بی پلک بر دریچهی شهر فرنگ شعر
مبهوت قصهای پر افسون و حیله بود
ذهنش در این مواجهه با شرح ماجرا
پروانهای رها شده از توی پیله بود
میدید مرد رهگذری در مسیر باد
از نسل پارسای بزرگی به نام «هوم»
بر میخورد به پیر علیلی کنار راه
در ظلٌ آفتاب نشستهست مثل موم
مرد جوان بی خبر از مکر روزگار
وقتی به چشم دید کسی را غریق غم
نزدیکتر به او شد و اول سلام کرد
از راه دور و مقصد خود گفت و پیر هم
با لحن عجز و لابه و درماندگی و ضعف
با التماس و خواهش و اصرار و گریه گفت
من را سوار پشت خودت کن ببر به ده
این میکند ستارهی بختت همیشه جفت
فرسوده جان و خستهی نامردمی منم
پوکیده استخوان تنم؛ پهلوان راد!
«در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست»
هر کس که دستگیر ضعیف است، زنده باد!
با چشم اشکبار و صدایی پر از تنش
آنقدر گفت و گفت که تسلیم شد جوان
اما سوار شد کمرش را فشار داد
پیچید بند پای چهل ذرعیاش به آن
دیو دوال پای دغل کار پر فریب
از هر که کرده رحم به او بردگی کشید
تهدید کرده موکب خود را به زجر و مرگ
هر کس اسیر او شده روی خوشی ندید
چشم از دریچه بست و به اندیشه باز کرد
آیا دوال پای خیالی هنوز هست؟
یا شکل دیگری به خودش داده این زمان
کی میکنیم آبله کوبی، چه روز مست
تا این سوار گردهی اندیشههایمان
با مستی از حواس بیفتد رها شویم
خود را برای آبلههای خرافه هم
ایمن کنیم و بر همه دست شفا شویم
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 28
امیر عاجلو 13 شهریور 1401 17:24
سلام ودرود
زهرا آهن 14 شهریور 1401 18:15
درود بر شما
حافظ کریمی 13 شهریور 1401 18:39
درود و هزاران درود بر شما
بسیار هوشمندانه ، ادیبانه و استادانه بود
بسیار عالی و حقیتا ماندگار
زهرا آهن 14 شهریور 1401 18:15
درود بر شما گرامی
خرسندم از دریافت دیدگاه پر مهرتان
پایدار باشید به مهر
محمد مولوی 13 شهریور 1401 20:44
درود برشما
زهرا آهن 14 شهریور 1401 18:16
درود بر شما
به شعر افسانهای من خوش آمدید
الیاس امیرحسنی 14 شهریور 1401 00:29
درود برشما
بسیار زیبا و. تامل برانگیز
زبان شعرتان دلنشین است
زهرا آهن 14 شهریور 1401 18:17
درود بر شاعر گرامی و هم تبار
سپاسگزارم از همراهی پر مهرتان
الیاس امیرحسنی 14 شهریور 1401 14:49
درود
کاش می شد شعرتان را هزار بار لایک کرد.
زهرا آهن 14 شهریور 1401 18:18
درودی دیگر بار
از مهر شما بی اندازه شادم
مانا باشید به مهر
نادیا رودکی 14 شهریور 1401 17:16
چقدرزیبادلنشین
زهرا آهن 14 شهریور 1401 18:19
درود بر شما مهربانو
سپاس از آمدن و هموندی دیدگاهتان
علی آقا اخوان ملایری 14 شهریور 1401 19:03
درودها بر شما شاعر بانوی گرامی
بسیار زیبا، نغز، دلنشین، شیوا و رسا سروده اید
قلمتان نویسا، شاعرانگی هایتان ماندگار
زهرا آهن 14 شهریور 1401 19:18
درود و سپاس از همراهی پر مهرتان
داود دوستی 15 شهریور 1401 00:05
درودتان باد شاعر بانوی گرانمایه
بسیار دلنشین و زیبا سروده اید
زهرا آهن 17 شهریور 1401 01:10
درود بر شما
به افسانه دوال پا خوش آمدید
مجید قربانی 15 شهریور 1401 00:39
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست.
عالی، عالی
زهرا آهن 17 شهریور 1401 01:11
درود بر شما
این مصراع تضمینی از غزل حضرت حافظ است
حسن مصطفایی دهنوی 18 شهریور 1401 08:13
درود بیکران استاد بانو
بسیار زیبا و دلنشین و ژرف می سرایید
قلمتان سبز ،اندیشه والای شما زلال ابدی
زهرا آهن 19 شهریور 1401 00:09
درود بر شما جناب دهنوی بزرگوار
سپاس از همراهی همیشگیتان
عبدالحلیم اکرامی = نژند 18 شهریور 1401 18:24
هرکس که دست گیر ضعیف است زنده باد... از ظرافت مثال زدنی سروده تان لذت بردم.
ذوق بلند تفکرتان در استفاده از واژه های ناز و ناب مرا مسحور کرد.
نرسد برتو هرگز،زگزند هیچ گزندی.
زهرا آهن 19 شهریور 1401 00:10
درود بر شاعر پارسیگوی بدخشانی
مهرتان را سپاس
خرسندم که در جمع شاعرانی چون شما هستم
پایدار باشید به مهر
کرامت یزدانی(اشک) 19 شهریور 1401 23:12
درود استاد بسیار زیبا افرین. قلمتان نویسا باد
زهرا آهن 20 شهریور 1401 18:51
درود بر شما
مهرتان را سپاس
پایدار باشید
سیاوش آزاد 22 شهریور 1401 01:02
سلام
موفق باشید
فرمود
کُنْ فِی الْفِتْنَهِ کَابْنِ اللَّبُونِ لَا ظَهْرٌ فَیُرْکَبَ وَ لَا ضَرْعٌ فَیُحْلَبَ
زهرا آهن 22 شهریور 1401 18:38
درود بر شما جناب آزاد
از همراهیتان با این صفحه و این سروده سپاسگزارم
رضا کاظمی اردبیلی 25 شهریور 1401 22:23
عرض ادب
زیبا و دلنشین بود.
درود بر شما شاعر توانا و گرانقدر.
سیاوش دریابار 28 شهریور 1402 10:19
سلام
بسیار زیبا نگاشته اید
شوق ذوق قلم رقصنده تان مستدام و عمرتان جاودان
ایام به کام
روزتان خوش سرانجام
موفق باشید