تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
جواد عیسی زاده
در29 /02/ 1364 -
جواد عیسی زاده
در29 /02/ 1364 -
زهرا جعفریان
در29 /02/ 1380
آب رو آتیش نمی ریزم؛ شاید درد٬ بیشتر کنه صبوریمو توی آتیشی که به پاکردی سرکنم چارشنبه سوریمو بس که مرگم شبیه ققنوسه باد خاکسترم رو میشناسه نیستی اما هنوز معتقدم کاسه ای بوده زیرنیم کاسه به هوای تو م......
ادامه شعرشده باز پنجشنبه و دل بیقرار است دو چشمم اشک ریزان در انتظار است که شاید زدر آید آن عزیزآسمانی هم او که نام پدر داشت و بود عزیز جانی دلم می خواست اکنون باشم به پیشش کشم دستی بر صورت و سبیل و ریشش ببوسم......
ادامه شعردو شعر کوتاه سروش سروش نخست با دل من، دمی مدارا کن درد دادی؛ خودت مداوا کن با نگاهت عزیز! روزگار مرا زیبا کن! سروش دوم بید و باد رود شاد مرغان از غم آزاد و از این دست، دشتی مست مان......
ادامه شعرگرچه درد غم عشق تو را در مانی نیست * ماجرائی من و عشق تو را پایانی نیست رفتی اندیشه نکردی که تنها ماندم * دست تقدیر تو را برد و ز من کاری نیست چرخ گردون اگر وفق مراد تو نگشت * ......
ادامه شعرمی دهم خود را به دست توبه تا که شاید زورش به من دیوانه ی عاشق برسد...!...
ادامه شعربسمه تعالی در قابِ سبزِ عالم ، چون شعرِ انتخابم در پیش بیسوادان ، لب بسته چون کتابم آنجا که آسمان ست ، خورشیدِ تابناکم شب با خیال سجده ، در برکه ماهتابم بر خوان من نشینند ، شاه و گدا مقابل بر خار و......
ادامه شعرخون بر چهره ماهی چقدر هولناک است گردنش سرخ بـــــــــا تیغه ی چاک است آتشی در درون او مـــــــــــــــــــــی پیچد آب نیست غلطیده بــــــر روی خاک است خیـــــــــز خیز میزنــــــد از عطش و درد حال او ......
ادامه شعردور هم و عادلانه قسمت کردند با حقه و صد بهانه قسمت کردند صندوق ذخیره های فرهنگی را "بردند و برادرانه قسمت کردند" فاطمه نعیمی( مهرانه) ......
ادامه شعرهر چه داریم از سایه پر مهر زن است مادر و خواهر و همسر و دخترم جان من است زن بود خدای مهربانی و مهر و وفا صبر ایوب دارد و بودنش مایه صفا هر کجا هست زن ای خدا نگهدارش باش کاش بودند مردمان این جهان جمل......
ادامه شعردر معدنی و تنها چون سنگ آهنی سخت من خود تو را کشیدم در سرنوشت نابود با صبر و سوختن ها ذاتت که آهنی بود چون تابلوی تختی در گوش جاده بنمود یک متن سرد و بی روح بر روی سینه ات بود آن هم عبور ممنوع بر......
ادامه شعرتربیـت دست تـو سـازد بشـر تربیتـش گـر، به هـر خیـر و شـر صنعت دست تو چنین طرح ریخت صنعت دست تـو کنـد ،این هنـر ٭٭٭ صنعت دسـت تو ، زِ ......
ادامه شعرمن اکنون سخت دلتنگ توام, هر کجا هستی همین حالا خودت را جای من بگذار بنشین و تماشا کن دل سیر، خودت را...
ادامه شعرای عطر گل سوخته ی باغ کجایی دیریست که ما چله نشستیم بیایی سر تا سر سال است شب اول دی ماه بر سفره ما مانده نه رونق نه صفایی سرد است جهان سردتر از صبح زمستان تلخ است خوشی تلخ تر از زهر جدایی از لشگر عشا......
ادامه شعرسروش های تالاب نیلوفر آبی سروش 14 می شود با بهانه، همدم شد شادیِ عاشقانه ی غم شد می شود از بنفشه ها پرسید رازهای بزرگ می شود گل به باغ عالم شد می شود از کمی، کمی کم کرد جای دوری، دوباره با ه......
ادامه شعرپیوند بزن من و فاصله را خسته از این راه درازم..!...
ادامه شعرهربار بی تو در پیِ مرداب میروم - مثلِ مجسّمه، بغلش ساب میروم آتش اگر به جانِ من افتاده کارِ توست با افتخار شمعِ تو ام ؛ آب میروم آمادهام که غرق شوم در خیالِ تو با شوق، قایقم که به تالاب میروم ......
ادامه شعربوسه ازکنج لبانت لاجرم کار من است من به هر کس ندهم بوسه ، که این کار حرام است من به حکم شرع نویسم ز رخ و ز رخسارت بهجز آن نیست روا هر آنچه گیرم ز رخت بوسه در شرع حرام است و در ان شکی نیست ......
ادامه شعربگذار بسوزم من شاید که شبی بر دور سرم پروانه شوی بگذار بمیرم من شاید که بیایی بر صورت سنگی بوسه بزنی ...
ادامه شعرسروش های تالاب نیلوفر آبی سروش 14 می شود با بهانه، همدم شد شادیِ عاشقانه ی غم شد می شود از بنفشه ها پرسید رازهای بزرگ می شود گل به باغ عالم شد می شود از کمی، کمی کم کرد جای دوری، دوباره با ه......
ادامه شعرتوهمانی که مرا از خودم بیرون کنی تو همانی که مرا بی تاب چو مجنون کنی توهمانی که فقط روزی به مرگم برسی آنگه عقده ز دل بشکسته بیرون کنی آنقدر خنده کنی تا که شوی دیوانه آنقدر گریه نمایی که چو سیل حون کنی......
ادامه شعر