نوشته های ادبی احمد آذرکمان

احمد آذرکمان

سه پاره ذکر صبحگاهی

احمد 04/ 10 /1400 0 دیدگاه

..... ➊ بود مَه وُ سال ز گردش بَری تا تو نکردیش تعرفگری. (بُرشی از شعرهای #نظامی) ➋ ایّام می آید تا به شما مبارک شود  ایّام را مبارک باد از شما  مبارک شمایید. (بُرشی از حرف هایِ #شمس) ➌ شب در چشم...

ادامه نوشته
احمد آذرکمان

...... چیزهایی که امروز دوست دارمشان ظاهر عمیقی دارند. یک عمیق بَزک شده؛ جوری که چهره انگار   نقاب است و نقاب،  چهره. هر چند مشّاطگیِ دزدکیِ حس ها فاش شده است (که من ضعیفانه و دلخواه    کوتاه آمده ...

ادامه نوشته
احمد آذرکمان

مثل تعریف شعر

احمد 10/ 10 /1400 0 دیدگاه

.... زنی که رو به ما دارد انگار تعریف شعر است برای من؛ خارج شدن از صف، به آهستگیِ غمناکِ جدایی؛ دست بر سَرِ خُرد ترینِ آنها که جا می گذارد. برگشته است رو به خالیِ جلو، اما به معنی آنها که جا گذاشته ...

ادامه نوشته
احمد آذرکمان

........ پنجره عبارت می شود از دور. (سطری از شعر آرش قربانی) ... و دوری بخش بزرگی از نزدیکی ست. (؟) ............. می روی وُ راه را از خود می دزدی. از بلوغت خون چکیده است بر ویرانه هایِ شومِ جست و ج...

ادامه نوشته
احمد آذرکمان

شب زیبای شما بخیر

احمد 16/ 10 /1400 0 دیدگاه

ساعت هفت عصر شد (همین طورکی). خالیِ دو نیم شده ی آینه را می بوسم. از دزدیِ خودم دستِ پُر برمی گردم. شبِ زیبای شما بخیر. ▓▓▓▓ #احمد_آذرکمان...

ادامه نوشته
احمد آذرکمان

مرضیه ها

احمد 19/ 10 /1400 0 دیدگاه

..... دارم روی سنگ مرضیه شاهمرادی آب می ریزم. هوا پُرِ ابر است و رو به تاریکی.  پیر زنی لای نان بستنی  حلوا خیرات می دهد. میلم می کشد ولی جلو نمی روم. دوست ندارم کامم شیرین شود. کام تلخ توی قبرستان م...

ادامه نوشته
احمد آذرکمان

نگاهی به یک هایکو

احمد 06/ 11 /1400 0 دیدگاه

. ● بیش از برادر کمتر از یک معشوق پشت تیغه یِ یَخ (#هایکو، ؟) .................. «جابرادری   مَردِ خوبی ست»  زنْ انگار  عامدانه گذاشته است از دَرزِ علاقه ی تُهی  سرما بتابد تا در ظلِ آفتابِ ناشناس...

ادامه نوشته
احمد آذرکمان

به آب اندک مثل

احمد 12/ 11 /1400 1 دیدگاه

. مِثْل زمستانی که نتواند برفِ آنچنانی بباراند مِثْل یک جداییِ سخت با خاطره هایِ کم مِثْل سواری که آمدنش غبارِ آنچنانی ندارد مِثْل شعری که حتی به یک سطر آنچنانی نمی رسد مِثْل آلبومی که یک عکسِ آنچنا...

ادامه نوشته
احمد آذرکمان

..... بارانی که دیشب فکر می کردم ببارد حالا نم نم می بارد. ● #مانا_روانبد ............ اگر باران دیشب، همان دیشب می بارید  هرگز نمی شد مثل بارانی که حالا می بارد. اگر بارانی که حالا می بارد نم نم نمی...

ادامه نوشته
احمد آذرکمان

دیشب که بارون اومد

احمد 01/ 12 /1400 0 دیدگاه

دیـشـب کـه  بارون اومـد یـــارم  لـــبِ  بـون اومــد رفـــتــم لـــبــش بــبـوسـم نـازک بــود وُ خــون اومــد خونــش چکید تو باغــچـه یه دســــتــه گــُل در اومـد رفـتـــم گــُلـش بـچــیــنـم پــرپــ...

ادامه نوشته
احمد آذرکمان

۱. مقایسه ی اسلام با آیین های دیگر، درک بهتری از اسلام به ما می دهد. یک ضرب المثل انگلیسی هست که می گوید «آن کس که فقط لندن را دیده، از لندن چه می داند» یعنی وقتی تنها یک چیز را می بینی و امکان «مقایس...

ادامه نوشته
احمد آذرکمان

. نیاز اساسی آن است که به گونه‌ای فراموش کنی که تنهایی. #اشو ....... در یک #هایکو آمده بود: می پرد و می نشیند می نشیند و می پرد ملخ «به سمتی که فقط خود می داند» ● آیا سمتی که گویا فقط بر ملخ آشکار...

ادامه نوشته
احمد آذرکمان

چیزها و کلمه ها: به نام چاشنی بخش زبان‌ها حلاوت سنج معنی در بیان‌ها                    «وحشی بافقی» به یاد پدرم که اولین بذرهای فرهنگ را او در سینه ام کاشت. کلمه‌ها و چیزها شماره (۳) داستان موسی و عب...

ادامه نوشته
احمد آذرکمان

ساک سفر

احمد 03/ 3 /1401 0 دیدگاه

.  ● آیا خانه‌ی خانم #هاویشام در فیلم #آرزوهای_بزرگ به هولناکیِ گذشته است؟ 『؟』 ........ پُرسنده را نمی‌شناسم اما به نظرم پرسش ارزشمندی‌ست. انگار جا برای هولناک‌های نو کم است یا باید هولناک‌های که...

ادامه نوشته
احمد آذرکمان

ناف

احمد 19/ 3 /1401 0 دیدگاه

. این هم از نافش، ردّ عصای رهگذری پیر بر شکم آدم‌برفی ● #حمزه_ربانی، از دفتر #هایکو هیس _______________ اللَّهُ الصَّمَدُ (توحید/آیه‌ی٢) ■ سوره‌ی توحید در نفی تثلیث مسیحیت است؛ ولی واژه‌ی صمد در ...

ادامه نوشته
احمد آذرکمان

عقرب زیر حصیر

احمد 10/ 4 /1401 0 دیدگاه

آن کوچه که توش زندگی می‌کردیم مال عباس قمصر بود؛ همه حیاط‌هاش را خریده بود؛ همه کوچه از دم مستأجر - مستأجر که نه نوکر. از آن نوکرها که به خاطر یک بارک‌الله‌ی ارباب، رضا داشتند که تا ماتحت، براش جر بخ...

ادامه نوشته
احمد آذرکمان

. هنوز شب  ضمیمه‌ی صبح است؛ مثل یک سرایت ضعیف که نیاز به یک همدستی «یه‌هویی» دارد تا قوی و پُرزور شود. مراد مثل هر صبح با یک شلوار پاچه گشاد رد می‌شود؛ اغلب با یک شلوار پاچه گشادِ آبی‌ْنفتی و پیرهن ...

ادامه نوشته
احمد آذرکمان

حسرت همین رودخانه

احمد 16/ 6 /1401 0 دیدگاه

هی‌ ماهی‌جان دریا را فراموش کن روزی حسرت همین رودخانه به دلت می‌ماند.  ● بُرشی از شعر کریم رجب‌زاده ........ نه -  نه و نیم صبح جمعه‌ست. نشسته‌ام در حیاط سرگرم ناخن گرفتن. باقر دارد کلکویی‌ می‌خواند...

ادامه نوشته
احمد آذرکمان

زن - مرد

احمد 21/ 10 /1401 0 دیدگاه

زن را از کیفیت یگانه‌اش می‌توان شناخت؛ همان که استعاره‌ای از خداست؛ او بهترین مونس است در غربت عواطف. هر زن شکلی از زندگی‌ست طرزی از نگاه‌ است ترجمه‌ناپدیر. هر زن نوعی از مراقبه است در سکوتی ژرف که ...

ادامه نوشته
احمد آذرکمان

دوش می‌آمد و رخساره برافروخته بود تا کجا باز دلِ غمزده‌ای سوخته بود (حافظ) ۱. به باور میلان کوندرا چیزی که ما انتظار آن را داریم و یا این که رخ دادن آن برحسب ضرورت است چیز خاموش و ساکتی است و تنها چ...

ادامه نوشته
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا