تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
مرتضی سنجری

《سیاسی》 هرگز فراموش نخواهم کرد شبی که آمدی در آسمانم و ماه را کامل کردی تا نگاهم محو چشمانت شد؛ من دست کشیدم از شعرهای حماسی شدم شبیه مَردی زندانی که عاشق مژگانت بود و انگار پشت میله های پلک تو همه ش......

ادامه شعر
آرمان پرناک

شکایت شکایت شکایت ... بیشتر بگرد لای پرونده‌هاست ... ندیدی ؟ دیدی ؟ دیدی ندیدی ! این همان " زندگی‌ست " که می‌گفتم ✍ آرمان پرناک ......

ادامه شعر
مینا امیریان

مثل صبحی که به روی خزه شبنم دارد چشم ناخفته ی ماهم همه شب،نم دارد حاصل عشق بجزحسرت و ویرانی نیست سر این زلزله ها عاقبت بم دارد گره سخت ترین مسئله ها هم پیداست قصه ی عشق ولی حالت مبهم دارد صحبت از ف......

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

آدم نیکـو به ره همّـت است همـره وجـدان و سـر غیـرت است غیـرت و وجدان و نکوکاری اش با خبر از همّت و با شوکت است ٭٭٭ من به امیـد تو کن......

ادامه شعر
منوچهر کشاورز

خدا گفتا بهشت در آسمان ست گمان هم بهشتی در زمین ست اگر قلب شکسته شاد سازی به نزد او این کاری عظیم ست ز این دنیا ببر دل را که فانی ست که انفاق هم مرام خیرین ست خوشا......

ادامه شعر
محمد علی رضا پور

سروش های دریاچه ی نیلوفر، سروش 5 نیستم مثل مردمان زرنگ پیِ سرمایه دائما در جنگ گاه باید درنگ کرد درنگ همنشین ترنّم گل شد. شعر پیشرو شعر سروش محمدعلی رضاپور (مهدی) 10 مرداد 1401 کوچنمای خورشیدی،......

ادامه شعر
مرتضی سنجری

《سوگوار》 بنا نیست که آسمان همیشه آبی باشد گاهی سیاه است، شبیه چشمانت گاهی سپید، همچون شعرهایم گاهی خاکستری، شبیه پَر قو که عاشق جفتش بود و تازه سوگوار شده گاهی هم هفت رنگ می شود، مثل شالگردنی آدم برف......

ادامه شعر
علیرضا نقدی

کیستم حرفی زنم این قول قول صائب است قهرمان عشق بر گردنفرازان غالب است آن که از دل مرتضی را دوست دارد عاقبت شد هدایت ورنه قطعا در قیامت ناصب است کل دینم حیدر است و بر خلاف دیگران شکر حق گویم که او ما......

ادامه شعر
منوچهر فتیان پور

هرسه شنبه اسمان ابری است باران نمی بارد عاشق دلتنگی ،دلتنگی نکرد تا رودخانه های خشک را با گریه زاری لب ریز کند پنج شنبه ها منوچهر فتیان پور(راد) ......

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه اللطیف تمنّا چون لبان من نوازش بر بناگوشت کند اوج گیری تمنای تو مدهوشت کند چشمهایت تیره می گردند و این احساس گنگ می رود تا اندک اندک خواب و بیهوشت کند در بر من پیکرت آتشفشانی می کند تا مرا غرق......

ادامه شعر
محمد دهقان

در بهار عاشقی ، شکوفه زن چون بلبل سحر خوان بر دلم آواز خوان چون دشت جامه سبز تن کن چون شقایق چارقد سرخ سر کن بیا و چشمانت را نمایان کن جان و جانانم روح و ایمانم شمع زندانم ای گل سرخ من در صحرای......

ادامه شعر
کاظم قادری

سر به پای تو نهادم که دعایت بکنم طلب عافیت عمر برایت بکنم مهربانانه اگر ارج به قلبم بنهی یک جهان عاطفه را وقف وفایت بکنم گر در آغوش تو خسبم شبی ای مادر عشق از محالات بود تا که رهایت بکنم سوی من گو......

ادامه شعر
فاضله هاشمی

تو خورشید بی غروبی مث گرمای جنوبی میدرخشی قدِ ستاره ماه شدن کاری نداره لحظه ای یاد تو باشم فردا صحبتِ بهاره دیدنت قسمت یاره کاش برم مشهد دوباره آقا جون شاهد کاره به همه امید واره میتونیم موفق شیم بدون......

ادامه شعر
آرزو بیرانوند

با خودخواهی ته بازی عوض شد حالا هر سمتی میرم باز کیشم من اونقد با تو بد بودم که وقتی بهش فک میکنم شرمنده میشم همیشه با غرورم زندگی رو به کام هر دوتامون زهر کردم با این که مشکل از من بود اما به ......

ادامه شعر
لیلا طیبی

قلب‌های عاشق، رنگ می‌بازند؛ اما،،، رنگ عوض نمی‌کنند. #لیلا_طیبی (رها)...

ادامه شعر
سعید فلاحی

(۱) انتظارم،،، بوی سیگارهای زر گرفته... و روزهای تلخِ نیمه سوخته میان بغض خاموشت وول می‌خورد. *** --خط خطی‌های من، حزن بی‌پایان خانه‌ست! (۲) پُر از هراسم! نه هراس از مرگ......

ادامه شعر
غزاله غفارزاده

در خلوتِ ممتدِ چشمانِ منِ تنها تکرارِ فریادِ غمت، هرلحظه جاری بود افسردگی؛ تنهایی و با دردها مردن این‌ها همه تقصیرِ عشقِ زهرماری بود در خواب‌هایم مهر و مهتابِ رخت دائم در آسمانِ هرشبِ من، خودنمایی کر......

ادامه شعر
مسعودرضا افشاری

فاطمه خود را فدای حق حیدر می کند فاطمه خود را فنای عشق حیدر می کند فاطمه مابین دَر هم ذکر حیدر می کند فاطمه خود را و محسن را صنوبر می کند فاطمه مابین در حیدر میان کوچه ها محضر معشوقه عاشق ذکر حیدر......

ادامه شعر
جواد  مهدی پور

بسمه تعالی در قمار عشوه ی گُل ، غافل از دل نیستم از نگاه خشمگینِ خار ، غافل نیستم دست در گِل دارم و تعمیر جامم می کنم مثل سیلی پر خروش و پای در گِل نیستم اشکِ بی پروای من ، کاری ندارد با اثر دانه م......

ادامه شعر
علی معصومی

میلاد حضرت زینب س بر شاخه ی گل غنچه زیبا نیکوست در باغ ارم سایه طوبی نیکوست چشمان محمد و علی روشن باد حال دل مهربان زهرا نیکوست تا لطف و صفای مرج البحرین است امواج درخشنده دریا نیکوست در دامن......

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا