3 Stars

آئینه صبح

ارسال شده در تاریخ : 25 تیر 1400 | شماره ثبت : H9417518

آئینه صبح

داد از تو که آتش زده ای جان جهان را
برهم زده ای دایره ی بیم و امان را

یک ثانیه از یاد تو غافل نشد ای عشق
دستیکه گرفت از کف تو خط نشان را

بهتر که خموشی بگزیند همه ی عمر
آن را که ندادی سخن و ورد زبان را

یا اینکه بسوزد همه ی بود و نبودش
آن کس که شنید از لب تو راز نهان را

پابند تو شد برگ درختی که نیافتاد
با گردش هر ساله خود فصل خزان را

ای جان به فدای تو که آئینه ی صبحی
کی می دهی آوازه ی گلبانگ اذان را

هر بازه تو را می طلبد نبض دو عالم
با هر تپشی گردش خون در شریان را

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 5 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 62 نفر 146 بار خواندند
امیر عاجلو (25 /04/ 1400)   | علی معصومی (25 /04/ 1400)   | محمد مولوی (25 /04/ 1400)   | ایمان جلیلی (25 /04/ 1400)   | کاویان هایل مقدم (26 /04/ 1400)   | محمد خوش بین (26 /04/ 1400)   | عباس قره خانلو (26 /04/ 1400)   | شبنم رحمانی (26 /04/ 1400)   | کرم عرب عامری (26 /04/ 1400)   | بهزاد کورش (01 /05/ 1400)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (25 /04/ 1400)  محمد مولوی (25 /04/ 1400)  کاویان هایل مقدم (26 /04/ 1400)  محمد خوش بین (26 /04/ 1400)  شبنم رحمانی (26 /04/ 1400)  کرم عرب عامری (26 /04/ 1400)  علی معصومی (26 /04/ 1400)  بهزاد کورش (01 /05/ 1400)  
تعداد آرا :8


نظر 7

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا