عمرم گذشت چه سان؟
هم چنان که رود
با سرعتی زبیابان گذر کند!
هیهات بنگرم
دوباره به دوران
در این خزان
یاران همه شده راهیّ ومن
در این قفس
بیهوده بنگرم
به جهانی پر از عسس
مویم سپید گشت و شد
این قامتم چونال!
باید زبخت خویش کنم نال زان که فال
بر من چنین نمود عیان
روزگار را
گفتا "غریب"منال از زمان که چرخ
هر روز میکند زغمی غصّه ای بیان
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 16 امرداد 1402 13:06
سلام ودرود
سروش اسکندری 16 امرداد 1402 17:00
درود بر شما ... زیبا سرودید