الهه ی نگاه تو ، به من اشاره می کند
دریچه ی شب مرا ، پر از ستاره می کند
زبانه های عشق تو ، در اعتراف قلب من
به اوج میبرد مرا ، سپس نظاره می کند
غرور سرکش تو در ، کشاکش طلوع ماه
حوالی دل مرا ، پر از شراره می کند
و نبض جاودانه ات ، تمام واژه ی مرا
پر از کنایه و جناس و استعاره می کند
سزای عشق من اگرچه بی تو دل تپیدن است
به مژده ی وصال تو ، دل استخاره می کند
قسم به رقص واژه های عاشقانه ام بگو
که سردی نگاه تو ، چگونه چاره می کند ؟
توهم نبودن تو عامل جنون شده
و عاشقانه ی مرا ، چهارپاره می کند
و این غرور له شده ، در اضطراب بی امان
نشسته کنج این اطاق و فکر چاره می کند
اگر چه "یاس" عاشقی ، در آتش "خیال" من
به نکته ی ظریف چشم تو اشاره میکند
ولی سکوت بیقرار دل ، بهانه میشود
و دفتر شبانه را ، همیشه پاره می کند
م.ج.یاس خیال 1395.04.23
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 8
طلعت خیاط پیشه 25 تیر 1395 06:53
درود بر شما
عاشقانه ای زیبا قلم زده اید.
قلمتان گل باران
حمیدرضا عبدلی 25 تیر 1395 07:38
با سلام استاد جوکار بسیار عالی
ایمان کاظمی (متخلص به ایمان) 25 تیر 1395 11:42
درود بر شما
عالیییی موزون و روان
معصومه عرفانی 25 تیر 1395 12:19
سلام جناب جوکار بسیار زیبا سرودید
پرستش مددی 25 تیر 1395 14:53
درود بر شما استاد جوکار گرامی
بسیار زیبا
قلمتان جاودان به مهر
حسن کریمی 27 تیر 1395 07:51
جناب جوکار گرانقدر بازهم سحر قلمتان گل واژه ها به صف کشید بر قرار وپایدار باشید
حسین خیراندیش 28 تیر 1395 16:51
ماشاء الله
ابوالحسن انصاری (الف. رها) 29 تیر 1395 15:32
سلام و درود بزرگوار
بسیارزیبا سروده اید