3 Stars

لحظه پروانگی

ارسال شده در تاریخ : 01 تیر 1400 | شماره ثبت : H9417155

در بلاد طوس جانم از پی آهو دوید
تا که ناگه بر سر کوی یکی مهرو رسید
سر به سر در سرسرا اعجازهای نور بود
جلوه مهمانی موسی به کوه طور بود
بر مشامم نفحه زهرای اطهر میرسید
دیده ام پیمانه ای از حوض کوثر میچشید
در میان محفل پروانگان جانفشان
هاتفی منزلگه مهتاب را دادم نشان
تا که ماه انجمن بر بزم تابیدن گرفت
آتش عشق از درون سینه بالیدن گرفت
سوخت یکسر روح و جان در آتش دلدادگی
ثبت شد بر لوح یاد آن لحظه پروانگی

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 65 نفر 120 بار خواندند
امیر عاجلو (01 /04/ 1400)   | کاویان هایل مقدم (01 /04/ 1400)   | محمد علی رضا پور (02 /04/ 1400)   | ترانه هموطن (12 /04/ 1400)   | فاطمه امیدی (14 /08/ 1400)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (01 /04/ 1400)  ترانه هموطن (12 /04/ 1400)  
تعداد آرا :2


نظر 6

  • امیر عاجلو   01 تیر 1400 20:32

    rose rose rose rose rose

  • کاویان هایل مقدم   01 تیر 1400 23:57

    میلاد هشتمین اختر آسمان ولایت بر شما مبارکباد
    rose rose rose

  • محمد علی رضا پور   02 تیر 1400 11:24

    اجرتان با ضامن آهو rose

  • محمد علی رضا پور   02 تیر 1400 11:24

    بسم الله الرحمن الرحیم
    سلام و درود
    فرهیخته ی گرانقدر،
    لطفاً در صورتی که شعر پیشرو و مکتب ادبی نورگرایی را، می پسندید و آن را شایان گسترش می دانید،
    با سرایش و نگارش در آن و یا هرطور که شایسته می دانید، در پربارتر شدن این شیوه و مکتب بومی ارجمند، مددکار باشید!
    (توضیحات و نمونه های بیش تر در نوشته ها و سروده های بنده، قابل جستجوست)
    نمونه هایی از شعر پیشرو در مکتب نورگرایی

    1. در گونه ی سه گانی:

    پشت آسمانخراش های انتهای شهر/
    آنچه دلگشای هر سواره و پیاده ای ست/
    کشتزار باصفای ساده ای ست.//


    2. در گونه ی سروش:


    والقرآن الحکیم/
    بارش نور از هوای کریم/
    پای رستاق و قلب پایتخت، مقیم/
    در گلاب شهود.//

    3- در گونه ی سه گلشن:

    “آیینِ مهر از گلشن آموزیم!

    جان را بیافروزیم!”

    باید بپرسی حال شیدای غزل ها را

    باید بدانی در مسائل، راه حل ها را

    بی عشق ماندن، کار این دل های نازک نیست

    زیرک نمی پرسد دوباره مُستدل ها را

    با چتربازان، دوست دارم هم سفر باشم

    تا بنگرم با چشم عاشق هم غزل ها را

    تالاب ها از رقص باران، عکس می گیرند

    نیلوفر آبی، غزلپرداز

    در خاطر من ثبت رسمی کن محل ها را

    بوسیدن چشمان عاشق، رسم خوبی بود

    خود جمع می کرد از قبیله، مُبتذل ها را

    این برج ها، معراجِ نادانیِّ فرعون اند

    آخر! کلانشهرِ گُسَل! بشنو مَثَل ها را

    “وقتی بَدَل ها را به دل، آرایه می سازی

    عکس العمل ها را چرا محکوم می سازی؟!

    حیف است اگر شعرِ تماشا را نپردازی.”

    محمدعلی_رضاپور(مهدی)

  • ترانه هموطن   12 تیر 1400 12:55


    احسنت rose applause applause applause

  • فاطمه امیدی   14 آبان 1400 10:50

    سپاس از نگاه پر مهر همه دوستان . مانا باشید rose

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا