندازیم که بدون در نظر گرفتن ارتباط بین واژه های درون شعر با مهندسی شعر ، از واژه هایی همچون غزل ، مثنوی ، قصیده و غیره در متن اشعارشان استفاده نموده اند و کاربرد این واژه ها بهیچوجه تداعی کننده نوع قالب شعری آنها نبوده و نیست :



قالب نیمایی :

من قامت بلند تو را

در قصیده ای

با نقش قلب سنگ

تصویر می کنم ......

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

قالب ترانه :

دلم میخواد، شعری بگم

یه جمله ی تازه بگم

قصیده ائی که تفسیرش

نرگس مست چشماته

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

دوبیتی :

سبد سبد قصیده غم می سرایم برایت

شکوفه شکوفه ناله می گیرم در عزایت

تو کهکشانی که ستاره ستاره مصیبت

گریان ز پشت پرده ابر سیایت

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

قالب نیمایی :

غزلی خواهم ساخت

که در آن هر واژه

به دو چشمان تو عاشق باشد

وبه توصیف نگاهت مشغول

غزلی سبزتر از رویش برگ

گرمتر از هر شعله .......

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

قالب نیمایی :

غزلی خواهم گفت,

از دل ابر سپید

غزلی شور انگیز

غزلی از دل دوست,

تا که ماند جاوید

با من ای دوست بخوان,

غزل باران را

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سپید :

در ثنای باران

می سرایم مثنوی عاشقانه بارش را

در سکوت بی قرار پنجره ها

آسمانی ترین ترانه هایم را

در قدمگاه چشمانت

بر صفحه پاک قلب عاشقت

نشانه می روم

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

قالب : مثنوی

نبض غزل تا به لبم جان گرفت

بانفسم رقص خیابان گرفت

سود نبخشید فروزان شدن

تا نرسیدیم به طوفان شدن

جان به لب آمد که بهاری شدم

چلچله کوچید و قناری شدم

سوختم و سوختم و سوختم

با غزل سوخته لب دوختم.....

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

قالب نیمایی :

من برایت غزلی ساخته ام

دست خود تا فلک افراشته ام

تو به فردا نزدیک

من از اکنون دورم

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

قالب نیمایی :

رفته ای اما من

غرق یادت هر شب

غزلی میسازم

غزلی ناب که معنا بکند عشق تورا

تو کجایی یارا...

که من اینجا تنها

زیر بی رحم ترین ضربه ی شلاق غمم

درد این فاصله را قافیه ها میدانند...

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

قالب غزل :

هلا روز وشب، فانی چشم تو

دلم شد چراغانی چشم تو

به مهمان شراب عطش می دهد

شگفت است مهمانی چشم تو

بنا را بر اصل خماری نهاد

ز روز ازل بانی چشم تو

پر از مثنوی های نا گفته است

شب شعر عرفانی چشم تو

تو یی قلب روحانی جان من ......



محمد جوکار 1394.10.21



کاربرانی که این نوشته را خواندند
این نوشته را 602 نفر 938 بار خواندند
محمد جوکار (23 /10/ 1394)   | کرم عرب عامری (24 /10/ 1394)   | فرزانه مظلومی( سبحان) (16 /11/ 1394)   | عظیم صوفی (27 /11/ 1394)   | حسن کریمی (21 /12/ 1394)   |

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا