تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
بهناز علیزاده

زان مِی که به جانم زند هر دم شرری،! ساقی بشکن جام و ویا ده قَدری، مستیم و خموریم و تن از سر نشناسیم، بی ساقی کوثر می و منبر نشناسیم، او پادشه عالم و اوست آیت دینم ، منم آن ژنده گدایی که علی داد ......

ادامه شعر
حسن بذرگری

هزار و یک ترانه دفتر سوم: شکوه نام ترانه: تقدیم به: ترانه سرا: ترانه ساز: ترانه چین: توصیحات: سرایش94/3/31- بدیه- ناتمام ** سوز شدم- سوز شدم- می بینی دود شدم-دود شدم -می بینی سوختم......

ادامه شعر
طارق خراسانی

دیده ام تا حرمت دید ، دلم می لرزد نوری از پنجره تابید...، دلم می لرزد تا به لب ذکر تو رقصید ، دلم می لرزد گوشه ی صحن، دَمِ عید، دلم می لرزد من و یک عالمه تردید..، دلم می لرزد سـوی تو پای ب......

ادامه شعر
فاطمه  خواجویی راد

رمضان تقویم ناب لحظه هاست شور شیرین سحرگاه دعاست رمضان فرمول ناب بندگی پنج نوبت سجده ی دل ،بی ریاست رمضان میلاد قول ِربـــَنَا در شب قدر قدیرِ هل اتی ست رمضان و لحظه های خلو تش ......

ادامه شعر
پویا نبی زاده

نفسم تازه می شود آرام در هوایی که با تو ترکیب است می روم تا به فتح چشمانت گام هایم بدون ترتیب است کوله بارم تمامِ احساسم هر قدم با سکوت در گیرم با نگاه تو زنده می مانم بی تو از زندگی خو......

ادامه شعر
زهرا نادری بالسین شریف آبادی

وقتی گل آلودبودم ماهی دلم را گرفتی ------------------------ نگاهم نکن! برای تماشایت میخواهم زنده بمانم ----------------------- گویا راه خانه ات را گم کرده ای مدام درکوچه خیال من راه میروی......

ادامه شعر
حسین دلجویی

.... ای ماهـتاب سر زده در شامگاه من خوش آمدی به برکـه سرد نگاه من / یکبار من دو چشم تو را دیدم و خدا صد مثنوی نوشته به پایم ، گناه من / بانو چقدر صحن حرم شاعرانه بود وقتی که سرک......

ادامه شعر
علی صمدی

در ابتدای یک شب زیبای دلفریب در ازدحام خلوت دنیای دلفریب وقتی که شب پر از تب احساس عاشقی است یا دل پر از شرافت وسواس عاشقی است وقتی کلید قفل نگاهی به نام عشق گم میشود به قدرت چشمی به بام عشق بای......

ادامه شعر
فرزاد کاکاوند

نمیدونم چرا شب غصه داره تمام لحظه هاش قصه زاره تنها شدم در این شبهاى وحشى میخوام بخوابم پا پس نمیذاره یادش هر دم و هر لحظه باهامه خاطره هاش یه عمره پا به پامه دل ودلهره و بغض شب گرفته تمام غصه ......

ادامه شعر
تبسم عبداله زاده

بیر چیله گئجه سی آتامین ناغیلیندان سونرا آنامین گوزوندن ایراق دوشونجه لریمی دیلک لریمی دوستاق لیغیمی... بو دورت دووار آراسیندا اکواریومون بالیقلاریندان آلیب یولا توشه جه یم... منی" سارا......

ادامه شعر
احمد البرز

هر که با مهر و محبت ، اندکی مانوس شد پیش بحر بی کران، شایسته ی فانوس شد همچو سربازی که سر میبازد از روی خرد سر به شیدایی نهاده، فارغ از کابوس شد مثل عیسا یی که از دامان پاک آمد برون بر بلندا......

ادامه شعر
کرم  عرب عامری

پیاده رو /ی/ زندگی این همه جای انتظار نیست بگو ماموران سد معبر لااقل مرا بزندان تو بیاورند دوستان عزیزم ضمن تشکر از بنیانگذاران شعر ایران از همه تقاضا دارم تجربه ی پر بار خودرا در ص......

ادامه شعر
مرتضی (اشکان)  درویشی

بر زبان ها هنرِ سومریت افتاده و زمانه به کفِ سروریت افتاده این چه سحری ست مهیا شده با لیقه ی تو نکند بعثت و پیغمبریت افتاده آمدی چند قدم، مانده که تا من برسی باز در من طمعِ رهبریت افتاده همچو ط......

ادامه شعر
اصغر  چرمی

زندان بهانه ایست برای رها شدن از بندهای خاکی دنیا جدا شدن رویای صادقانه ی شبهای غنچه است یک صبح با نوازش دست تو وا شدن هر شب به سمت مغرب چشمت نشستن و هر روز رو به مشرق روی تو ......

ادامه شعر
روح الله اصغرپور

یاد دارم صورت زیبا فریبا چهره را دوست دارم تا ببینم چهرِ زیبا چهره را هر دو ابروی تو را خطاط ماهر می کشد حالتی دارد نپرس از من ، تماشا چهره را کشتی بنشسته در ساحل ندارد بیم موج چون که بگذشت از طل......

ادامه شعر
زهرا نادری بالسین شریف آبادی

به چشمانم گفتم : نگاهش نکن! گوش که نبود!! نشنیده گرفت به ترکی گوزلریمه دیدیم: باخما اونا گولاق کی دگیردی اشید ممیش توتدی به طبری شی چش ره بویتمه: نیشه وره گوش که نییه نشنیده بیته ......

ادامه شعر
حسین دلجویی

... دیشب ســر شب آمد و مهــمان دلم بود مهمــان عزیزی که سر خوان دلـــم بود / یک دفتری از شعرو غزل زیربغل داشت تا صــبح پــری وار غزل خوان دلم بود / دیشب چه شبی بودکه یک دست به بـاده دستی به......

ادامه شعر
محمد جوکار

بِسْمِ رَبِّ العشق و آغازِ لبت
مطلعِ زیباترین رازِ لبت
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَد ، شد از الست
شعر شورانگیز و ممتاز لبت
موسی از جادوی تو ، أَلقِ عَصاک
نیل می خندد ، از اعجاز لب......

ادامه شعر
اله یار خادمیان

تا که برگل دسته بانگ ربنا گل می کند بر فضای رشهر آهنگ خدا گل می کند دسته دسته حق پرستان را به وحدت می کشد تا که نور سبز و آوای دعا گل می کند در درون مسجدو در کار گاه بندگی شکر و ذکر و سجده و ......

ادامه شعر
بهناز علیزاده

تُنگی از جنس بلور، پر ز نقش انگور، دامونش پر پیچک، در سکو رو بر نور، تا دم پیچکها پر ز آب دریاست، داخل این دریا معبر کشتیهاست، قایق و ماهیها ، پر ز مرغابیهاست، از زلال آبی کف دریا پیداست، می د......

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا