دوش مجنون آمد و از گلفروشی ، یک گل زیبا خرید
روی پلک خسته ی گل ، نقشی از چشمان لیلا را کشید
غرق در رویای لیلا ، کرم خاکی ساقه ی گل را جوید !
صبح چون مجنون ز خواب خوش پرید ، آشفت و لبها را گزید
آنطرفتر جغد شومی ، طعنه ها میزد به لک لکها که او
باغبان را دیده که ، می ترسد از فصل خزان و مرگ بید
چشمه و باغ و چمن ، خشکیده در بی تابی یک قطره آب
خرمنی از ساقه های خشک یاس و نسترن ، آمد پدید
زان همه گل های رنگارنگ و زیبای بهار عاشقی
غنچه ی نشکفته ای ، جا مانده بود که ، قامت او هم خمید
راس وقت بیقراری ، با صدای جغد پیر ، آشفته شد
باز مجنون آمد و از گلفروشی یک گل مریم خرید
کرم خاکی ، گرچه می خندید و سوی ساقه ی گل می خزید
صد دریغا ، قطره های شبنم چشمان مریم را ندید
گرچه مجنون ، باز با " یاس خیال" انگیز من ، هم قصه شد
لازمست ، گاهی غزلهای جدید ، از قصه ی مجنون شنید
م.ج.یاس خیال 1394.04.05
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 7
حمیدرضا عبدلی 19 اسفند 1394 23:06
با سلام استاد عزیز مثل همیشه عالی موفق باشی
حسن کریمی 19 اسفند 1394 23:40
استاد جوکار بازهم خواندیم غزلی زیبا از قلم شیوای شما درودتان باد دید درخواب خوشی مجنون که فرهادست او. تیشه بر فرقش زد و زان خواب شیرینم پرید
کرم عرب عامری 21 اسفند 1394 12:46
درود بر شما گرامی
طلعت خیاط پیشه 21 اسفند 1394 20:38
درود بر شما جناب جوکار ارجمند
کاری قشنگ ارائه داده اید.
قلمتان سرسبز
زهرا حسین زاده 22 اسفند 1394 07:28
علیرضا خسروی 24 اسفند 1394 01:02
سیدمحمدجواد هاشمی 03 فروردین 1395 11:51
عالی بود استاد