- لیست اشعار
- موضوع
- عاشقانه
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
bahram ehsani
در27 /02/ 1394 -
فاضله هاشمی
در27 /02/ 1397 -
سیده فریبا سیدموسوی
در27 /02/ 1355 -
طاها پرکی
در27 /02/ 1378 -
Sarina Salarian
در27 /02/ 1383 -
علی آهنگر
در27 /02/ 1383
بسمه اللطیف دردمندانه دردمندانه به سوز دل نالان خودم می نشینم به سر پیکر بی جان خودم عشق افسانه تلخی است در این عهد فجیع که بدان باخته ام من دل و ایمان خودم رد خون را ز سراشیب زمان می شویم اشک ریزا...
ادامه شعرچرا با من تو اینقد بیوفایی چرا هرشب ز دستانم جدایی چرا چشمم به چشمانت نمیخورد چرا هرگز نمیپرسی کجایی در این زندان عشقت من اسیرم چرا از من نمیگیری سراغی ز عادت میخزیدم در خیالات به واقع من ندید...
ادامه شعرشاه بیت شاه بیتی تو به صدرِ غزلِ طوفانم گفته بودی که نگاهت نکنم می دانم سر و پا چشم شدم خیره یِ بر چشمانت پندِ دیوانه دهی!؟ کاه نسوزی جانم ! تو اگر لذت این کور شدن لمس کنی بِدوی سوی کمان تیر ...
ادامه شعردل تنگ تر از ابرم و آواره تر از باد دیری ست که ای عشق، مرا برده ای از یاد در شهرِ خود آن قدر غریبم که پس از تو حتّی گذرِ ابر به این خانه نیفتاد این دشت که روییده در آن لاله ی عاشق کوهی ست فروریخته ...
ادامه شعرحاشا نکن جانم! فاصله بین نبض عاشقانه های تو تا احساس نیلوفری من نفس های بارانی است که به پشت پنجره احساسم تکیه زده......
ادامه شعر//اخر ایستگاه// انتهای همین نگاه بود دلی تکانی خوردؤ چیزی لرزیدؤ گرم شد. هنوز قطار به اخر ایستگاه نرسیده بود که خوابت ...
ادامه شعربسمه اللطیف محبوب آیا شده که حال دلت خوب نباشد از تنگدلی وضع تو مطلوب نباشد آیا شده که بی سبب و علت خاصی احوال تو در روز و شبت خوب نباشد احساست اگر بود چنین چاره کارت جز صحبت و دلداری محبوب نباشد ...
ادامه شعربی امان از درد خود نالیده ام بی تو در دامان غم خوابیده ام بیقراری می کند با من دلم در نبودت ابرم و باریده ام دل تمنای وصالت می کند من دمادم شوکران نوشیده ام با تو بودن آرزویی شد محال بی گمان از عمق ج...
ادامه شعربسمه اللطیف به مناسبت روز شیراز در آرزوی راحت و آرامش شیراز پر می زند جان در هوای خواهش شیراز در من تلاطم می کند بی حد و اندازه عشق تنفس در هوای دلکش شیراز درک صفای روح می گردد محقق در هر کس که گ...
ادامه شعرچندی است دلم در لب تو چال شده بر لب سیب و انارت تب یک خال شده تو صفای جان و ناموس منی باهرخیال دست من بر گردنت مانند یک شال شده من از آن دهکده ی اهل بهشتم که جز این حافظ و دیوان شعرش مست وبدحال شده...
ادامه شعرخواستم تا که دل از بند تو آزاد کنم شوم از دست تو راحت و دلی شاد کنم،،،، بنشستی بر اغیار و زدی طعنه به من،، بشکند پیر فلک دست نمک خورده ی من،،،، نشدی سایه ای برسر نشدی محرم راز،، ...
ادامه شعرای گرفته دستِ من، در گیر و دارِ زندگی ای که کردی خود وجودت را نثارِ زندگی گردِ پیری بر رخِ زیبایِ تو دارد سخن: "من گذشتم از جوانی، در بهارِ زندگی" تک درختی خشک بودم در بیابان وجود سبز گشتم با تو من،...
ادامه شعرمیترسم از نبودنت..... و از بودنت بیشتر بودنت حس آرامش من است و نبودنت لحظه های سخت فراق نداشتنت ویرانم میکند. و داشتنت، ازمن فردی حسود ساخته است وقتی نیستی، دنیا برایم تاریک و اندوهگین است، و ...
ادامه شعرنفسم بند آمد و مانند یک افسانه شد گونه اش را بوسه ای آنهم چو یک پیمانه شد در قمار شرط دل ، منهم چو دل ها باختم این من عاقل پس از تو همچو یک دیوانه شد دل به گیسوی تو و امواج دریا میزنم مثل شهری که پس...
ادامه شعربا پای خودش آمد و افتاد به دامم ! «گل در بر و می در کف و معشوق به کامم» ای روحِ جدا از تنِ من وقت وصال است برخیز که ممکن بشود هر چه محال است ! رو کن پس از این قوّتِ بازوی خودت را بردار به دندان ب...
ادامه شعرتلخ نوشته زادروزم گر که ازعشق و شراب و شور و مستی دور گشتم گر به بی وجدانی و نامردمی مشهور گشتم گر که قربانیِ مکر و حُقّهٔ وافور گشتم گر که آماجِ هزاران وصلهٔ ناجور گشتم * * * گر به جای ...
ادامه شعربسمه اللطیف سرزمین عشق سرزمین عشق اینک رهسپارت می شوم رهنورد راه های مرگبارت می شوم در کمال حسرت و ناکامی و سرگشتگی بی گمان آواره هر رهگذارت می شوم در گذارم از بیابان های تو جان می دهم من که مقهور ...
ادامه شعر#رباعی برخیز که موسم بهار آمده است پیکی ز دیار شهریار آمده است شد نوبت عاشقی به قول "سعدی" معشوقه ی ما سر قرار آمده است! #جواد_امیرحسینی(مهراد) ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۲...
ادامه شعربسمه اللطیف جان نثار عشق دلم در این شب تاریک یار لازم داشت در اوج غصه و غم غمگسار لازم داشت تلاطم طلب عشقِ ناخودآگاهم فزوده بود بسی و مهار لازم داشت شده است جامعه چون زمهریر و این سرما شمیمی از ن...
ادامه شعرپاکی و حُسن خـدا داده ،اگر نیست به زن سـر برهنـه به سـر کوچه و بازار به هیچ آبـرومندی زن عفـت و پاکـی بُوَدش زیور و زینت و دست بند گلنار ، به هیچ ٭٭٭ چشمه ی ذوق ...
ادامه شعر