...
خط من مستــقیم بود اما ، عابری اِهُــدِناَ صَـراتَم کرد
چشمهایی برنگ جام شراب ، آمد و مات ،مات، ماتم ،کرد
/
پروفایلش که باز شد دیدم،کهکشان کهکشان خدا بارید
در تمــاشای اوج زیـــبایی ، راهـی بـزم کائــناتم کرد
/
گونه هایش درخشش الـوند ، در سپیدای سینه زاگرس
توت لب های لاله گون تَرش ،طالب میوه ی هراتم کرد
/
لب گشودم به ذکر اِستِغفار ، فَتَبارَکُ بِه اَحُسَنُ الُخالِق
مثل تنبیه مشق های قدیم ، باعث ذکر واجباتم کرد
/
غزلی از خودم کپی کردم ، غرق گلبوسه و دل و شکلک
استرس های بعد ارسالش ، خـارج از سیستم ثباتم کرد
/
آمد و بعد یک سلام ملیح ، گفت: استاد، واقـعا مرسی
گویی یا از کـما نجـاتم داد ، گویی یا شامل حیـاتم کرد
/
گفت: استاد از کــجایی تو ؟ گفتمش از حــوالی شیراز...
گفت به به ز شهر شعر و شراب،اندکی لطف و التفاتم کرد
/
الغرض جَلد بام و خانه ماست ، کفتر سینه سرخ ، پاپَر من
بسکه پاییدمش ز چـشم رقیب ، وارد پیج مشکلاتم کرد
/
از شمالست و بسکه شبنم و شعر، میدمد در پگاه گیلانش
دل من برده از کف شـیراز ، راهی کوی فومـناتم کرد
/
بس گل و بوته از صفای خزر، خفته در لابلای روسری اش
شاعر جلوه های ساحل و موج ، در مضامین خاطراتم کرد
/
من مسلمان نبوده ام ، چندیست، معجزاتی ز عاشقی دیدم
دل به سعی و صفای او بستم ، مُحرم کوی معجزاتم کرد
حسین دلجووو
با سلام و عرض ارادت محضر اساتید گرام و دوستان والاگهر و بزرگوارم...
استفاده بنده از واژگان لاتین ،صرفا تفننی ست
و استعمال کلماتی از قبیل
پروفایل
کپی
شکلک
سیستم
مرسی
کما
پیج
و...
دلیلی بر تایید بنده نیست....
ما جای شعر خون دل خود سرشته ایم
باشد که دوستان به نظر کیمیا کنند.....
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نقد 2
طارق خراسانی 25 شهریور 1394 06:31
خط من مستــقیم بود اما ،
عابری اِهُــدِناَ صَـراتَم کرد
چشمهایی برنگ جام شراب ،
آمد و مات ،مات، ماتم ،کرد
/
پروفایلش که باز شد دیدم،
کهکشان کهکشان خدا بارید
در تمــاشای اوج زیـــبایی ،
راهـی بـزم کائــناتم کرد
باسلام و درود بر حضرت استاد اعظم جناب دلجویی
وزن دوری و لی بنده این اثر فاخرو بی نظیر که شاهکارش می خوانم را غزل چهار پاره می ناممم
محال است بنده بتوانم نیم مصرعش را بسرایم...
الحق شاعر عاشق پیشه هستی و همانند پیر و مرادت حضرت حافظ که فرمود:
عشق می ورزم و امید که این فن شریف
چون هنرهای دگر موجب حرمان نشود
و خوشا به حال آنکه این اثر نفیس را برایش رقم زده ای و مبارک ما و تاریخ ادبیات ایران...
در پناه خدا از هر گزندی محفوظ و مصون مانی استادم
حسین دلجویی 28 شهریور 1394 04:05
سلام بر نازنین استاد طارق گل و والاتبارم
جناب طارق عزیز..واقعا شرمنده و سپاسگزارم با زبانی قاصر و قلمی شکسته و وازگانی فراری...
چو بلبل روی گل بیند زبانش در حدیث اید
مرا در روئیت از حیرت فرو بسته است گویایی
زبان الکن بنده که قادر به جبران کردن حتی گوشه از بی کرانگی های مواج و زلال مهر شما نیست
اما چکنم که به مصداق...
گر بریزی بحر را در کوزه ای
چند گنجد قسمت یک روزه ای
باز هم سپاسگزارم
از تک تک دیگر بزرگوارانی که بنده را ممنون و مدیون و مرهون مهر صفای ایینه سرای قلب خویش کرده اند نیز بی نهایت سپاسگزارم...
نشسته ام به امیدی ، هوای چشمانت
که از دو دیده ببارم به پای چشمانت
/
کنار ساحل کارون گشوده ام آغوش
که باز و بسته شود پا بپای چشمانت
/
به نام معجزه امشب چه التجاها رفت
به پای معجر مشکل گشای چشمانت
/
چه قدر شعر و غزل نذر کفتران بکنم ؟
چه قدر دانـه بریزم برای چشمانت ؟
/
غزال من غزل من، یتیم افتاده ا ست
چنین که مانده هنوز ابتدای چشمانت
/
فقـیه شهر که عمری ملامتم می کرد
چرا خودش شده در اقتدای چشمانت؟
/
چه حاجتی به تفاعل ز حافظم ، وقتی
نوشته درد دلم جای جای چشمانت
/
میان ساحل و دریا سرود جاشوهاست
غزل غزل ز تو از ماجرای چشمانت
/
همیشه پیش خدایم سپاس کم دارم
برای دین قشنگ بــهای چشمانت
/
بیا که دست نیازم در آسمان ها ماند
به استجابت ناب دعــای چشمانت
حسین دلجووو