دخترکم
مرا ببخش
سالها به تو
دروغ گفته ام!
می دانی
شنل قرمزی هرگز
به خانه ی مادربزرگش نرسیده است
هیچ شاهزاده ای
به جنگ اژدها برای
رهاییِ زیبای خفته نرفته است
هیچ دیوی
خوش قلب ومهربان نمی شود
هیچ کدویی
نمی تواند پیرزنی را
در خود جای دهد
هیچ شاهزاده ای
عاشقِ دختر خدمتکار نمی شود
پریان دریایی روی زمین
دوام نمی آورند
هنوز سفید برفی
خدمتکار خانه ی هفت کوتوله
مانده است
جودی ها
قربانیِ هوسِ بابا لنگ درازها شده اند
حقیقت تلخ است
ترسیدم کامت را بیازارد
دروغ شیرین است و دلنشین
من خود
قربانی ِدروغ های کودکی هستم
اما تو
اشتباه من را
تکرار نکن
از سرگذشت ها
برای دخترت بگو
تا دیگر
ساده لوح نباشد
اعتماد نکند
وبی مهابا "عاشق نشود".
پ.ن:
دلنوشته ای تقدیم به دختران معصوم و مظلوم سرزمینم
نظر 1
امیر عاجلو 08 خرداد 1399 20:08
سلام ودرود