- لیست اشعار
- قالب
- سپید
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
اعظم جعفری
در10 /02/ 1394 -
حکیمه کمایی.دلتنگ
در10 /02/ 1394 -
زهره معینی منفرد
در10 /02/ 1395 -
علی سلطانی نژاد
در10 /02/ 1355 -
سیامک عشقعلی
در10 /02/ 1368
بیداری در واپسین ثاتیه های شبِ یک آبادی وقت بیداریِ خواب سحری تیک تاک ساعت چکه ی قطره ی آب و آواز خروسی از دور هم نوایند با مرغ سحر تا که بیدار کنند اهل دل را از خواب... یک نسیمی آرام درِ چوبی انباری...
ادامه شعر" حرف تو" نه چون دور بودند رویاها! که من دوستت داشتم از صدایت اندامی می چسبید به فواصل روحم و مفصل غلیظی شناور می شد در شرجی مویرگ هایم، نه حواس من پرت به برگ از آرواره های درخت می افتاد، که با تو ...
ادامه شعر《جای امنِ تاریخ》 شما که دستانتان بوی رُز می دهد آیا نمی دانستید؟ ما مثل شیشه های سرگردان عطر خالی هستیم؛ شما که می گفتید از صدایتان هم ترانه می وزد چرا نشسته اید بی تفاوت به سمفونی برگ های خزان شاید ...
ادامه شعردست هایم را به پاییز داده ام تو را دوباره بیافریند فاضله هاشمی غزل
ادامه شعرچتر تنهایی سنگینی می کند در دستانم باد با خود می بردش...
ادامه شعر《درخت بلوط》 از بس نیامدی جان به سر شدم و بند بند دلم پاره شد آنقدر چشمانم بارید که درخت بلوط خاطرات هم پوسید؛ از شاخه ساران کبودِ آغشته به دلتنگی خون می چکید چنان که برگ های سوخته رقصیدند و آرام سقوط...
ادامه شعر《اشکدان》 دو چشم بارانی اَت را دوست دارم با هر قطره اشک منظم تو انگار یک خدا از چشمانت کم می شود، گویی برای ماندنت پشت هر التماس من گریه ام می پاشد از اشکدان چشمانم بر روی گُل های یاس پیراهنت که اینگو...
ادامه شعر. . . ببخش اگر صدای من لطیف نیست! شبیه یک زنم ولی نه کمتر از براده های آهنم . نمیزنم جوال دوز گواهی صداقتم، تن پر از خراش های سوزنم . کسی به گوش من سرود ز کنج شعر دختری که چشم و گوش بسته بود ( نه شاخ...
ادامه شعرچشمانت کلمات را به ردیف می نشانند شعری از دلدادگی در من زاده و به خط می شود..!
ادامه شعربی نظمی روی یک مبل قدیمی که زَوارش رفته لم دادم گوشیِ همراه به دست در صفحه نت می نویسم ز بی نظمی خود.... خانه ای دارم بی نظم و کثیف ریخته پاش متکایی ولو روی فرشی لاکی لیوانی از نصفه ی آب روی اُ...
ادامه شعرگاه با خود می اندیشم! لبخند مرا چه کسی چشم زده است... به چه کس بد کردم که مرا نفرین کرد... چه کسی عشق مرا آرزو کرده شبی یا که آرامش دنیای مرا چه کس از چشمان ترم دزدیده #فاطمه_مهری ...
ادامه شعر《امیرکبیر》 رگ خوابِ سبزم را بزن با لبه ی تیغ لبخندت؛ موی مشکی اَت را دور گردنم حلقه بزن تا تقاص سیاهی شب را از احساس شاهرگ خشکیده ام بگیری و آرزوی شعرِ ناخوشایند مرا ذبح کن در حمام خون همچون گلوی امی...
ادامه شعراز عصر میوسن، من عاشق تو بودم با پیراهن بنفش ابریشم گوشواره های حلقوی آتش، و شروع قصه ی قفس، چنین بوده .. . . . حوصله ام سبز سدری محضست که انبوه پرز قالیچه ها به معراج میبرند .. سایه میپوشم و رم میکنم...
ادامه شعرشرحه شرحه مسیح مرا ببین در آستانه شلاق زمان من مسیحی مانده بر صلیب ایرانم می رانم چون دود سیگاری بر حلقم نه طناب داری بر گلویم جبر قلب قلم کشیده است من+برِ درد من زبان را چگونه به دندان بگیرم که این ...
ادامه شعردر تناقضی غریب بین خون بیاورید و مرگنامه ام آن که بود؟! آن حریص خون و طعم گردن غزال آن رها شده ز خط و خال او کجا و انتظار مرگ؟ من هنوز سرسپرده ام خاطرات خون بیاورید را گرچه هیچ وقت لخته های خون خام ر...
ادامه شعرعابری پرسید : ساعت چند است ؟ گفتم: وقت بیداری_ست پرسید: سپیده کی سر می زند؟ گفتم: سپیده دم ؟! هان...! منم منتظرم شاید فردا و یا هیچوقت #محمد_مولوی...
ادامه شعرمشرق از عطر ناکجا مشرق از خوشه های طلا پر شد.. در هی هی دخترکی چوپان -در دشتهای پیراهنت- ، به برودت روزهای فیروزه ای اندیشیدم کراواتت را به رباعیهای سالهای بعد گره زدم سیگارت را روشن کردم -تا در لبهای...
ادامه شعرهم آوایی دوش در دامن صبح گوش جان داد دلم به هم آوایی مرغان سحر کز پس پرده ی شب مژده ی آمدن خورشید را به گل و سبزه و صحرا و در و دشت و دمن می دادند و چه خوش آوایی پر یگرنگی و پر شور و نوا ... ...
ادامه شعرپیاده شو از واگنِ زردِ گلایه های پاییزی، وخش خش رفتن را پایان! سنگین است چمدان دلتنگی ات انگار! بیا این تو ؛ این شانه های مجروحم، این تو، این ترانه های آغشته به خیابان وپاهای خسته تر ازبارانم! دکمه ی...
ادامه شعر"دوست داشتن تو" همه ی آرزویم ایستاده دورتر و در سایه ی نور پنهان شده رویاها. کاش می دانستی با نگاهت روزنه ها را می گذرانی از سیاهی که از روی برگ بلند شوم و تا ادراک آفتاب سفر کنم. من خواب تو را دیده ...
ادامه شعر