تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
رسول  مهربان

گاه گاهی حقِ مَرد است که طوفانی شَوَد خـسـته از عالم به وقتِ غصه بارانی شَوَد حقِ مَرد است برایِ صبرِ خود گریه کُنَد چـون درونِ دردهـا هـر لحظه زندانی شَوَد مـرد یـک بـازیـگر و در مشکلاتِ زندگی صـبـح ...

ادامه شعر
محسن جوزچی

چون در پناه عشق همی غصه می‌رسد در هستی جهان که به آن قصه می‌رسد دردی نهفته چون به کنارم نشسته است هستی و این پناه قصه چنان غصه می‌رسد ۲۴/۴/۴۰۰...

ادامه شعر
پرستش مددی

????????????به بهانه ے #میلاد_برادرم ڪه با ڪــوچ ناگهانے اش سوگنامه ے عــشــق را در من زنده ڪرد???????????? جاے تو خالے است در این غمسراے من هرچند بے تو مے شڪند شاخه هاے من #میلاد توست در دل م...

ادامه شعر
ایمان کاظمی (متخلص به ایمان)

تو خوب باش و نگو دیگران چنین و چنان بلور نازک بی نقش و بی قرینه بمان به مهر غنچه ی خندان زلال باش و روان که رود آبی آزاد و غنچه تشنه ی آن چو شاخه ی گل رز بی ریا و خوش دل باش اگر چه گل به تطاول ندید...

ادامه شعر
فرزانه فغانی

شهر بی رنگ در کنار آیینه ها حسرت لاجوردی ما شد تا ظهور عشق و عاطفه در بند یک قدم مانده ، پای غصّه امضا شد جان تا جام زهر خود را خورد رخت بست و بی هوا خندید سوی مرداب شهری بی شاعر وسعتی از غروب آدم دید...

ادامه شعر
پرستش مددی

از بغض های خسته سراغ مرا بگیر از چشم های بسته سراغ مرا بگیر آه... ای درخت تناور در این سکوت از شاخه ی شکسته سراغ مرا بگیر من توی خون سرخ خودم موج میزنم از هر بخون نشسته سراغ مرا بگیر ای عنکبوت کاخ...

ادامه شعر
علی معصومی

در شهادت امام جواد ع بدست تیره شبی بامداد را کشتند سوار عرصه جنگ و جهاد را کشتند خبر دهید رضا را که یا امام غریب صفای پرتو جانت جواد را کشتتد از آسمان امامت ستاره ای افتاد جوان ترین گهر اجتهاد را ک...

ادامه شعر
علی مزینانی عسکری

هنوز من ای کویر ای کویر پر امید مست غیبت خورشیدم در لحظه های مخفی شدن زیر ابر گویی در این زمان عاشقانه خرامان خرامان آمدن یار را نوید می دهد وه چه زیباست دلتنگی این دقایق انتظاری که خیال انگی...

ادامه شعر
پرستش مددی

آنشب که می رفتی نگاهت محشری می کرد حتا غزل در مورد من داوری می کرد از این حوالی رفتم و پاییز در من سوخت شهری که مدتهاست در من دلبری می کرد من تازه فهمیدم که باران هم خطر دارد وقتی که دیدم دیو هم پ...

ادامه شعر
جواد امیرحسینی

 انتشار گسترده ویدئویی کوتاه از گریه یک دختربچه سیستان و بلوچستانی از کم آبی و مشکلاتی که مردم این استان با آن دست و پنجه نرم می‌کنند، با انتقادات فراوان کاربران ایرانی در فضای مجازی همراه شده است. ا...

ادامه شعر
ترانه  هموطن

قلمم ماسک زده می نویسم از درد... هذیانِ لبخند طرح تکراری قاب، قیمتش آری چند؟ قلمم ویروسی، روی تخت، آی سی یو نبض احساس من و صفحه ای در یکسو جوهر عشق کجاست روی دیوار سکوت دستهای چرکی صورتک ه...

ادامه شعر
جواد امیرحسینی

کودکی دنبال مردی می دوید اشک هم بر گونه هایش می جهید یک لباسِ پاره و کفشِ کثیف رویِ شانه بندِ آویزانِ کیف اشک چشمش با عرق آمیخته آبِ چرک از بینی اش آویخته گریه می کرد و تقلّا تا رسید آستینِ مردِ ع...

ادامه شعر
رسول چهارمحالی(ساقی عطشان)

در سینه به جز عشق تو راهی نبود در ارض و سما چنان تو ماهی نبود من در به در تو ای همه هستی من هر چند که عشق گاه گاهی نبود رسول چهارمحالی(ساقی عطشان)...

ادامه شعر
علی مزینانی عسکری

بگو ای کویر ای معبد سر افراز من این همه افتخار برای چیست چگونه است همه از تو می گویند از تو می خوانند و برای دشت تو می سرایند حتی آنانی که انبانشان پر از نان است و غصه ی قوت لایموت ندارند کاخ های آ...

ادامه شعر
علی اصغر رضایی مقدم

آرش از خاک به پا خیز  که بر قامت البرز کمانداری نیست تیری به کمانداری دولتکده دولت بیداری نیست دیربازیست که سرحد وطن بی تو در قلب نمودار جهان واله و سرگردان است دیربازیست که در تبکده ی عزلت این خاک غر...

ادامه شعر
پژمان خلیلی

دلا! از ما چه می دانی که من مستور و بی تاب ام دراین هاگرد و وآگردآ چه می دانی که بی زارم همیشه پای یک انفس همیشه زخم و دلتنگی افولی در نمودارو نزول سطر در اضرارم هیاهویی بمرده ام مرده در اجسام اطراف...

ادامه شعر
علی مزینانی عسکری

مزینانم* سلام سرزمین کهن کعبه ی آمال من داغت به دل مانده و نفس در پس روزهای بی شمار برای دیدنت ای مهر تابان به شماره افتاده هرلحظه هردم ثانیه ها را می شمارم چه سخت است این فراق آی ای کویر! سرزمین مه...

ادامه شعر
محرم زمانی

خلق گریان شده از شرحِ پریشانی من از من غم زده و حسرتِ طولانی من یاد تو باز به هم ریخته افکارِ مرا نیستی فکر دلِ عاشق و طوفانی من مدتی هست که مجنونِ نگاهت شده ام چشم شهلای تو شد باعثِ ویرانی من من ...

ادامه شعر
پژمان خلیلی

من آن رندِ نه خَرقآبی نه ریشی بَستر صُورآ نوشتاری ک می خوانی به مجنون داده بیمارا اَمان ار ، لیلیا، اَفرآ، فریبا قاف پندا را حَراست، مرگ می داند! خُم خُم خواره خُم خوارا...

ادامه شعر
فائزه اکرمی

دنیا بگو از ضجّه ی این شهر چه خواهی هر رهگذری دیده ببیند کشد آهی بیداد کند فقرو فلاکت بخدا؛ آه بی تاب شدم ؛ وای ازین روز تباهی گفتی تو صبوری کن و هرگز نکن عصیان حسی به درونم شده از فاجعه مهمان تا کی ...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا