3 Stars

تا کجا سر به سر دغدغه ها بـگذارم ؟

ارسال شده در تاریخ : 07 آذر 1394 | شماره ثبت : H941904

...
دلخوشم ، ناب ترین ثانیه ها را دارم
گر چه افتاده به غمنامه هجران کارم
/
گرچه این ثانیه هایم همه ساعت هایند
تا کجا خط خط این فاصله ها بشمارم
/
بعد تو شاعریم پشت زمان ها مرده ست
شاعری خسته ی مغشوش ترین افکارم
/
بی تو آرامترین بحر دلم طوفانی ست
زین سبب بر سر این قافـیه ها می بارم
/
مثل آن کودک مدهوش سر دفتر مشق
تا کجا سر به سر دغدغه ها بـگذارم ؟
/
آن قدرخاطره های تو عزیزند که من
تو چه باشی چه نباشی نگهش میدارم *

حسین دلجووو

با سلام بر مدیران متعهد و زحمتکش سایت و سلامی گرم و صمیمیتی ناب خدمت تک تک شعرا دوستان اساتید مخاطبان و خوانندگان و رهگزران و دوستداران ادب و کلام و عسل و غزل...
پوزش میخام و عذر تقصیر دارم که چند صباحی دستم از دامن پر مهر عزیزان و کوتاه و از فضای انس و مهر و عشق و الفت بزرگان ادب محروم و بی نصیب ماندم...

حقیقتا بتوصیه و اصرار و همیاری ادب مردان و دوستان مرام مند گلم،درگیر چاپ دلنوشته ها و سیاه مشقهای ناقابل و خط خطی های تنهایی هام بودم که به لطف حق «بوی بهبود ز اوضاع جهان میشنوم» به مسند اکمال و بر مقصد اتمام نزدیک و نزدیکتر میشه...
پیوسته بنده بر این ایمان استوار بودم که یا این به اصطلاح اشعار لیاقت و ارزش چاپ و صرف وقت و کاغذ و زحمات ندارند و یا فعلا رای خداوند عشق بر این قرار استوار نیست..
چه بسا دوستانی دارم که در امرچاپ دلنوشته هاشون تعجیل کردند و اکنون پشیمانند....

حقیقتا نمیخاستم به سرنوشت آن دوست عزیزی دچار بشم که نصف زندگی شو هزینه کرد تا کتابشو چاپ کرد و بعد از پنچ سال الان حاضر شده که کل زندگی شو هزینه کنه و جمعشون کنه ،،،متاسفانه نمیشه...
اینو برای این عرض کردم که با تعجیل به چاپ و انتشار برخی عزیزان شاعرو نویسنده میبینم که متاسفانه مطالب و لاطاعلاتی در بازار کتاب هست که بنام کتاب و بنام شعر «حالا در هر سبک و قالبی»یا هر نوع نام و بدعتی ، به چاپ رسیده و متاسفانه بنوعی هیزم کوره ی ،وضعیت اسفبار ادبیات امروز ما شده ست..
اما هرگز اینو فراموش نمیکنم و پیوسته برام نقطه اتکا و قوت قلبی بوده که گذشت زمان و سرند و غربال تاریخ و اقبال عمومی ،،بهترین داور و محک برای ماندگاری جاودانه ها و سیلی نابودگر و طوفانی مخرب برای فنای هذیان سرایی ها و لاطالعاتی که به انحای ممکن به جبر زمان و تبلیغات زمین صدر نشین نشر و چاپ و تکثیر گردیه اند ،، شده است...


در نهایت از حرافی و روده درازی خودم پوزش میخام
و همه ی شما عزیزان را به دست خداوندگار منان و
افریننده ی مهربانی ها و خالق عاشقی های مقدس و مطهر میسپارم....
یا حق...

حسین دلجویی از شیراز

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 5 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 326 نفر 482 بار خواندند
علیرضا خسروی (08 /09/ 1394)   | مسعود احمدی (08 /09/ 1394)   | حسین دلجویی (08 /09/ 1394)   | مهدی صادقی مود (08 /09/ 1394)   | محمد جوکار (09 /09/ 1394)   | حامد بهنام (09 /09/ 1394)   | کمال حسینیان (09 /09/ 1394)   | نسرین قلندری (09 /09/ 1394)   | رضا محمدصالحی (10 /09/ 1394)   | کرم عرب عامری (10 /09/ 1394)   | منوچهر منوچهری(بیدل) (10 /09/ 1394)   | محسن بیاتیان (11 /09/ 1394)   | علی معصومی (11 /02/ 1399)   |

رای برای این شعر
علیرضا خسروی (08 /09/ 1394)  مسعود احمدی (08 /09/ 1394)  محمد جوکار (09 /09/ 1394)  مهدی صادقی مود (09 /09/ 1394)  حامد بهنام (09 /09/ 1394)  کمال حسینیان (09 /09/ 1394)  کرم عرب عامری (10 /09/ 1394)  علی معصومی (11 /02/ 1399)  
تعداد آرا :8


نظر 21

  • علیرضا خسروی   08 آذر 1394 11:16

    درود بر شما استاد گرامی
    مطالب ارزشمندی را که نوشته وتوضیح داده اید کلاس درس ارزشمندی است
    برای این شاگرد کوچکتان
    استاد گرامی سالهای سال بر قرار وسالم وپیروز باشید تا از شما بیاموزیم
    ممنون استاد applause applause applause applause rose rose rose rose rose rose

    • حسین دلجویی   11 آذر 1394 22:22

      درود جناب خسروی گل و بزرگوارم
      بی نهایت ممنون و سپاسگزارم...مهربان...

      rose rose rose rose rose

      آمدی ، عشق تو یک باره سرافرازم کرد
      آسمان وا شد و شایـسته ی پروازم کرد
      .

      بی تو هرشب، شب من قصه ی پایانم بود
      تا پگاه غزل مــــهر تو آغازم کرد
      .

      از همان روز که دل بر سر بازار تو رفت
      سایه چشم تو از درس و سخن بازم کرد
      .

      گر چه در حلقه گیسوی تو مشروط شدم
      درس چشمان تو در مدرسه ممتازم کرد
      .

      من که از شـعر و غزل هیچ نمی دانستم
      چشم میگون تو یک باره غزل سازم کرد
      .

      تا سرم گـرم کتاب لب میگون تو گشت
      عشق پیدا شد و غم قافیه پردازم کرد
      .

      تا شدم کیش رخ ماه تو درجلوه ی عشق
      حرکت شاه دو چشمان تو سربازم کرد
      .

      ناز بانــوی پریچـهر، که مضمون دلی
      ناز کن ناز تو یک عــمر فرحنازم کرد

      ====

      دلجووو

  • مسعود احمدی   08 آذر 1394 14:29

    دوستتان داریم استد دلجوی عزیز . زنده بادا

    • حسین دلجویی   11 آذر 1394 22:24

      جناب احمدی والاتبارم...سپاسگزارم از مهتابی نگاه نقره ای تون


      از کجا اینهمه غوغای غـزل آوردی؟
      از کجا اینهمه کندوی عسل آوردی؟
      .

      به کدامین غزل خواجه تفال زده ای ؟
      که چنین نرگس شیراز بغل آوردی؟
      .

      گره شال به رقص چه نسیمی دادی؟
      که چنین شاعر آشفته عمل آوردی ؟
      .

      رطب لب سر بازار چه کس قند زدی ؟
      که برای عسل اینـگونه مثل آوردی؟
      .

      تاچه مقیاس به شیرینی لب افزودی؟
      که به ظاهر صف عشاق دغل آوردی؟
      .

      زچه برهم زده ای وزن غزل راکه چنین
      فاعلاتن فعلاتم به فَعَل آوردی...
      .

      در شب برکه ی متروک پلنگی خسته
      ز چه مهتاب شدی شور جدل آوردی؟
      .

      وه چه نیکوست که دل نقد ره دوست شود
      خوش قدم باش عزیزم که اجل آوردی...

