تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
شهناز عیدی وندی

بیداری در واپسین ثاتیه های شبِ یک آبادی وقت بیداریِ خواب سحری تیک تاک ساعت چکه ی قطره ی آب و آواز خروسی از دور هم نوایند با مرغ سحر تا که بیدار کنند اهل دل را از خواب... یک نسیمی آرام درِ چوبی انباری...

ادامه شعر
مرضیه  رشیدپور

" حرف تو" نه چون دور بودند رویاها! که من دوستت داشتم از صدایت اندامی می چسبید به فواصل روحم و مفصل غلیظی شناور می شد در شرجی مویرگ هایم، نه حواس من پرت به برگ از آرواره های درخت می افتاد، که با تو ...

ادامه شعر
مرتضی سنجری

《جای امنِ تاریخ》 شما که دستانتان بوی رُز می دهد آیا نمی دانستید؟ ما مثل شیشه های سرگردان عطر خالی هستیم؛ شما که می گفتید از صدایتان هم ترانه می وزد چرا نشسته اید بی تفاوت به سمفونی برگ های خزان شاید ...

ادامه شعر
فاضله هاشمی

دست هایم را به پاییز داده ام تو را دوباره بیافریند فاضله هاشمی غزل

ادامه شعر
فروغ گودرزی

چتر تنهایی سنگینی می کند در دستانم باد با خود می بردش...

ادامه شعر
مرتضی سنجری

《درخت بلوط》 از بس نیامدی جان به سر شدم و بند بند دلم پاره شد آنقدر چشمانم بارید که درخت بلوط خاطرات هم پوسید؛ از شاخه ساران کبودِ آغشته به دلتنگی خون می چکید چنان که برگ های سوخته رقصیدند و آرام سقوط...

ادامه شعر
مرتضی سنجری

《اشکدان》 دو چشم بارانی اَت را دوست دارم با هر قطره اشک منظم تو انگار یک خدا از چشمانت کم می شود، گویی برای ماندنت پشت هر التماس من گریه ام می پاشد از اشکدان چشمانم بر روی گُل های یاس پیراهنت که اینگو...

ادامه شعر
زهرا آهن

. . . ببخش اگر صدای من لطیف نیست! شبیه یک زنم ولی نه کمتر از براده های آهنم . نمی‌زنم جوال دوز گواهی صداقتم، تن پر از خراش های سوزنم . کسی به گوش من سرود ز کنج شعر دختری که چشم و گوش بسته بود ( نه شاخ...

ادامه شعر
فروغ گودرزی

چشمانت کلمات را به ردیف می نشانند شعری از دلدادگی در من زاده و به خط می شود..!

ادامه شعر
شهناز عیدی وندی

بی نظمی روی یک مبل قدیمی که زَوارش رفته لم دادم گوشیِ همراه به دست در صفحه نت می نویسم ز بی نظمی خود.... خانه ای دارم بی نظم و کثیف ریخته پاش متکایی ولو روی فرشی لاکی لیوانی از نصفه ی آب روی اُ...

ادامه شعر
فاطمه  مهری

گاه با خود می اندیشم! لبخند مرا چه کسی چشم زده است... به چه کس بد کردم که مرا نفرین کرد... چه کسی عشق مرا آرزو کرده شبی یا که آرامش دنیای مرا چه کس از چشمان ترم دزدیده #فاطمه_مهری ...

ادامه شعر
مرتضی سنجری

《امیرکبیر》 رگ خوابِ سبزم را بزن با لبه ی تیغ لبخندت؛ موی مشکی اَت را دور گردنم حلقه بزن تا تقاص سیاهی شب را از احساس شاهرگ خشکیده ام بگیری و آرزوی شعرِ ناخوشایند مرا ذبح کن در حمام خون همچون گلوی امی...

ادامه شعر
سیده نسترن طالب زاده

از عصر میوسن، من عاشق تو بودم با پیراهن بنفش ابریشم گوشواره های حلقوی آتش، و شروع قصه ی قفس، چنین بوده .. . . . حوصله ام سبز سدری محضست که انبوه پرز قالیچه ها به معراج میبرند .. سایه میپوشم و رم میکنم...

ادامه شعر
حسن  رسولی

شرحه شرحه مسیح مرا ببین در آستانه شلاق زمان من مسیحی مانده بر صلیب ایرانم می رانم چون دود سیگاری بر حلقم نه طناب داری بر گلویم جبر قلب قلم کشیده است من+برِ درد من زبان را چگونه به دندان بگیرم که این ...

ادامه شعر
زهرا آهن

در تناقضی غریب بین خون بیاورید و مرگنامه ام آن که بود؟! آن حریص خون و طعم گردن غزال آن رها شده ز خط و خال او کجا و انتظار مرگ؟ من هنوز سرسپرده ام خاطرات خون بیاورید را گرچه هیچ وقت لخته های خون خام ر...

ادامه شعر
محمد مولوی

عابری پرسید : ساعت چند است ؟ گفتم: وقت بیداری_ست پرسید: سپیده کی سر می زند؟ گفتم: سپیده دم ؟! هان...! منم منتظرم شاید فردا و یا هیچوقت #محمد_مولوی...

ادامه شعر
سیده نسترن طالب زاده

مشرق از عطر ناکجا مشرق از خوشه های طلا پر شد.. در هی هی دخترکی چوپان -در دشتهای پیراهنت- ، به برودت روزهای فیروزه ای اندیشیدم کراواتت را به رباعیهای سالهای بعد گره زدم سیگارت را روشن کردم -تا در لبهای...

ادامه شعر
شهناز عیدی وندی

هم آوایی دوش در دامن صبح گوش جان داد دلم به هم آوایی مرغان سحر کز پس پرده ی شب مژده ی آمدن خورشید را به گل و سبزه و صحرا و در و دشت و دمن می دادند و چه خوش آوایی پر یگرنگی و پر شور و نوا ... ...

ادامه شعر
فاطمه شایگان

پیاده شو از واگنِ زردِ گلایه های پاییزی، وخش خش رفتن را پایان! سنگین است چمدان دلتنگی ات انگار! بیا این تو ؛ این شانه های مجروحم، این تو، این ترانه های آغشته به خیابان وپاهای خسته تر ازبارانم! دکمه ی...

ادامه شعر
مرضیه  رشیدپور

"دوست داشتن تو" همه ی آرزویم ایستاده دورتر و در سایه ی نور پنهان شده رویاها. کاش می دانستی با نگاهت روزنه ها را می گذرانی از سیاهی که از روی برگ بلند شوم و تا ادراک آفتاب سفر کنم. من خواب تو را دیده ...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا