دلم یک استراحت بی نفس می خواهد
یک توقف بی ادامه
یک خواب طولانی
که بوسه هیچ معشوقه ای
بیدارم نکند
و پیری ثانیه های پیش رویم
با هیچ معجزه ای
به آیینه ی غبار گرفته ی مغموم
و شکسته ای که چهر ه ی یخ کرده ام را نقش میزند
لبخندی نزند
.
.
مبادا
دوباره به جوانی اش
با امید های مانده ..
برگردد !
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 11
زهرا نادری بالسین شریف آبادی 10 شهریور 1394 01:45
درود زیبا سرودیدلذت بردم نویسا باشید
ندا پیرنظر 10 شهریور 1394 10:15
درود بانو زهرای عزیزم
از لطف و بزرگواری شما ممنونمـ
طارق خراسانی 10 شهریور 1394 09:39
سلام ندا جان
چه بخواهیم و چه نخواهیم باید تا نفسی هست زندگی کرد
نا امیدی ز در خانه دلبر کفر است...
راستی چرا این همه غیبت؟!!
دلتنگت شده بودیم...
بهترین ها را برایت آرزو می کنم
در پناه خدا
ندا پیرنظر 10 شهریور 1394 10:14
سلام جناب طارق خراسانی ، استاد بزگوار
از بیان نظرتان ممنونم
عذر خواهی مرا بپذیرید کم سعادتم ، کمی ترافیک کاری کمتر وقت پیدا میکنم تا درجمع فاخر و پر مهرتان حاضر شوم .
سمانه تیموریان (آسمان) 10 شهریور 1394 11:07
سلام
شاد باشی و همیشه شاعر
در پناه حق
بهناز علیزاده 10 شهریور 1394 17:24
درود بر شما زیباست قلمت نویسا
دادا بیلوردی 10 شهریور 1394 19:40
درود بانو
از احساس گرمتان محظوظ گشتم
قلمتان همواره داغ باد
عرفان ویسی (هستیار) 10 شهریور 1394 22:07
سلام و درود و البته خیر مقدم بانو
زیبا سرودید
سپاس
مرتضی فصیحی 15 شهریور 1394 09:08
سلام بانو ندا احساستان ستودنی است مانا و نویسا باشید
کرم عرب عامری 23 شهریور 1394 21:09
آفرین واقعا لذت بردم ازین همه معنی نو
درود برشما
مجتبی جلالتی 14 فروردین 1399 03:31
با هزاران درود
بسیارعالی