      ====
      دلجووو

  • مهدی صادقی مود   08 آذر 1394 21:30

    سلام بر استاد دلجوی عزیز
    applause applause
    آن قدرخاطره های تو عزیزند که من
    تو چه باشی چه نباشی نگهش میدارم
    rose

    به نظر من وظیفه ی حفظ و نشر آثار رو که قبلا کتاب بر عهده داشت امروزه اینترنت و دنیای مجازی بخوبی
    انجام میده حتی بدون ممیزی و آداب اداری دست و پاگیر. و نباید اصرار بیهوده بر چاپ داشت وصدالبته اگه توفیق نصیب شد و به چا÷ هم رسید که چه بهتر

    • حسین دلجویی   11 آذر 1394 22:25

      جناب صادقی عزیز از اظهار مهر و حضور و درج مطالب زیباتون ک حاکی از منطق ستودنی و دریای بی کران مهرتون بود بی نهایت مشعوف وسپاسگزارم

      بازم ممنونم


      دیشب ســر شب آمد و مهـمان دلم بود
      مهمـان عزیزی که سر خوان دلــم بود
      .

      یک دفتری از شعر و غزل زیر بغل داشت
      تا صــبح پـری وار گل افشان دلم بود
      .

      دیشب چه شبی بود که یک دست به بـاده
      دستی به سر و زلف پریشان دلـــم بود
      .

      دیشب چه شبی بود کـه در شانه به شانه
      نازش همـه آواز خیابان دلــــم بود
      .

      انــــگار که سال نــو من زودتر آمد
      انگار که پایان زمستان دلــــــم بود
      .

      آنـقدر صفــا بود کـه یک شهر نوشتند
      دنیای صفــا جملگی از آن دلــم بود
      ====
      دلجووو

  • محمد جوکار   09 آذر 1394 12:39

    "دلخوشم ، ناب ترین ثانیه ها را دارم"
    با تو، زیباترین قافیـــــــه را میکارم
    آنقدر نزدم عزیزی که تو را در غزلی
    مثل د ُر ، در صدف دل نگه می دارم
    =======================
    همیشه درود بر استاد مهربانم
    rose rose rose rose

    • حسین دلجویی   11 آذر 1394 22:27

      محمد جوکار عزیز
      استاد دل و داداش گل و خداونگار بداهه و حضور ذهن//

      ایووووووول خان داداش مهر آیینم

      مررسی از یکی دو بیت بسیار دلنشیمنون بزرگوارم...

      بعد او گردیده ام عمری اسیر کوچه ها
      در هوای لیلی خود سربه زیرکـوچه ها
      .
      هر شبم باید حساب مشق هایش پس دهم
      در سکوت چشمهای سخت گیر کوچه ها
      .
      شیخ صنعانم که زیر چشم ترسایش شدم
      فانی ی یک باره ی تقدیر تیر کوچه ها
      .
      رفته ای دارم که مانده ازخم زلفش هنوز
      قـصه ها از یاس ها در بادگیر کوچه ها
      .
      رفته ای دارم که اشکم برده شاید گل کند
      روزگاری در ضمیر آبــگیر کوچه ها
      .
      یاد دارم روزهایی را که در مـیعاد دل
      هم امیر عشق بودم ، هم امیر کوچه ها
      .
      یاد دارم در سکوت یک شب و مهتاب وشعر
      عاشقی تفسیر می شد در نـفیر کوچه ها
      .
      عاقـبت یک روز می آید که امضا میکند
      سبزه را در پیچ پیچ دلپذیر کــوچه ها
      .
      مولوی وارم که عمری درمدار شمس خویش
      چون نسیم آواره گشتم در مسیر کوچه ها *

      =====
      دلجووو


  • کمال حسینیان   09 آذر 1394 21:46

    سلام و درود بر استاد و خالوی عزیزم
    چقدر خوشحال شدم از خبر انتشار کتاب و گلستان اشعارتان
    همیشۀ ایام افسوس می خوردم که چرا این بزرگ مردِ غزل ایران هنوز اقدام به چاپ کتاب نمی کنند و وقتی علتش را از زبان قلم خودتان خواندم هزار آفرین گفتم به هوش و ذکاوت تان
    آری طالبان و تشنگاه اشعار شما باید زمان تالیف این صندوقچۀ هنر را مشخص می کردند و یقینا به تکرر چاپ هم خواهد رسید
    تبریکات صمیمانۀ مرا پذیرا باشید استادم
    و تقدیم به پیشگاه این غزل ناب و جاودان:


    محتاج دمم از نفست با دمِ عشقت
    عالم به فدای تو و آن عالم عشقت

    یک زخمه به تارِ دلِ من کاش بیافتد
    داروی دلم نیست بجز مرهم عشقت

    رفتی و ندانسته ام افسوس دلیلش
    اشک من و دریای غمی از نمِ عشقت

    هر بیت که از بهر تو گفتم غزلی شد
    بسیارِ دلم گشته چو اینک کمِ عشقت

    آهم همه دمسازِ دمِ نای غمی شد
    شد سهمِ من افسردگی و ماتمِ عشقت

    دیوانه و دیوانه و دیوانه ترینم
    رسوای دو عالم شده ام از غمِ عشقت

    جادوی نگاه تو به هم ریخته شهری
    هر خانه چو ویرانه شود در بمِ عشقت


    کمال حسینیان(حزین)

    rose

    • حسین دلجویی   11 آذر 1394 22:33

      عزیز دلم ...خالوی گلم
      سلام بر الوند عشق و اورست ایثار و مرام و مردم داری ام
      کمال جان همیشه و همه وقت در پیچ و خم های پر نشیب و فراز زندگی حرفهاتون راهکار هاتون کمک هاتون و دلسوزی هاتون همچون برادری بزرگتر و دلسوز راهگشا و ساپروزت دلتنگی گرفتاری و تنهایی یام بوده
      و همیشه شمیم نرگس کلامتون روح بخش روان و مشکل گشای کارم بوده
      هیچوقت یادم نمیره ک همیشه در قبال طرح مشکلات و افتابی شدن دلشوره هام بهترین مسکن و والاترین پیام بخش شادی و منطق بودید
      بایزم بی نهایت از خودتون از ارسال این غزل بسیار دلنشینتون سپاسگزارم...

      rose rose rose rose rose

      love struck love struck love struck love struck love struck


      برو بگو تو به سید ،کـمال می آید
      دوباره در نفسم شور وحال می آید
      .
      بگو اگرکه زدل رفت مهر خورشیدم
      ولی درآسمان نگاهم هلال می آید
      .
      دوباره شهر مدینه به کهکشان پیوست
      دوباره حی علی...از بلال می آید
      .
      دوباره موج نگاهش رسید ازخزرم
      دوباره شالیِ سبزِ شما ل می آید
      .
      دوباره جلوه ی شوال میدمد ز افق
      دوباره ماه خوش اعتدال می آید
      .
      دوباره سیب سرشاخه ها طلایی شد
      دوباره شانه پر از پرتقال می آید
      .
      دوباره شاخ نبات است شهد شیرازم
      دوباره نرگس چشم وصال می آید
      .
      دوباره دشت کویرم سهیم زمزم عشق
      دوباره چشمه ی شعرم زلال می آید
      .
      اگرچه قندوعسل صادرات بنگالست
      برای شهد عسل ها مثال می آید
      .
      دوباره بر سر محفل بداهه می بارد
      دوباره بر سر مسند جلال می آید
      .
      نیت کنید و ببینید در حوالی عشق
      چه شهدشاخ نباتی به فال می آید
      .
      چرا هزار بخارا به ترک او ندهیم ؟
      کنون که دلبرخوش خط وخال میآید
      .
      برو بگو که به آتش سپار اسپندت
      برو بگو تو به سید ،کمال می آید
      ====
      دلجووو

