به دستانش بلند بر آسمان ، یک کودکی ، در حال زاری بود
برای قطره آبی ، لب عطشان او ، مشتاق یاری بود
چه پایکوبان و خندانند ، از این فتح و ظفر دشمن
گمانم تیر آنان ، بر گلوی کودکی مظلوم ، کاری بود
به پرواز آمدند مردان ، فقط یک مردبیماری ، به بستر ماند
تمام آن اسیران را به انفاس خوشش ، در غمگساری بود
تن بی سر که صد پاره ، ز سُم کوبی اسبان است
سرش افراشته ، آلاله گون ، بر نیزه ، یک نیزه داری بود
یتیمان را نوازش کرد ، با سایه ، گل آلاله بر نیزه
به گاهی که به دل ، موج غمی همواره ، جاری بود
تب سنگین غمبارش چنان بر گوشه های آن فضا غالب
ز حزن بیکرانش اشک سرخ بر گونه های نیزه جاری بود
چنان آرام باد ، افشانه میکرد اشک را بر کاروان حُزن
که برخاکِ نشسته در سر و رو چون، گلی دانه اناری بود
تمام کاروان غرق مصیبت بود ، در دریای غم آن روز
تو گویی اشک ماتم در فراق آن شقایقها ، باران بهاری بود
به چرخش تازیانه بر سر هر کودک و زن سایه می پاشید
صفیر وحشتش درجان ودل چون زوزه های گرگ هاری بود
بسوی کوفه راهی شد ، چه سنگین کاروان آن روز
ولیکن چشمهای اشکبار ، جا مانده در آن، لاله کاری بود
قاسم لبیکی چهارشنبه 1401/5/12 مصادف با پنجم محرم1444 تهران
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 8
امیر عاجلو 30 تیر 1402 11:18
قاسم لبیکی 02 امرداد 1402 09:17
سپاسگزارم زنده و پایدار باشید استاد گرامی
شیما رحمانی 31 تیر 1402 04:42
درود بر شما????????????????
قاسم لبیکی 02 امرداد 1402 09:11
سپاسگزارم.زنده و پایدار باشید شاعر گرامی
بهرام داودپور 31 تیر 1402 21:42
درود بر شما جناب لبیکی .اجرتون با سیدالشهدا ع
قاسم لبیکی 02 امرداد 1402 09:16
سپاسگزارم پایدار باشید شاعر گرامی
فیروزه سمیعی 01 امرداد 1402 16:17
درودتان باد جناب لبیکی ادیب گرانقدر
یتیمان را نوازش کرد ، با سایه ، گل آلاله بر نیزه
به گاهی که به دل ، موج غمی همواره ، جاری بود
زنده باد
نویسا مانید وسبز وسرفراز
قاسم لبیکی 02 امرداد 1402 09:10
سپاسگزارم از دقت نظرتان زنده و پایدار باشید شاعر گرامی