تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
hamed jafari
در28 /02/ 1394 -
فواد شجا ع الدینی
در28 /02/ 1356 -
مهدی جدیدی
در28 /02/ 1363 -
هدی مهرپور
در28 /02/ 1376 -
حمید رضا اکبری
در28 /02/ 1399 -
farzaneh Key1far
در28 /02/ 1360
زهره به دستی که رود دارد و بر لب سرود: «مرگ به قوم یهود... ، ننگ بَرآل سعود[1] گفت هم از جان و دل، بر یَمن و اهلِ عشق از افقی دور دست...، زهره ی چنگی درود نی سخن از ماسواست،گفتهء د......
ادامه شعربغضم آبستن درد است و چشمم آبستن اشک گوشم آبستن نجواهای تلخ و سخت لب دوختم و چشم فرو بسنم در تنگنای حصار سکوت و تنهایی بی امان این سه توامان امان از روحم بریدند، درد و اشک و نجوا چه طاقت......
ادامه شعربه جهان نیست چــو من مفلس بی پروایی سنــد خانه گــرو جایی و مــــدرک جایی کارمندم که به دوشیدن من مشغول است صبح تا شــــام به انگیـــزه ای و سودایی: هر کجا مقتـــدری باشد و مــال انـدوزی هر ک......
ادامه شعربرمودای من.. عمری کاشتم .... به امید برداشت به غفلتی دادم هم داشت و هم برداشت دریا بودم و احساسم به لطافت آب بی تلاطم ... بی موج کشتزاری بودم با شاخه های طلایی گندم که در نوازش باد می......
ادامه شعرای دل من پرده پرگار تو ای دل من عاشق بیمار تو ای که زمهرو رخ ابروی ماه شا م شبم سا یه ا ند وه و آه ای که زخود در بدرم کرده ائی با شررت د ین و دلم برده ائی این لب و چشم سیه ات کرده مست جان و تن......
ادامه شعر1 از ذاتِ خدا ز هر کسی پرسیدم هر نکته کنار نکنه ای می چیدم قانع نشدم ز نکته ها ...، تا روزی در موجِ نگاهِ تو... خدا را دیدم 2 از آن شده ام به کُنهِ عالم آگاه کای عشق به کُنهِ ذره ا......
ادامه شعرآغوش نگاه شناسنامه ای که بدستت رسید سالها پیش از این مهر " باطل شد " خورده بود... آمدی و نفست اعجاز شد..!! خون تازه از تمام رگهای ملتهب کاغذهای فرسوده جوشید ......
ادامه شعریا محمد(ص) تشنه ی آبِ تو ام چشم بر دیدارِ مهتاب تو ام یا محمد(ص) بی تو زیبایی کجاست بی تو آیین شکیبایی کجاست خسته ام عشق تو آرامم کند جام تو مست دل آرامم کند با تو هر شب ماه مهتابی تر است با ت......
ادامه شعرصحبت از اشعارسبز و زرد نیست حرف تریاک و کراک و گرد نیست بحث ، بحث بار مسئولیت است بحث محکومیت یک فرد نیست تا گلو رفتیم زیر غصه ها بیتهای انعکاس درد نیست دردها از کوه سنگینتر شدند درد تنها......
ادامه شعربی تو داروخانه ها با غم تبانی کرده اند این مُسکن ها مرا گیج و روانی کرده اند بی تو کل شهر مسموم از هوای اخم هاست رنگ سالِ چهره ها را پادگانی کرده اند لحظه ها با خلوت تنهایی ام دشمن شدند دائما......
ادامه شعرگر ببنـــدی در بــــه رویـم تا در دیگر زنم من نــه آن باشـم کــز استدعا در دیگر زنم تا که سـرمست می وصــل توام قسمت مباد کز برای جـرعــه ای صهبــــا در دیگر زنم در پناهم گیرو بنشان چون طفیلم د......
ادامه شعربه میان عشقبازان تــو چـه عاشقی خـدا را ! که نـدای یا محمّد(ص) ز خـداست آشنـا را نسزد بجز تـو اَلـْحق به کسی چنین رسالت که به مُهر ختم گشتــــی سر ِ خیل انبیــا را ن......
ادامه شعرشب به شب رج به رج می بافم خیالت را... در تار نگاهم در پود وجودم در تار نگاهم در پود وجودم ...
ادامه شعرآرام بخواب شاعر بی دغدغه از غم جنگ و هر زشتی و ناپاکی با گل و عطر گلاب آمده ام به منزل مبارکی سوال های زیادی دارم سوال های خصوصی و در گوشی آیا آنجا هم شب ها، شب زنده داری؟ یک شب بخوابم بیا خب......
ادامه شعرازنور خدا چهره ریبای محمد از نام خدا نام دل آرای محمد از شوکت فردوس صفای حرم دوست آن روح بزرگ و دل بینای محمد طاوس بهشتی و شرار دل عشاق سیمین گل لبخند شکر سای محمد ار طوبی عنقاو فرح بخش فردوس گ......
ادامه شعرهــزار حنجره از توحید در آن جهنم نامردی، در آن زمین پُر از تردید در آن جزیره که از خاکش، به غیرِ جهل نمی رویید وبای حرص و حسد جاری، به کوچه کوچه ی رگ هایش از آسمان سیاهش جز، هراس و یأس نم......
ادامه شعر1 شعریست که حَک بَردل و آن گوهر یکتاست مضمونِ چنین شعر به هر گوشه هویداست بشـنو سخـنِ خسروِ ما را که چـه زیباست روزی زِ سَر سنگ عقـــابی به هـوا خاست وَنـدَر طلــبِ طعـــمه پَـــر ......
ادامه شعرآمد رسول نور ختم پیامبران و وارث زبور با اهتزاز پرچم " إِقْرَاءَ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِیَ خَلَقَ " پیچیده عطر اهورایی حضور شد موسم ظهور م.ج.یاس خیال 1394.02.25 آغاز رستگاری و طلوع تا......
ادامه شعرای که دل، قربانِ چشمانت ! می شوم کی باز من مهمانِ چشمانت ؟! ای کـه قطـره قطـره اعضایم بــه تــو لبّیـک می گـوینـد! عــــشق را در عـالم ِ عرفان ِ چشمانت خواندم از قـرآنِ چشمانت * از ت......
ادامه شعربا توام ای نبض حجاز که حلّۀ نور لولاک تن پوش عظمت تو است ای اُسوۀ سلام سلام مرا می شنوی؟ من از اینجا،از کنار دشت¬های سکوت ازکویر التهاب از لابلای دردهای خشک که تشنۀ باران التفات تو است هرو......
ادامه شعر