    • حسین دلجویی   11 آذر 1394 22:33


      گل نرگس و خاک شد همنشین
      که رویید شعری چنین دلنشین
      /
      کمال عزیزم که دُر می سرشت
      کمالات خود برشمرده چنین
      /
      تماما سروده ز اخلاص خویش
      به شعری چنین دلکش و راستین
      /
      چنان رود جوشنده از کوهسار
      روان گشته بر سبزه زار زمین
      /
      ز دلجوی بیدل سخن رانده ست
      نموده ست دلجو بسی شرمگین
      /
      به خالق که شرمنده ام ، وای من
      که بنشسته دارم عرق بر جبین
      /
      گریزی ندارم که پا پس نهم
      که بسته ست راه یسار و یمین
      /
      قسم میدهم خالق شعر و شور
      که هیچت نبینم حزین و غمین
      /
      ببخشم به نام بزرگت همان
      ببخشم به شعر حقیرم همین
      /
      همیشه بمانی به عشق و صفا
      کمال گرامی ،عزیزم ، «حزین»
      /
      بداهه...

  • نسرین قلندری   09 آذر 1394 22:45

    مثل آن کودک مدهوش سر دفتر مشق
    تا کجا سر به سر دغدغه ها بـگذارم ؟
    بی نهایت درود قلمتان پر شور به ترنم مهر

    • حسین دلجویی   11 آذر 1394 22:35

      درود بر بانو نسرین گل و مهر افرینم
      خوش آمدید و بیت انتخابی تون تقدیم صفای قدم و گل حضور مهتابی تون...

      rose rose rose rose

      روبرویم بنــشین تا غـم دل وا بکنیم
      تا مگر سینه خود وسعت دریا بکنیم
      .
      ازکویر عطش فاصـله ها رد بشویم
      دل خود راهی سرسبزیِ دنیا بکنیم
      .
      قایق مهر بگیریم و کمی گم بشویم
      خویش را دردل یک حادثه پیدا بکنیم
      .
      روبرویــم بنشین و غزلی تازه بگو
      تا مگر سینه ویران شده احیا بکنیم
      .
      بنشین تا بسراییم غـــم فاصله ها
      بعد یک عمربیا بغض دل افشا بکنیم
      .
      پشت مژگان تو در بند غزل می مانم
      تا ببایی و هــمین درد مداوا بکنیم
      ====
      دلجووو

  • رضا محمدصالحی   10 آذر 1394 15:23

    سلام و درود جناب دلجویی عزیز

    خوشحالم در این فضا ردی از همدلان گذشته می یابم

    و خوشحالتر که کتابتان در دست انتشار است

    موفق باشید و سرافراز rose

    • حسین دلجویی   11 آذر 1394 22:37

      جناب صالحی عزیز و والاگهرم باور کنید ک بنده هم از زیارت شما برادر و دوست عزیز قدیمی بسیار شادمان و مسرور و مشعوفم
      حتی یکنفر به همین نام مبارک شما در سایت تلگرام به اشتباه بجای شما گرفتم خوب ک باهاشون چاق سلامتی کردم گفت ببخشید من اون صالحی نیستم

      شاد باشید عزیزم

      دلم گرفــته فقط یک بهانه می خواهم
      برای ساحل چشمم کرانه می خواهم
      .
      بیا و اسم قشـــنگت به دفترم بنویس
      برای صخره ی اشکم نشانه میخواهم
      .
      همیشه اسم تو بوده نیاز هر غـــزلم
      بیا که حس تو را عاجزانه می خواهم
      .
      نشان خانه من در غبارها مانده است
      و ماهتاب تو در بطن خانه می خواهم
      .
      نگو که سهمیه ام نیست همدمی لبت
      بخوان به ناز که امشب ترانه میخواهم
      .
      نفس به غیر هوای تو زجر اجباریست
      بیا که یک نفس عاشـــقانه میخواهم
      .
      برای ابری تـنگم جـــرقه لازم نیست
      دلم گــرفته فقط یک بهانه می خواهم
      =====
      دلجووو

  • کرم عرب عامری   10 آذر 1394 16:53

    سلام استاد دگرامی و عزیز

    اینکه سلامتید بسیار جای خوشحالی دارد

    جهان بی خار نباشد

    وآن خار را دو صفت

    اول آنکه از گل که غزلهای شماست محافظت میکند(توسط اندیشه گل دوستان)

    دوم کار انتخاب خوانند گانرا با دقت و وسواس همراه میکند

    خداوند در کارتان یاری فرماید

    موفق باشید

    rose rose rose

    • حسین دلجویی   11 آذر 1394 22:38

      جناب عرب عامری والاگهرم ممنونم ازتون
      بی نهایت ممنون

      بخاطر تمام زحماتتون و حضور گلتون ک قدم رنجه کردید و منت گزاشتید بزرگوارم...

      rose rose rose rose


      آمدم جان به نگاهت بسپارم ، که نشد
      بر لبت حادثه ی بوسه بکارم ، که نشد
      /

      آمـدم تا که ز چشمت غزلی ساز کنم
      غزلی گوشه ی چشمت بنگارم که نشد
      /

      چکنم ، ایل و تبارم همه شاعر بودند
      خواستم شعر شود ایل و تبارم ،که نشد
      /

      آمدم تا که مگر فاصله ها خط بزنم
      بسکه از فاصله هایم گله دارم ،که نشد
      /

      آمدم تا که مگر عشق به سامان برسد
      انتهای من و تو ، نقطه گذارم ،که نشد
      /

      چه کنم شاعر و تنهایی و غم هم زادند
      آمدم اشک بر این شعله ببارم ،که نشد
      /

      آمـدم تا کـه مگر عشق به خلوت ببرم
      منکه درخلوت خود جز تو ندارم ،که نشد
      /

      خواستم غنچه ی لب های تو را شعر کنم
      این دل خسته به دستت بسپارم ،که نشد


      حسین دلجوو


  • منوچهر منوچهری(بیدل)   10 آذر 1394 17:01

    درود بر استاد عزیز بسیار زیبا ممنونم قلمت زیباست عزیزم applause applause applause applause applause applause applause applause applause

    • حسین دلجویی   11 آذر 1394 22:40

      سلام بر پیر مرادم
      عزیز و عزیز ترینم
      یاس مهر و نرگس زار عشقم
      ممنونم خان داداش ترانه سرا و عاشق وهنرمند من
      سپاس از طلوع خوشید دل و مهتاب چهره ی روحنوازتون

      دل ما در گرو آن قد و بالا ست هنوز
      آنکه درساحل چشمش غم دریاست هنوز
      /
      نغمه سازِ شبِ آواز منوچهری جان *
      آنکه گلبانگ سه تارش به ثریاست هنوز....
      /
      گوشه ی لب بگشا تا که مرا جان بدهی
      ای که هرم نفست رمز مسیحاست هنوز
      /
      از همان دم که صبا شعر تو از قُم گذراند
      حاج حسین و پسرانش به تماشاست هنوز
      /
      اصفهان قطب تجارت شده در شهد لبت
      شعبه ها بسز گز لعل برپاست ، هنوز
      /
      عکس زیبای تو با حامد « زرین قلمی »
      از همین تنگه ی شیراز هویداست هنوز
      /
      از سر و روی شکن در شکن جلوه گرت!!!
      برفی از تجربه های شب یلداست هنوز
      /
      اندک اندک تو بزن ساز که در شیرازش
      حافظ و سعدی و خواجو به تماشاست هنوز
      /
      شعر من در قبل مهر تو هیچ است عزیز
      درد این بی هنری با من رسواست هنوز
      /
      وای« دلجو» مبر این تحفه به درگاه نگار
      که زر ناسره ی طبع تو پیداست هنوز....
      /
      بیدلی گر چه خدا یاور و همراهش بود
      بود ، اما دل ما بود که تنهاست هنوز
      /
      دل نمانده غزلی لایق تو عرضه کنم
      دل ما در گرو« بیدل» شیداست هنوز...

      حسین دلجووو

  • محسن بیاتیان   12 آذر 1394 00:01

    سلام استاد گرامی
    نصیحت تان بسیار درست است
    و شعرتان زیبا و نغز
    کتابتان را ببینیم انشاءالله
    applause applause applause applause applause applause rose rose rose rose rose rose

  • علی معصومی   11 اردیبهشت 1399 22:20

    درود بر شما ارجمند
    ☆☆☆☆☆
    rose rose rose

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا