یلدا شد
شبی که از تو ندارد نشانه یلدائی است
دلی که از تو نگیرد بهانه سودائی است
تب و خیال تو ای ماهتاب خاطره ها
تمام پنجره ها را ترانه می سازد
◇◇◇
انار خاطره را دانه دانه کردی باز
دوباره زنبق و سنبل به شانه کردی باز
تفالی زدی و رقص نی نی چشمت
نگاه آینه را دلبرانه می سازد
◇◇◇
اگرچه فصل زمستان رسید و یلدا شد
اساس و بزم محبت شبی مهیا شد
بیا که کام فلک را به شهد جام عسل
صفای برگ گلی نوبرانه می سازد
◇◇◇
سحر نمی شود آنشب که بیقرارت شد
بگو کجا نرسید آن که رهسپار شد ؟
خوشا به زورق امواج پهنه دریا
که در پناه تو از خود کرانه می سازد
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 6
امیر عاجلو 26 آذر 1400 03:04
.مانا باشید و شاعر
حسن مصطفایی دهنوی 26 آذر 1400 07:48
سلام و درود استاد
بسیار زیبا است
سربلند و پاینده باشید
محسن جوزچی 26 آذر 1400 16:10
درود بیکران
شب عاشقان بیدل چه شبی دراز باشد
شب یلدا را پیشاپیش شاد باش میگویم ،امید که روزی بلندترین روز سال را نیز شاد باشیم
امیر وحدتی 26 آذر 1400 21:31
درود جناب معصومی استاد عزیز. بسیار زیبا سروده اید
مبارک باشد شب یلدایتان.
بداهه ای تقدیم حضور:
اگر چه این شب یلدا دوباره باز آمد
دوباره عمر مرا یک شبی دراز آمد
سیاهی شب یلدا و سوز سرما را
تراوش قلمت عاشقانه می سازد
برقرار و سرفراز باشید استاد معصومی.
فریبا حسنی 29 آذر 1400 01:41
درود بر شما
قلمتان زرین و نویسا
پاینده باشید
فریبا حسنی 29 آذر 1400 01:41