- شاعران
- فاطمه امیدی
- دفتر شعر آوای چاووشی
- شعر لحظه پروانگی | فاطمه امیدی | شعر ایران
آخرین اشعار
دفاتر شعر
آخرین نوشته ها
معرفی کنید
-
لینک به آخرین اشعار :
لینک به دفاتر شعر:
لینک به پروفایل :
پربازدیدترین اشعار
لحظه پروانگی
ارسال شده در تاریخ : 01 تیر 1400
| شماره ثبت : H9417155
در بلاد طوس جانم از پی آهو دوید
تا که ناگه بر سر کوی یکی مهرو رسید
سر به سر در سرسرا اعجازهای نور بود
جلوه مهمانی موسی به کوه طور بود
بر مشامم نفحه زهرای اطهر میرسید
دیده ام پیمانه ای از حوض کوثر میچشید
در میان محفل پروانگان جانفشان
هاتفی منزلگه مهتاب را دادم نشان
تا که ماه انجمن بر بزم تابیدن گرفت
آتش عشق از درون سینه بالیدن گرفت
سوخت یکسر روح و جان در آتش دلدادگی
ثبت شد بر لوح یاد آن لحظه پروانگی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
کاربرانی که این شعر را خواندند
امیر عاجلو (01 /04/ 1400) | کاویان هایل مقدم (01 /04/ 1400) | محمد علی رضا پور (02 /04/ 1400) | ترانه هموطن (12 /04/ 1400) | فاطمه امیدی (14 /08/ 1400) |
بازدید ویژه
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
محمد قدیمی
در20 /02/ 1394 -
مهری کندری
در20 /02/ 1364 -
hossein fathi
در20 /02/ 1398 -
مجید شرفزاد
در20 /02/ 1354 -
بهروز قاسمی_رها
در20 /02/ 1399 -
عبدالنبی ژاله
در20 /02/ 1399 -
ن د
در20 /02/ 1399 -
انوش بیات
در20 /02/ 1371
نظر 6
امیر عاجلو 01 تیر 1400 20:32
کاویان هایل مقدم 01 تیر 1400 23:57
میلاد هشتمین اختر آسمان ولایت بر شما مبارکباد
محمد علی رضا پور 02 تیر 1400 11:24
اجرتان با ضامن آهو
محمد علی رضا پور 02 تیر 1400 11:24
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام و درود
فرهیخته ی گرانقدر،
لطفاً در صورتی که شعر پیشرو و مکتب ادبی نورگرایی را، می پسندید و آن را شایان گسترش می دانید،
با سرایش و نگارش در آن و یا هرطور که شایسته می دانید، در پربارتر شدن این شیوه و مکتب بومی ارجمند، مددکار باشید!
(توضیحات و نمونه های بیش تر در نوشته ها و سروده های بنده، قابل جستجوست)
نمونه هایی از شعر پیشرو در مکتب نورگرایی
1. در گونه ی سه گانی:
پشت آسمانخراش های انتهای شهر/
آنچه دلگشای هر سواره و پیاده ای ست/
کشتزار باصفای ساده ای ست.//
2. در گونه ی سروش:
والقرآن الحکیم/
بارش نور از هوای کریم/
پای رستاق و قلب پایتخت، مقیم/
در گلاب شهود.//
3- در گونه ی سه گلشن:
“آیینِ مهر از گلشن آموزیم!
جان را بیافروزیم!”
باید بپرسی حال شیدای غزل ها را
باید بدانی در مسائل، راه حل ها را
بی عشق ماندن، کار این دل های نازک نیست
زیرک نمی پرسد دوباره مُستدل ها را
با چتربازان، دوست دارم هم سفر باشم
تا بنگرم با چشم عاشق هم غزل ها را
تالاب ها از رقص باران، عکس می گیرند
نیلوفر آبی، غزلپرداز
در خاطر من ثبت رسمی کن محل ها را
بوسیدن چشمان عاشق، رسم خوبی بود
خود جمع می کرد از قبیله، مُبتذل ها را
این برج ها، معراجِ نادانیِّ فرعون اند
آخر! کلانشهرِ گُسَل! بشنو مَثَل ها را
“وقتی بَدَل ها را به دل، آرایه می سازی
عکس العمل ها را چرا محکوم می سازی؟!
حیف است اگر شعرِ تماشا را نپردازی.”
محمدعلی_رضاپور(مهدی)
ترانه هموطن 12 تیر 1400 12:55
احسنت
فاطمه امیدی 14 آبان 1400 10:50
سپاس از نگاه پر مهر همه دوستان . مانا باشید