درسی که نداد عمری به من پارسایی،
در جمله ای آموخت به من ترسایی،
گفتا که اگر کرب وبلا ما را بود،!
افراشته علَم کل جهان پیدا بود،
گفتا تو چه سان پیرو صادق بودی،؟
هم مدعی صدقی و عاشق بودی؟
آن روز که من بهر تو مهمان بودم،
سرگشته و بیمار و پریشان بودی،!
صادق نبُود هرآنکه در بیماری،
گویی به کسی حوصله اش را داری،
روزه می خورید ،می گویید دارید،!
روزه کس اگر خورد ز چه می آزارید،؟
نیرنگ و دورویی که حیا می نامید،
پس چه چیز را شما ریا می دانید،؟
از عدل علی به من چو گفت آن ترسا،!
شرمنده ترم ،شنیده ام اینهارا،
دیدی تو کسی مال فراوان اندوخت،؟
یا چشم ندار، به دست دارایی دوخت،؟
دیدی تو کسی که بی دوا و مرهم،
بنشسته به گوشه ای بگیرد ماتم،؟
لیک دیدی،!! زنی و دختر تنهایی،
نیمه شب برون ز خانه نیست پروایی،
در خانه و بیرون همه جا سرور اوست،
در ذهن عوام نمی شود هر جایی،
گفتم ...،تو بگیر..،دلق ریایی ازمن،
بده ..، دین خودت را،!! تو.. مسلمانی..،!
او..، دلق مرا در ته چاهی افکند.،!!
دیدم که سگی..، زاییده . در سرمایی،
گفتاا،،!! پس از این..،!ا
ازین قبات عایدهااست،!!
*
با دلق چونان ..،! کار...چونین ...بگشایی.!
*
.
.
.فردا گذر من ز خرابات افتاد...،!
*
بی جان تنشان دیدم...
.
.
حیوانهایی.،!!
*
سگ...،،،،!!!
پس زده بود....،،!!
مایه ی تزویر از خود،،،!!!
*
سر پوش عیوبم ..، عامل رسوایی،،!!
*
علی زاده ( کیمیا) آلمان
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 24
سمانه تیموریان (آسمان) 09 شهریور 1394 12:43
سلام بهناز عزیز
بسیار عالیست
خوشحالم در کنار دوستانی مثل شما هستم
شادباشید
بهناز علیزاده 09 شهریور 1394 17:49
درود بر شما سمانه عزیزم
سپاس از محبتت مانا باشی به مهر
طارق خراسانی 09 شهریور 1394 14:26
درسی که نداد عمری به من پارسایی،
در جمله ای آموخت به من ترسایی،
گفتا که اگر کرب وبلا ما را بود،!
افراشته علم کل جهان پیدا بود،
با سلام و درود
بسیار عالی
دستمریزاد
انگار بسرعت تایپ کرده اید
در پناه خدا شاد زی
بهناز علیزاده 09 شهریور 1394 17:59
درود بر شما استاد گرانقدرم سپاسگزارم از حضور گرمتان و راهنماییهایتان
همیشه سلامت باشید به مهر مهربان
دانیال سمیعی 09 شهریور 1394 20:17
بعضی شبا که خوابم نمی بره، یه جوری که مغزم بشنوه می گم:
خوب! برم یه شعری از سایت ایران بخونم
هیچی دیگه، اصلا بیهوش می شم!
درود خانم علیزاده
ترسم از روزی که بیگانه به دین من بهتر از مسلمان عمل کند.مولا این روزها رو پیش بینی میکرد.
بزار داستانی واستون بگم .
استانبول بودیم با چهارتا از بروبچ های خودمون. مغازه دار یک دختر بسیارزیبایی بود با لباس نه آنچنان محجب
.یه لحظه دیدیم رفت وتا برگرده بیست دقیقه ای طول کشید . برگشتنی پرسیدیم کجا رفتید؟
اگر کمی هم دیر میکردید مغازه رو جمع کرده ومیرفتیم.
خندید وگفت شما اینکاررو نمی کردید .گفتیم از کجا اینقدر مطمئنی ؟گفت :شما ایرانی هستید وشیعه
گفتم همین؟
گفت:دوم اینکه من رفتم نماز مگر صدای اذان ونشنیدید؟
بخاطر همین جمله اش تا جاداشتیم ازش خرید کردیم.وشرمنده اومدیم بیرون . مابرای دیدن دختر رفته بودیم خیلی زیبا بود وچنان غرق دختر بودیم که صدای اذان ونشنیدیم.
خانم علیزاده بددردیه که درس اخلاق ومسلمان بودن رو اینجوری داشته باشی وتلنگر بخوری.راستی ما کجای کاریم.
بهناز علیزاده 09 شهریور 1394 21:50
سلام دانیال عزیز اینکه می گید خانم خوشگله رفت نماز خوند یعنی بیگانه نبوده مسلمان بوده،وقتی از دست بعضی به اصطلاح مسلمانها اسلام گریز می شی می ری خارج، بعد می بینی یک مسیحی داره با اخلاص دین تو رو با اراده پیاده می کنه بد دردیه ، بعد ببینی اینجا اینجوری ،! بعد یه عده برای متمدن نشون دادن خودشان از شانه های هم بالا می رن،خیلی کارها که اونجا از عقده ی غرب می کنند اینجا غربیها نمی کنند،
خیلی حرف زدم ببخشید تشکر از حضورتون
طارق خراسانی 09 شهریور 1394 21:57
سلام دانیال جان ان هو درویشی البته نوع حرف زدنت...
شاید هم با او رفیقی و او میگه و شما می نویسی
اگر درویش رو دیدی سلام بابا طارق رو بهش برسون و بگو:
گتگو آیین درویشی نبود
ورنه با تو گفتگو ها داشتم...
یا علی
دانیال سمیعی 10 شهریور 1394 19:20
سلام استاد طارق
درویش ,دایی راس راستکیمه جند صباحی اومدم خدمتشون باشم.میگن حلال زاده به داییش میره. ادبیات دایی رو خوب میشناسم وخاصه سعی میکنم باهمون ادبیات وارد شم.ایشون هم سلام رسوندند.
دانیال سمیعی 10 شهریور 1394 19:13
با سلام مجدد
منظوراز خوشگلی نه اندام لختش بود یک چهره خاصی داشت که ازهمه جداش میکرد اما من متعجب از لختی اندامش بودم وسرموقع نماز خوندش هیچ مناسبتی باهم نداشتند یک اندام نامسلمونی ویک عمل مسلمونی ومومنی واعتمادی که به خدا داشت وایمانی که به ایرانیان وشیعیان داشت. تو همین ایران ما ده دقیقه مغازه تو خالی بزاری سندش هم بنامشون میکنند وتمام مغتزه رو بار میکنند البته خوب وبد همه جا هست ونمیشه تعمیم داد. .مامحلصیم خداکنه همه مون عاقبت بخیر بشیم. انشاالله.
دادا بیلوردی 09 شهریور 1394 21:12
درود بانو
اندیشه تان دوست داشتنی است
آفرین.
کمی روانی وزن شعرتان مشکل دارد که قابل اصلاح است
موفق باشید.
بهناز علیزاده 09 شهریور 1394 21:45
درود بر شما استاد سپاس از حضورتان
مهدی صادقی مود 09 شهریور 1394 21:27
سلام دوست عزیز
مضمونی عالی و ارزشمند داشت
با قصیده ای در آغاز و سبک نیمایی در پایان! ;
البته بسیار سخت میشه وقتی هدف مد نظر رو میخوایم در چهارچوب وزن و قافیه منتشر کنیم.
هدفتون عالی و تحسین برنگیز بود
بهناز علیزاده 09 شهریور 1394 21:44
درود و سپاس از حضورتان جناب صادقی گرانقدر
اگر توجه کنید شعر آخرش نیمایی نیست و بیتها را به خاطر ایجاد مکث و توجه دادن به خواننده از هم جدا و زیر هم نوشته ام،
سپاس شاد باشید
نگار حسن زاده 09 شهریور 1394 23:21
سلام بهناز بانو
بسیار زیبا بود
موفق باشی
بهناز علیزاده 10 شهریور 1394 00:36
سلام نگار نازنینم کجایی دختر همش از خودم می پرسم
چه زود تا خواهر شدیم نگار کجا رفت
خوشحالم کردی اومدی شاد باش همیشه کنارما
زهرا نادری بالسین شریف آبادی 10 شهریور 1394 02:21
درود نازنینم عاشق بینش وسیعتون هستم خداوند پیوسته حافظ اندیشه پاکتون باشدلذت بردم
بهناز علیزاده 10 شهریور 1394 09:31
سلام و درود بر شما بانو نادری عزیز از مهر حضورتان که همیشه مشوق من بوده
سپاسگزارم شاد باشید در پناه خدا مهرتان روزافزون @};
تبسم عبداله زاده 10 شهریور 1394 11:20
سلام بهناز عزیزم
درودهاااااابه اندیشه واحساس وقلمت
همیشه سبز باشی ومانا بانو.
بهناز علیزاده 10 شهریور 1394 12:13
درود بر تبسم عزیزم سپاس از محبت و حضورت
در پناه خدا شادباشی
فرامرز فرخ 10 شهریور 1394 12:00
سلام و درود بسیار عالی
اسلام بذات خود پر از نور و صفاست
هر عیب که هست از مسلمانی ماست
بهناز علیزاده 10 شهریور 1394 12:17
درود بر شما جناب فرخ ارجمند از محبت و حضور شما سپاسگزارم
در پناه خدا
کرم عرب عامری 16 شهریور 1394 19:45
بهناز عزیز نمیدانم چرا این فرم رو انتخاب کردی این یک مناظره است واز لحاظ محتوی مثبته اما نو نیست شما خواستید یک مطلب قدیمی رو با شکل نیمایی بگید ازین نو پندو اندرز داریم پروین عزیز خیلی زیباتر گفته خیلی چیزارو
ببینید دین مال همست ما نباید بترسیم که رقیبان و دیگر پیروان ادیان دینی که ما بهش اعتقاد داریم درست اجرا نکنند باید خوشحال بشیم همونطور که من در آلمان دیدم و خوشحال شدم .
دین اولین آموزه ایست که بما رحم ملاطفت عدالت خواهی یاد میده ولی چرا نمیتونیم اجرا کنیم چون از شکل کهنه استفاده مکنیم و سطحی که بان قشریگری میگویند . دین باید از عمقش استفاده کرد و با بیانی نو
الان شعر شما یک نصیحته و چیزهایی رو گفتید که همه میدونن مثل ریا اما هنر آنیست که حداقل در معنا نو باشد حالا اگر فرمش غزل بود عیبی ندارد اما اگر فرمش هم نو بود یا تازه بود اونوقت از همه نظر کامله اصولا هنر باید ندارد . قاعده ندارد اما باید خیلی قواعد رو خوند ودونست .
بازهم خواهیم گفتگو کرد .
بهناز علیزاده 16 شهریور 1394 19:51
سلام استاد عزیزم منظور من این شعر نیست شعر اسمش غزل( نیمایی/کیمیایی) است خواهش می کنم با دقت متن را هم بخوانید نظر دهید متشکرم،منظور نوع نوشتاریست متن را بخوانید لطفأ،
علی معصومی 11 اردیبهشت 1399 23:15
درود بر شما ارجمند
☆☆☆☆☆