تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
ماریا مدانلو

سایه ات را کاش در در باغچه ی حیاط کودکی می کاشتم که تا ابد از سر خانه مان کم نشود سایه ی درخت مهربانی صدایت را کاش در گوش ثانیه ها زمزمه می کردم تا زمان که راه می‌رود آوای گرم تو گوش هر لح...

ادامه شعر
ماریا مدانلو

بر پلک خاطره پلکهای خاطره را می بندم دست زمان را می گیرم وتا جاری زلال خنده های کودکی می دوم آنجا که هنوز لحظه های بیشماری باقی است تا خاطره ی تلخ نبودنت #ماریا_مُدان #سپکو...

ادامه شعر
محمد مولوی

یادش بخیر ”کودکی” درست همین موقع ها بود یعنی همین روزای خرداد ماه گوجه سبزا زرد و طلایی کاملا می رسیدند بساط پختن گوجه سبزا روبراه می شد برای لواشک ، لواشک ”ارگانیک” ترش...ملس! روی اجاق هیزمی گا...

ادامه شعر
مینا تمدن خواه

دخترکم مرا ببخش سالها به تو دروغ گفته ام! می دانی شنل قرمزی هرگز به خانه ی مادربزرگش نرسیده است هیچ شاهزاده ای به جنگ اژدها برای رهاییِ زیبای خفته نرفته است هیچ دیوی خوش قلب ومهربان نمی شود هیچ...

ادامه شعر
محمد رضا درویش زاده

چه بوی وضویی می داد دستهای مادرم آنوقت که خنده خدا در جانماز و محراب چشمانش موج می زد و من تار موی فرشته را در لابلای چادر نماز او می یافتم چه خاطره غریبی شب سراسر شب بود و روز سراسر روز تاریکی ر...

ادامه شعر
پژمان خلیلی

اَندک روزگآری چند انسانی با تَرَکِ دلهره به جمعه می نگریست که حُفره ای عبورِ شنبه را در نَوردید آینده را به اِرفاق گذشته می ربودوُ حال در به در بر همه در می کوبید تا کآشفی را کشف پَرواز باد لَحنی م...

ادامه شعر
پژمان خلیلی

اصول واژه های ِ شعرم را پَس دهید. شما برایم، می ریده اید وُ،من نیز! می میرم برایتان

ادامه شعر
پژمان خلیلی

دیگر باغ خُشک، اِستعاره نیست وَ هیاهو در کُتب چوُنان برگی خشکید ِه ، جدای مانده ی از درخت نغمه را به خود کشی می رهاند ،موجز بیان ِقدیمی زینهار را چندی است به غم نشسته ایم تِمام لذتی در آشیانه وُ ت...

ادامه شعر
رسول  مهربان

چَشمِ خود باز کنیم عده ای از کودکان مثلِ کودک نیستند بی هدف مرد شدن شغلشان کارگریست عده ای در سرِ هر جاده ای چشمِ حسرت دارندبه نگاهِ کودکانی دیگر که به عشقِ پدری گرم شده کودکی فصلِ قشنگیست که ب...

ادامه شعر
علی احمدی

قلّه های نور داستان حقیقی درد دل دختر بچه ای با مادرش که از روزهای تلخ اعتیاد پدر خود می گوید برگرفته از کتاب آتش به دشت نیلوفر: صدا میاد،صدا...

ادامه شعر
باران  آریایی جاویدان

تبعیض خاطراتِ تلخ کودکی وحشت از قیچی و تیغ تو نخند! شعر نخوان دیر نیا! زود نرو عیبِ زشتِ گناست فرق کجاست؟ نصفِ چون جنسش هواست...

ادامه شعر
پژمان خلیلی

چونان بنما که هر چه می انگاری

ادامه شعر
پژمان خلیلی

این سیطره ای فِنا مرا زار بساخت یا صانع کوزه نارو دَم فاش بساخت *** در وسعت چون ساخته اش مرگ تنید در تار تنیده اشان ، بسی راز بساخت ...

ادامه شعر
سعید فلاحی

☑️ # دیدنت: دیدنت را اجابت بفرمایید در من منتظر است سال ها چشمانی برای دیدنت ☑️ #همیشه: شعر هایم همیشه برایت دست تکان داده اند اما تو به پنجره ای که خیال باز شدن ندارد همیشه چ...

ادامه شعر
رسول  مهربان

دو چشمانش پر از اشک و دو دستش هم پر از پینه به جز آزار و بی مهری به خود چیزی نمی بینه تمام آرزوهایش شده یک روزِ بی اجبار برایش مثلِ رویا شد که امروزش نشه تکرار تمامِ فالهایش را به نام درد معنی کرد...

ادامه شعر
پژمان خلیلی

وَ عذابی ناچیز از هَوس بازی این گَردانه به دِلم، اُختاپوس دَم به دَم می پوُچید (وَ) کهِ ، خورشید نَمُرد؟ ...

ادامه شعر
علی احمدی

ننگ ............................... صفای عشق میخواهم ز دلداری که خود ننگ است سیه بختی به رنگ مرگ،؛ که خود با خویش در جنگ است تمام اعتراضش را قلم آهسته می دوزد ...

ادامه شعر
سعید فلاحی

♡ دردانه کودکم - برای دخترم، رهایم. دردانه کودکم رهای کوچکم با خنده های ناب بر بوته های سبز زندگی، گل می کنی! با هر بهانه ات با عشوه های ناز و چشمان سیاهت چه می کنی! شیرین زبانِ من از باغ...

ادامه شعر
حمید خداویسی

بگذارید .... گل بخوریم ....گل ما نیز دروازبان ...خوبی هستیم ! گل غصه ، گل تحقیر ... گل باورهای پیدا .... گل اشک های پنهان ... . . یک دنیا ... گل های سیاه گل رسوایی .... تب تلخ ...جدایی ...

ادامه شعر
پژمان خلیلی

باران همیشه ، باران خسته، باران نامی به روشنایی بدون امید در روشنی شعر همیشه ، شعر خسته، شعر هویتی به روشنایی بدون افیون وُ تاریکی TALK me! تو دوست خوبی هستی وُi'm good friends از ...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا