آتشگاه پارسه
زیر چتر نور ماه و چشمه ی اندیشه و فریاد
می نگارم قصه های بیستون و تیشه و فرهاد
زیر پایم پلکان سنگی ی دروازه ی تاریخ
حک شده بر پایه های یک ستون این رازها چون میخ
رازهای باشکوه قصه ی ویرانه ی یک شهر
جاودانان ایزدان،امشاسپندان پری پیکر
مشعل آن شعله های سرکش و این آتش خاموش
معبد یزدان و آتشگاه آذرجوی و آذرنوش
کاخهای سنگی ی بنشسته در تنهایی یک دشت
مانده برجا در هزاران سال ناپیدای بی برگشت
در درون قصرهای شاهی و آن کاخ آئینه
گشته در پژواک این تالار ،آن فریاد دیرینه
پادشاهان،داریوش و اردشیر و کورش و ،فرهاد
گرچه،اکنون در غبار روزگاران رفته اند از یاد
در خیالم برستون کاخ جاویدان نظر کردم
شامگاهان با سبوی تشنه ی اندیشه از آنجا گذر کردم
در سکوت دخمه ی تاریخی و آن حوض یکرنگی
در هجوم غصه های روزگار سرد و دلتنگی
گشته چون کابوس یک ققنوس آتش خفته و جنگی
خواب آن تندیسهای موزه ی مینایی و سنگی
می شنیدم از طنین ساز بر جامانده آهنگی:
آی انسان،،ای فسیل روزگار سخت و فرسوده
ای که با پرگار دوران در شعاعی پوچ و بیهوده
رهگذارجاده های کوچک و تاریک و آلوده
سالها با گامهای ناتوانش راه پیموده
آنکه میبینی که بر تخت روان بر دستها بوده
حکمفرمایی به نیمی از جهان می کرد آسوده
از مجموعه اشعار دفتر اساطیر
سروده ی 22 تیرماه99
شماره ثبت : H9411470
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 6
امیر عاجلو 05 خرداد 1400 00:31
درود بر شما
محمود گندم کار 02 تیر 1400 21:00
خداوند نگهدارتان باشد تشکر از حضور ارزشمندتان
کاویان هایل مقدم 05 خرداد 1400 09:10
مطابق آثار متقدم لذتبخش بود و سودمند
قلمتان رکین و شکافنده
محسن جوزچی 05 خرداد 1400 22:56
جناب گندم کار درود بر شما ،تصویر تاریخ کهن امپراطوری ایران با کلمات به زیبایی هویدا شده است
پژمان خلیلی 09 خرداد 1400 21:10
خواندمتان و لذت بردم
کرامت یزدانی(اشک) 16 اسفند 1400 22:59
درود بر شما استاد. بسیار عالی. پیروز باشید و تندرست