تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
طارق خراسانی

زهره به دستی که رود دارد و بر لب سرود: «مرگ به قوم یهود... ، ننگ بَرآل سعود[1] گفت هم از جان و دل، بر یَمن و اهلِ عشق از افقی دور دست...، زهره ی چنگی درود نی سخن از ماسواست،گفتهء د......

ادامه شعر
زیبا  آصفی (آمین)

بغضم آبستن درد است و چشمم آبستن اشک گوشم آبستن نجواهای تلخ و سخت لب دوختم و چشم فرو بسنم در تنگنای حصار سکوت و تنهایی بی امان این سه توامان امان از روحم بریدند، درد و اشک و نجوا چه طاقت......

ادامه شعر
عباس خوش عمل کاشانی

به جهان نیست چــو من مفلس بی پروایی سنــد خانه گــرو جایی و مــــدرک جایی کارمندم که به دوشیدن من مشغول است صبح تا شــــام به انگیـــزه ای و سودایی: هر کجا مقتـــدری باشد و مــال انـدوزی هر ک......

ادامه شعر
رضا شیخ فلاح لنگرودی

برمودای من.. عمری کاشتم .... به امید برداشت به غفلتی دادم هم داشت و هم برداشت دریا بودم و احساسم به لطافت آب بی تلاطم ... بی موج کشتزاری بودم با شاخه های طلایی گندم که در نوازش باد می......

ادامه شعر
منوچهر منوچهری(بیدل)

ای دل من پرده پرگار تو ای دل من عاشق بیمار تو ای که زمهرو رخ ابروی ماه شا م شبم سا یه ا ند وه و آه ای که زخود در بدرم کرده ائی با شررت د ین و دلم برده ائی این لب و چشم سیه ات کرده مست جان و تن......

ادامه شعر
طارق خراسانی

1 از ذاتِ خدا ز هر کسی پرسیدم هر نکته کنار نکنه ای می چیدم قانع نشدم ز نکته ها ...، تا روزی در موجِ نگاهِ تو... خدا را دیدم 2 از آن شده ام به کُنهِ عالم آگاه کای عشق به کُنهِ ذره ا......

ادامه شعر
اعظم  جعفری

آغوش نگاه شناسنامه ای که بدستت رسید سالها پیش از این مهر " باطل شد " خورده بود... آمدی و نفست اعجاز شد..!! خون تازه از تمام رگهای ملتهب کاغذهای فرسوده جوشید ......

ادامه شعر
اله یار خادمیان

یا محمد(ص) تشنه ی آبِ تو ام چشم بر دیدارِ مهتاب تو ام یا محمد(ص) بی تو زیبایی کجاست بی تو آیین شکیبایی کجاست خسته ام عشق تو آرامم کند جام تو مست دل آرامم کند با تو هر شب ماه مهتابی تر است با ت......

ادامه شعر
مرتضی  عباسی زاده

صحبت از اشعارسبز و زرد نیست حرف تریاک و کراک و گرد نیست بحث ، بحث بار مسئولیت است بحث محکومیت یک فرد نیست تا گلو رفتیم زیر غصه ها بیتهای انعکاس درد نیست دردها از کوه سنگینتر شدند درد تنها......

ادامه شعر
نگار حسن زاده

بی تو داروخانه ها با غم تبانی کرده اند این مُسکن ها مرا گیج و روانی کرده اند بی تو کل شهر مسموم از هوای اخم هاست رنگ سالِ چهره ها را پادگانی کرده اند لحظه ها با خلوت تنهایی ام دشمن شدند دائما......

ادامه شعر
عباس خوش عمل کاشانی

گر ببنـــدی در بــــه رویـم تا در دیگر زنم من نــه آن باشـم کــز استدعا در دیگر زنم تا که سـرمست می وصــل توام قسمت مباد کز برای جـرعــه ای صهبــــا در دیگر زنم در پناهم گیرو بنشان چون طفیلم د......

ادامه شعر
دادا بیلوردی

به میان عشقبازان تــو چـه عاشقی خـدا را ! که نـدای یا محمّد(ص) ز خـداست آشنـا را نسزد بجز تـو اَلـْحق به کسی چنین رسالت که به مُهر ختم گشتــــی سر ِ خیل انبیــا را ن......

ادامه شعر
سمانه تیموریان (آسمان)

شب به شب رج به رج می بافم خیالت را... در تار نگاهم در پود وجودم در تار نگاهم در پود وجودم ...

ادامه شعر
زیبا  آصفی (آمین)

آرام بخواب شاعر بی دغدغه از غم جنگ و هر زشتی و ناپاکی با گل و عطر گلاب آمده ام به منزل مبارکی سوال های زیادی دارم سوال های خصوصی و در گوشی آیا آنجا هم شب ها، شب زنده داری؟ یک شب بخوابم بیا خب......

ادامه شعر
منوچهر منوچهری(بیدل)

ازنور خدا چهره ریبای محمد از نام خدا نام دل آرای محمد از شوکت فردوس صفای حرم دوست آن روح بزرگ و دل بینای محمد طاوس بهشتی و شرار دل عشاق سیمین گل لبخند شکر سای محمد ار طوبی عنقاو فرح بخش فردوس گ......

ادامه شعر
علی اصغر  اقتداری

هــزار حنجره از توحید در آن جهنم نامردی، در آن زمین پُر از تردید در آن جزیره که از خاکش، به غیرِ جهل نمی ­رویید وبای حرص و حسد جاری، به کوچه کوچه ی رگ­ هایش از آسمان سیاهش جز، هراس و یأس نم......

ادامه شعر
طارق خراسانی

1 شعریست که حَک بَردل و آن گوهر یکتاست مضمونِ چنین شعر به هر گوشه هویداست بشـنو سخـنِ خسروِ ما را که چـه زیباست روزی زِ سَر سنگ عقـــابی به هـوا خاست وَنـدَر طلــبِ طعـــمه پَـــر ......

ادامه شعر
محمد جوکار

آمد رسول نور ختم پیامبران و وارث زبور با اهتزاز پرچم " إِقْرَاءَ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِیَ خَلَقَ " پیچیده عطر اهورایی حضور شد موسم ظهور م.ج.یاس خیال 1394.02.25 آغاز رستگاری و طلوع تا......

ادامه شعر
دادا بیلوردی

ای که دل، قربانِ چشمانت ! می شوم کی باز من مهمانِ چشمانت ؟! ای کـه قطـره قطـره اعضایم بــه تــو لبّیـک می گـوینـد! عــــشق را در عـالم ِ عرفان ِ چشمانت خواندم از قـرآنِ چشمانت * از ت......

ادامه شعر
فاطمه  لشکری "راحیل کرمانی"

با توام ای نبض حجاز که حلّۀ نور لولاک تن پوش عظمت تو است ای اُسوۀ سلام سلام مرا می شنوی؟ من از اینجا،از کنار دشت¬های سکوت ازکویر التهاب از لابلای دردهای خشک که تشنۀ باران التفات تو است هرو......

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا