خبرم نیست نیامد خبرت بعد از من ؟
و خبر از دل خونین جگرت بعد از من
با دل خسته من چشم تو خونین شده بود؟
خون دل باز بریزد به برت بعد از من ؟
کوچه گم میشود از عطر حضورتو پدر ؟
چه کسی میگذرد از نظرت بعد از من ؟
دفتر شعر من و دغدغه ها هست بجا
می رود از نظرت چشم ترت بعد از من ؟
من و این خاک چه تنها شده ایم بعد از تو
حاصلی نیسست پدر در ثمرت بعد از من
یک خیابان دل ناخوش و چراغی خاموش
شعله ی داغ دلت کو شررت بعد از من ؟
سال ها پیش من وآتش آن سرو بلند
چون نبودم که بگویند پدرت بعد از من
سرو افتاد زمین شاهد عینی میگفت
باغ میسوخت و هم بار وبرت بعد از من
خبر آخر این قصه پدر بود که نیست
و خبر از دل خونین جگرم بعد از تو!!!!
=================
دوستان عزیز سلام تولد این فضای ادبی را تبریک عرض نموده
و قافیه ی مصرع پایانی غزل بالا بنا به خواسته خودم تغییر کرده است
احمد البرز
تعداد آرا : 4 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 16
حامد زرین قلمی 01 اردیبهشت 1394 20:38
دوستم
دوست قدیمی ، مهربان و عزیزم
به خانه خودت خوش آمدی
قدم برچشمم نهادی
احمد البرز 16 اردیبهشت 1394 20:08
سلام
استاد زرین قلمی سپاس از شاگرد نوازی شما
خشت لگد کردیم در حضور شما
رضا کنی 01 اردیبهشت 1394 22:18
سلام
درود جناب البرز
خیلی خوش آمدید
احمد البرز 16 اردیبهشت 1394 20:08
سلام
مهربان
خوش حال باشید انشااله
قاسم پیرنظر 01 اردیبهشت 1394 22:35
عرض سلام وادب ودرودها دارم بزرگوار جناب البرز عزیز بسیا زیبا وعمیق ودلاشوب بود دستمریزاد لذت بردم درودتان باد .
ایامتان سبز باد .........................................
احمد البرز 16 اردیبهشت 1394 20:09
سلام
دامن بلندتان سبز بزرگ
سپاس دل اشوب ولی مهربان
رضا رحیق 01 اردیبهشت 1394 22:55
عرض ادب و احترام خدمت دوست بزرگوارم جناب البرز عزیز
عذر خواهی بنده را از اینکه سال نو را دیر خدمتتان تبریک میگویم بپذیرید ...
برای شما و خانواده محترمتان سلامتی و شادکامی روز افزون آرزومندم
سروده زیبایتان همچون همیشه بر دل نشست و بنده از قلم ارزشمندتان آموختم
به دوستیتان سعادتمندم جناب البرز
احمد البرز 16 اردیبهشت 1394 20:10
سلام
جناب حضرت دوست آقا رضا رحیق
ممنونم مرد مهربان و شاعر و هنرمند از دیار ستار خان ها
دادا بیلوردی 01 اردیبهشت 1394 23:32
درود بر جناب البرز عزیز.
بهره مند شدم از احساس زیبایتان.
در دو مصرع سکته ی کوچک هجایی وجود دارد:
اصلاح: من و این خاک چه تنها شده ایم از هجرت!
و آن یکی که نتوانستم متناسب معنایش اصلاح کنم:
چون نبودم که بگویند پدرت بعد از من!!!
«بگویند» وزن را لنگ می کند مثلاً بجایش «بگویی» روانتر است.
احمد البرز 16 اردیبهشت 1394 20:11
سلام
جناب استاد دادا ممنونم از نظر شما من با همین لنگ زدن ها زندگی میکنم
چشم ولی روانتر معنای حقیقی شعر را دچار چالش میکند
محمد جوکار 02 اردیبهشت 1394 00:19
همیشه درود بر استاد مهرم جناب البرز عزیز
آسمان چشمهایت دیدنـــــــی است
شعرهایت بی نهایت خواندنــی است
امشب از کویت گــــذر خواهم نمود
خارهای کوچه ات پیمودنـــــی است
====================
خرسندم که چکامه ای دلنشین از اندیشه و احساس مهربانتان میخوانم
در پناه حضرت دوست
احمد البرز 16 اردیبهشت 1394 20:12
سلام
کوچه با عطر حضورت میشود مانند ماه
سپاس استاد جوکار عزیز
مینا آقازاده 02 اردیبهشت 1394 13:47
سلام آقای البرز عزیز
یا همیشه همراه و مهربان !
به سرای شعر خودتان خوش آمدید
بی گمان حضورتان طراوت بخش و گرمابخش خواهد بود ...
همیشه سلامت باشید
احمد البرز 16 اردیبهشت 1394 20:14
سلام
خداوند نگهدار شما شاید دوستی اگر نبود خالق یکتا همتنها میماند
دوستتان دارم نه به قدر انجمن های شعر وادب بلکه به اندازه مهربانی هایی که دارید
خداوند برای ادبیات و شعر شما را نگه دارد خواهر خوبم
سرخوش پارسا 03 اردیبهشت 1394 00:50
به به
عرض ادب جناب البرز
غزلی زیبا و جاندار
درود ها بر شما
عزیزمی
احمد البرز 16 اردیبهشت 1394 20:16
سلام
جناب سرخوش
واقعا سرخوشم از بودن با تو گلکم
چه بگویم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سرای شما خوب خواهد بود با شعر و غزل و شعر
البته نه شعر کوتاه >>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>
همه چیز بلندش خوب است ترانه باغ دشت کوه صدا آواز طناب شعر مثل غزل که خدای بزرگی بالای سر خودش دارد مانند مثنوی معنوی