مشقِ فرزندم بود:
_ عشق را بِنْویسید _
او به من رو میکرد، چه بگویم بابا ؟
عشق بر او گفتم
عشق،با این معنا:
عشق یک زندگــــــی است
شَرَرِ واهمه یِ سادگی است
عشق
تشبیهِ خودِ کودکی است
عشق، پژواکِ برآشفتگیِ زنبق هاست
عشق
آن وعده یِ توخالیِ لیلاست که در
صبحی گفت:
آه ای شعرِ غم آلودِ پریشانی ِ من
باز از همهمه یِ قصه یِ شیراز بگو
آه ای وسعتِ دریاییِ آغازِ خیال
باز از خاطره یِ ساده یِ اهواز بگو
عشق اما .... بخدا زندگی است
خانه یِ کوچکِ گنجشک به هنگامِ فرار
عشق،دلدادگی است
نامه یِ دست نخورده است در آغاز ِ انار...
پسرم اما گفت:
عشق مفهوم ندارد هرگز
هیچ و پوچ است ....پدر
او که از عشق پدید آمده بود .... این را گفت !
__
عیسی نصراللهی1401/8/28
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 03 آذر 1401 20:11
سلام ودرود