- لیست اشعار
- مناسبت
- عمومی
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
اشرف السادات کمانی
در16 /02/ 1394 -
narges omidi
در16 /02/ 1370 -
علی احمدی
در16 /02/ 1358 -
گوهر قوامی
در16 /02/ 1380 -
فرزاد الماسی
در16 /02/ 1366 -
مریم عرفانیان
در16 /02/ 1367
افراد دولت ما بـر مسنـد و سـریرید در خود گمان میارید بر مردمان دلیرید ظلم و ستم نیارید ، از قهر حق بترسید ظلم و ستم یقیناً ، بر خود نمی پذیرید ٭٭٭ ...
ادامه شعرفاجعه داد میکشد اینجا ریشه از خاک میکشد هرروز خستگی در کنار هر کوچه با تو تریاک میکشد هر روز میکٌشی هی فرشتهای در خود میروی بعد از این رها باشی میروی پوچ تر شوی از پوچ نقش ولگرد قصهها ب...
ادامه شعردیدگاهی کرد باید تازه ای عالیجناب تا رها از منجلابی هان فرو در نازخواب پهن باشد سفره ای هر کس بخواهد می خورد مانده گر پسمانده ای از خوک باشد بی عذاب در لباسی میش بینی گرگ هایی در کمین جیفه دنیا را ...
ادامه شعرگـر پسـر پند نکوی پدرش را نـشنید فیض وخیری نچشد هرچه به هرجا بدوید ای پسر قصه دراز است ، همین قدر بدان غافل از پند نکویان و بزرگان مشوید ٭٭٭ پسر از پنـد...
ادامه شعرکی شعر تر انگیزد، خاطر که حزین باشد کی در هیجان آید ،آن دل که غمین باشد؟ چون در طربش آرم، این پیکر فرسوده؟ کز جور زمان عمریست، با مرگ قرین باشد یک لقمه به ما دادند، با خون دل آغشته انگار که ذاتِ م...
ادامه شعرتـــــــــو فکر کـــردی که فقط من غریب شهرم گدایــی بـــــد تــــــــــر از آن که عنقریب شهرم بــــــه لـب هرکی کـــــــــه حرفی ز مسکینی زد و مسکینان دیـــــگر جمع و من ضریب شهرم ویــــا فکر به سر بـ...
ادامه شعرچون رستم سپهسالار چون شیرخشگمین. هرگونه باشی مرگ آخر می زندت زمین. کشتی نگیر با مرگ که حریفی قدر است. مرگ سفری از این جهان به جهان دگر است. مال و منال وثروتت به چشم مرگ حقیر شد. هنگام مرگ آدمی انگار ک...
ادامه شعر***چالش *** ــــــــــــ به بال چیده نتوان اوج پرواز چواسماعیل دست وپا بسته خنجر که بوسیده گلو... نوش داروی پسِ ...
ادامه شعرحرض نخور قندم ! فنجانِ زندگی، قهوه تر از آنست که بخواهی مزه بپرانی ! " آرمان پرناک "
ادامه شعرآدم به راه حرص و طمع ها کشیده شد در راه حرص و رسم جهالت دویده شد دردا که حرص کی بگذارد که آدمی در گوشه ای به حالت خود آرمیده شد ٭٭٭ داستان سرایی حرص وط...
ادامه شعرپلک هایم دمادم روی مین ها پا می گذارند در گلویم هزار کبوترِ تیر خورده هزار کبوتر بی پر هوای پر کشیدن دارند سیم های خاردارِ خاطره نمی گذارندم مریم را ببویم مریم را بیاندیشم اتاقِ تاریک، به دورِ من ح...
ادامه شعر《دیوارهای فراموشی》 گاهی باید باخت آنچه را که بُرده ای مثل شب هایی که از ترنم شعر بر لبانت جاری می شود؛ گاهی باید ساخت آنچه را که سوخته ای مثل روزهای زندگی که از پَر پروانه ای تنها در روزگاری غریب بر ...
ادامه شعرسروری از آن کسی شد با کلاه امر معروفی کند دور از تباه گر چه آشوبی به پا در خطّه ای دست افرادی به اوباشی گناه ناحقی را حق عیانی در دیار هر چه اموالی به غارت بی سپاه گوشه ای افتاده بینی زیر پا بی گن...
ادامه شعرکنار چشمه ی بی آبی خشکیدم نه برگم سالم ازدرد ماند نه ساقم راحتی از پیله گرهای ناهنگام یکی دوشاخ ناقابل ازاین تن پرتکلیف باقی ماند عجیب است تابه حال گندی تنم پابرجاست شکستن بایدم روزی قوت مردی تبر برد...
ادامه شعرمن از چشمان تنگ آشنا ترسم من از وجدان سنگ بی وفا ترسم من از بازیگران صحنه تاریک من از بحران و لنگ بی نوا ترسم که پندارم نهد گامی به ناکامی به بالینش ز مرگ بی صدا ترسم من از نادیده های واقعی گویم ب...
ادامه شعر1 یاد روزی کن اراذل در زمین همچو کفتاران شغالان در کمین خون خلقی را بریزند ای رها با تنازع حکم قانونی همین 2 شرم بادا حاکمان تاریخ را زیر پا له خلق را در هر کجا حاکمیت اجتماعی با نظام گه به بی ن...
ادامه شعرصاحب نظران ، رد شدن از پرده ی پندار تا آنکه به رفتن به ره ، آن پرده نگهدار صاحب نظری باش ،تو هم مثل همان ها تا بلکه مشخص نگری صانع اسرار ٭٭٭ ای وای ...
ادامه شعریاران نــظر کنیــد ، وفــاداری شــهید جانش فـدای امـر خدا شد ، بر این امیــد همّت نــمود و حرمت حق را نگاه داشت تا عاقبت به نزد خـدا گشت رو سفیــد ٭٭٭ در محضر و...
ادامه شعر《دختران حوّا》 بی تو انگار تمام باغ شعرم بدون درخت سیب است ببین..! چگونه دختران حوّا با سُرمه ی غزل خوان چشمان خود زمین را به انتظار آدم نشسته اند؛ در دل هایشان هزاران زخم کمین کرده که با هر تیغ کمان ...
ادامه شعرای آنکه تو این خواندن حق است به فالت آسایش دنیـاست ،که انگشت محالت آن جور و جفاهـا که بیامـد به سر تو آن جور و جفاهاست ، که گردیده وبالت ٭٭٭ هـر نیت نیکو ...
ادامه شعر