گفت وگوی خبرگزاری ایبنا با عابدین پاپی(آرام) شاعر ،منتقدو نظریه پرداز معاصر

پرداز معاصر
1-تحلیل شما از جریان شکل‌گیری و تحولات شعر مدرن در دهه‌های اخیر چیست؟با مهر بسامد و سرآمد و درود بر ادب و ادبیات. قبل از اینکه به تحولاتِ شعر مدرن دردهه های اخیر بپردازیم لازم است گذر و گذاری مختصر به شعر مدرن داشته باشیم. آنچه که مبرهن است ژان نیکلا رَمبو شاعر فرانسوی تبار را بنیانگذارِ شعر مدرن می¬دانند. نیکلا سُرودنِ شعر را از اوانِ دبستان و عنفوانِ نوجوانی آغازنمود و سرشار از ذوق ، شوق واستعداد بود اما در سنِ 21سالگی شعر را رها کرد.اگربخواهیم به طور علمی و عملی سیرِ اندیشگی شعر مدرن را درجهان بررسی نمائیم می¬توان از اریش هلر، میکائیل هامبورگر و ژان پل ساتر و افرادی نظیرِ شارل بودلر، مالارمه، رَمبو ، پل والری، هوگو هوفمانشتال ، ماریا ریلکه، گئورگ تراکل، فرناندو پِسوا و لاس استیونس یادکرد که دررشد و بالندگی شعرمدرنِ جهان سهمی به سزا و قابلِ تأمل دارند اما شواهد و قرائنی است که شارل بودلر نخستین کسی بوده که واژه ی مدرنیته را بکار برده و حتا شعری مدرن را به طور حرفه ای در خیابان های پاریس سُروده وبودلر را درجهاتی سرآغازِ تحولِ شعر مدرن در فرانسه وحتا جهان می¬دانند وی از مطرح ترین ادیبانِ مکتبِ سمبولیسم محسوب می-شود. در ایران نیز شعرِ مدرن به طور علمی – عملی و درقالبی آکادمیک نه ارکائیک توسطِ علی اسفندیاری متخلصِ به نیما یوشیج جرقه و جهش گرفته و نیما رابدین خاطر بنیانگذارِ شعر مدرنِ فارسی و ملقب به پدرِ شعرِ نو ایران برشمرده¬اند. نیما شعری در قالبِ شعر نو با رویکردی نوگرا در مقابلِ شعر کهن فارسی ایجاد نمود و من بعد قالب های متعددی چه در،درون تزِ نیما و چه برون تز و آنتی تزِ نیما درجامعه ادبی ایران به وجود آمد که می¬توان به ژانرهایی چون: شعر نیمایی، شعر سپید، شعرِ موجِ نو ، شعر موجِ ناب، شعر حجم، شعرِ میترائیک، شعرگفتار، شعر در وضعیت دیگر و سایر ژانرهایی که به زیست خود تا به امروز ادامه داده اند، اشاره نمود. با این تفاسیر، جریان شکل گیری شعر مدرن با نیما یوشیج آغاز به کار کرد اما تحولات آن تا به امروز ادامه دارد . در یک تقسیم بندی کلی شعر مدرن در ایران را می¬توان به دو قسم منقسم کرد: یکی شعرمدرنِ نیمایی که این ژانرِ شعر را نگارنده درکتاب گُفتاوردِ قلم، شعرِ:«حرکتِ درتغییر» می¬دانم. دو دیگر، شعرِ سپید احمد شاملو است که این شعر درمقابلِ شعر نیمایی قد علم کرد و حرف بنیادی آن:« جایگزینِ موسیقی کلام به جای وزن بود.» این ژانرِ شعری :«حرکتِ درتحول» بود. و سه دیگر، شعرِ امروز است که این نوع شعر شاعران زیادی را در قاموس و قالبِ خود داشته و دارد که تقریباً می¬توان گفت این ژانر شعر:«حرکتِ درتطور» نام دارد. حرکت در تغییر بدین معنا که نیما توانست تغییراتی را درساختمانِ شعر و ساختارِ شعرِ کلاسیک ایجاد کند که این مهم با کوتاهی سطرها یا مصرع ها و آزادی قافیه و مضمون هایی اجتماعی- سیاسی و زبانی همراه است.حرکتِ در تحول به دنبالِ دیگرگونی و دگرگونی شعر نو بود و می-خواست طرحی نو را با واسازی و بازسازی ایجاد کندو به دنبالِ آن شُعرای فراوانی دست به ایجادِ ژانرِ شعری زدند که هر کدام در نوعِ زبان و محتوا از دستاورد و فکرآوردهای تازه و بکری هم برخوردارند و اگر چه هرکدام به نوبه ی خود صاحبِ فکر و اندیشه اند اما از درون تزهای شعر سپید محسوب می¬شوند.( البته باید گفت که شاعرانی که هم معاصر نیما به مانند هوشنگِ ایرانی و تندرِ کیا هستند این ها درون تزنیما نیستند بلکه شعری مستقل دارند و شعرایی که هم معاصر شاملو و یا یک دهه بعد از شاملو آمده¬اند نیز اگر چه از نیما و شاملو به عنوان پارادایم ادبی مُستفاد شده¬اند اما به نوبه ی خود دارای سبک و شیوه و روشِ زبانی هستند به مانندفروغ فرخزاد، سهرابِ سپهری ، اخوانِ ثالث، سیاوش کسرایی، نصرت رحمانی ، بیژن اللهی ،احمدرضا احمدی، یدااله رؤیایی، هوشنگ چالنگی، منوچرِ آتشی و وحتا رضا براهنی که در شعر خودش است و یک سبک و زبانِ خاص دارد . و سه دیگر حرکتِ در:«تطور» است. شعر ِحرکتِ در تطور شعرِ امروز است که در دو قالب مدرن و پست مدرن به کارِ خود ادامه می¬دهدواصولن به دنبالِ برکندن و جایگزین کردن ژانرِ دیگری یا ژانرهای دیگری چه از حیثِ لفظ و چه معنا و غیرِ معناست و تا به حال نیز به مسیرِ خود ادامه داده است. اگر چه شعر رضا براهنی را شعرِ پست مدرن می¬دانند و شعرِ حجم یدالله رؤیایی را صورِ خیال یا بسامدِ خیال برشمرده¬اند و شعر آتشی و چالنگی را شعرِ اقلیمی و بومی نام نهاده¬اند اما درکل تحولات شعر مدرن دردهه های اخیر به سه دهه ی70-80- و90 تقسیم می¬شود که هر دهه ای تابعِ فرآیندفکری – ادبی زمان و مکان خویش است و گرچه برخی ازشُعرا قدرتِ جامعه پذیری و تعمیم پذیری بیشتری در جامعه ادبی دارند ولی هر دهه ای راه و مسیر خود را پیموده و به همین سهولت نمی¬توان برتر و یا برترین را بر یک ژانرِ مشخصی گذاشت.شعر در هر دهه ای یک بُودِ طبقاتی و یک نُمودِ طبقاتی دارد و آن گونه از شُعرایی در تحولات شعر مدرن سهیم هستند که از بُودِ طبقاتی برخوردارشده¬اند به تعبیری درطبقه ی ادبی – فکری خود شعر می¬گویند و مختصِ به خودِ واقعی خویش هستند نه خودِ کاذب. من شاعری را متحولِ در زبان، معنا ،ریتم و حتا فرمیکال و تکنیکال می¬دانم که به خودِ واقعی اش نزدیک تراست. تظاهرِ به نُمودِ طبقاتی در شعرِ دیروز و امروز مشهود است و این فرمیکال بودن ها به تکنیکال بودنِ شعر ضرر می¬رساند. تحولات شعر مدرن دردهه های اخیر با شکل و شمایلِ متفاوتی در شعر شاعران دیده می¬شود اما به دلیل شبیه نویسی و شبیه سازی این تحولات به خوبی احساس نمی¬شود به طوری که نمی¬توان سره رااز ناسره به خوبی تشخیص داد.
۲- به نظر شما سرنوشت‌سازترین شاعران در عصر ما، کدام یک بوده‌اند و چه عوامل و ویژگی‌هایی آن‌ها را از دیگران متمایز می‌کند؟
به نظرم شُعرا در یک میدان نتاخته اند چه اینکه نه میدان هایکی بوده و نه تاختن ها. من سرنوشت را دردو معنای مجزا تعریف می¬کنم:نخست: سرنوشت را از «سَرْ» باید نوشت. یعنی دوباره باید نوشت و یا سرنوشت را از«سَرْ» باید نوشت که این سرِ دوم به معنی از کله که شامل فکر و اندیشه هست، باید نوشت و یا ممکن است سرنوشت برای هر فردی در هر بُعدی چه ادبی یا فرهنگی و حتا اجتماعی از ازل نوشته شده باشد. بنابراین سرنوشتِ ادبیات و شعر ما تا به اکنون صیغه و صبغه های بسیار به خود دیده است و هرکسی که آمده مدعی این سرنوشت و ساختنِ این سرنوشت بوده است. شعرِ امروز ما به دو دسته تقسیم می¬شود . یکی شعر ارکائیک است که این باستانی و قدیمی بودنِ شعر ریشه و پیشه در کهن الگو ها و پارادایم ها دارد و این شعر آرکائیک چه درحوزه ی کلاسیک ( موزون و منظوم) و چه در حوزه ی شعر نو و مدرن ایران به چشم می¬خورد و دو دیگر، شعر آکادمیک یا شعرِ عملی – علمی است که این گونه و نمونه از شعر به نوبه ی خود دارای آیتم ها و مؤلفه هایی فرآرونده است . اصولن من در قلمِ خویش و کتاب هایی که درحوزه ی (نظر و اندیشه)نگاشته ام قائمِ به شخص نبوده و نیستم بلکه قائمِ به ادبیات با گستره و دامنه ای وسیع هستم و به ادبیات و اجتماع انحصاری فکر نمی¬کنم و دریک منظومه فکری معین و مشخصی قلم می¬زنم که در این منظومه ی فکری هر شاعری می¬تواند برداشت خود را داشته باشد و با تفکر ، ایدئولوژی و سلایق فردی –شخصی و علایقِ روحی - روانی و اجتماعی آن مرتبط می¬شود.به هر روی، سرنوشت سازترین شاعران در عصر ما که می¬تواند عصر مدرن و درجوانبی پست مدرن باشد شُعرایی هستند که از ویژگی ها و پارامترهای شعرِ مدرن و پست مدرن به خوبی در اشعارشان بهره مند شده¬اند. از مؤلفه های شعرِ مدرن می¬توان به: متافیزیک، رمانتیسم، سمبولیسم، شکل، هدف، طرح، پایگان، چیرگی ، کلام، تمرکز، جانشین، ژانر ، ریشه/ عمق، مدلول ، پارانویا و حتمیّت اشاره نمود و درمقابلِ همین ادبیاتِ مدرن، ادبیاتِ و شعرِ پست مدرن قرار دارد که از مؤلفه های آن می¬توان به: پاتافیزیک، دادائیسم، پادشکل( ناپیوسته ، باز)، بازی و تصادف، همنشین، هرج و مرج( آنارشی) فرسودگی/ سکوت، فرآیند، متن/ بینامتن، انفصال، آمیزش، معناگریزی، زبان ستیزی، دال و بد خوانش اشاره نمود. بنابراین، شاعری می¬تواند درازمنه ی ادبی درشعر به توفیق برسد که این ویژگی ها درشعرش لحاظ شده باشند و یا حداقلی از این ویژگی ها درشعرش محسوس باشد. اغلب منتقدین مستلزم هستند که این مؤلفه ها را بیاموزند و درشعرِ شاعر تمیز ،تشخیص و تحلیل کنند تا که مهم ترین و سرنوشت سازترین شُعرا مشخص شوند. شوربختانه این فرآیند به انجام و سرانجام نرسیده و علتِ عمده ی آن برمی¬گردد به انحصاری بودن شعر و ادبیات و چند دستگی و چند حزبی بودن که هر کسی ساز خود را می¬زند و تا شرایط این گونه است شعر به پالندگی زبان و بالندگی معنا درابعادِ مختلف نخواهد رسید. شعرِ عصرِ ما اسطوره محور و آلترناتیو نیست بلکه شعرِ همنشینی است و نسبی گرایی به جای مطلق گرایی بایش و نمایش دارد و به همین خاطر فرد یا افرادِ خاصی را نمی¬توان معرفی نمود که از سایرین برتر و سرنوشت سازتر خود را دردایره ی ادبیات و شعر نشان داده است . درجهانِ امروز فردگرایی و تفرد حرفِ اول را می¬زند و جمع گرایی و واقع گرایی به حاشیه رفته است.به هر روی، تحولات شعر مدرن در دهه های اخیر درحالِ تطور و بازنمایی و بازآفرینی است و بی شک شعر امروز با شعر دیروز در تفاوت عمده است و هنوز برای قیاس زود است که باید زمانِ بسیاری ازآن بگذرد چرا که شعر مدرن ایران تازه به 100 سالگی رسیده است .
۳- چند دهه قبل‌تر این دغدغه وجود داشت که سبک و قالب غالب در عرصه شعر کدام است: غزل (کلاسیک)، نیمایی، سپید و... آیا این مقایسه، امروز نیز قابل طرح و پیگیری است؟درچند دهه ی قبل خودِ شعر و شاعر مدغدغ جامعه بودند و ادبیات برای ادبیات بود به طوری که ادبیات متعهد حرفِ اول را درجامعه می¬زداما درجهانِ امروز چنین مسئله ای قابل طرح و بررسی نیست و اگرچه هنوز هم چنین ذهنیّتی در ادبیات ما وجود دارداما جهان ما دیگر جهانِ اسطوره سازی نیست بلکه جهانِ اسطوره زُدایی است . قهرمان پروری و حماسی بودنِ در شعر و درابعادی قدیس ستایی از عمده مؤلفه هایی به شمار می¬رود که در دایره ی شعر و ادبیات حضوری چشم گیر و فراگیر دارد. میخائیل باختین می گوید: « من برای خودم/ خودم برای دیگری و دیگری برای من.»ولی باید گفت :«من برای دیگری و دیگری برای من.» فرهنگ کلمات و دمکراسی کلمات بایستی به شیوه و روندی باشد که تبدیلِ به روندگی زبان و باشندگی فرهنگ شود. سبک یک شیوه و متدِخاصی است که مختصِ به ذات و خودِ واقعی شاعر است و پی آمد آن هم ممکن است جامعه پذیر و تعمیم پذیر باشد و یا که نباشد. ما بایستی برای ادبیات و شعر پوششِ پُر کوشش به خرج دهیم تا به جایگاه و پایگاه واقعی خود دست یابد نه برای سبک و قالب غالبِ خود که چنین رویکردی درجامعه ی ایران وجود دارد و قابلِ طرح است اما در جهانِ امروز که هوش مصنوعی گام در دنیای معنا گذاشته قابلِ طرح و پیگیری نیست و شاید مهم ترین مسئله ای که به تفکرِ نابِ مُفکر( اندیشنده) لطمه و آسیب رسانده است تا که هوشِ مصنوعی به وجود بیاید ،همین نگاه غالب در عرصه ی شعر و سایر عرصه ها باشد. حرمت واژه ها درشعر رعایت نمی¬شود وگرنه علاوه بر قالب غزل ( کلاسیک) نیمایی، سپید و رباعی، سایر قالب ها نیز به مانند قطعه، قصیده ، دوبیتی ، ترکیب بند، مستزاد و یا در حوزه ی نو: شعرحجم، شعر دروضعیت دیگر، شعر موج نو، شعر ناب و غیره به نوبه ی خود بایستی درجامعه ی ادبی ما حضور مستمر داشته باشند که شوربختانه چنین چیزی احساس نمی¬شود. همگرایی ادبی در بطن ادبیات و شعر کم رنگ است و جای آن را فردگرایی ادبی گرفته است.
۴- به نظر شما تجربه‌گرایی در شعر مدرن تا چه میزان به رشد و شکوفایی انجامیده و آیا تجربیات یا خلاقیت‌های شکست خورده‌ای نیز داشته‌ایم؟
تجربه گرایی یا آروین گرایی به انگلیسی:( Empiricism)ازگرایش های بنیادی در وجود شناختی و معرفت شناختی است و دقیقاً نقطه ی مقابلِ خردگرایی است . در فلسفه ی محض مهم خرد گرایی بود اما در فلسفه ی علم توجه به تجریدگرایی دردستور کار قرارگرفته به طوری که اغلبِ فیلسوفانِ تجربه گرا در انگلیس به مانند: جان لاک، توماس هابز و دیوید هیوم بر جهانِ تجربه و تجربه گرایی تأکید مؤکد دارند و درجوانبی اندیشه ی مارکس نیز به این روند نگاهی رونده و بالنده دارد. ازاین نگاه تجربه تنها فهم و ادراک حسی نیست بلکه یافته ها و دریافته هایی به مانند حافظه یا گواهی دیگران را هم شامل می¬شود. از منظری دیگر، تجربه به دو قسم منقسم می¬شود: نخست تجربه ی تقلیدی است و دویگر ، تجربه ی تحقیقی است . در تجربه ی تقلیدی شما مُقلدِ کسی یا کسانی هستید و تمامِ سلایق فکری و علایقِ روحی -روانی و حتا مناسبات و مطالباتِ اجتماعی خود را از آن فرد یا افراد دریافت می¬کنید. تجربه تقلیدی درجامعه ی ایران نقش و جایگاهِ مهمی دارد و خیلی از اشعارِشُعرای ما بر پایه ی تجربه ی تقلیدی انداما تجربه ی تحقیقی برمعیار و ساز و کارِ عملی – علمی و پژوهشی در حرکت است و به دنبالِ نوآوری، دستاورد و فکرآورد است . یک شاعرِنویسا به چیزی که وجود دارد می¬پردازد اما یک نویسنده ی شاعر به دنبالِ خلاقیّت و نوآوری است . به دنبالِ زایش و بایش در جهتِ نیلِ به سازشی ارزش مند و هوشمند است. تجربه ی تقلیدی به گذرِ در وضعیّت موجود می¬اندیشد اما تجربه ی تحقیقی به گذارِ در وضعیتِ مطلوب توجه دارد. بنابراین خیلی از شُعرای ایران با تجربه گرایی موافق نیستند بلکه تجریدگرایی رامهم می¬پندارند اما من به هر دو اعتقاد دارم و هر کدام به جای خود و در جای خود نکوست. من درصفِ هیچ کدام نیستم اما به صفِ هرکدام می¬نگرم که از چه نگاه هایی محل بحث و نظر است . رشد و شکوفایی تجربه گرایی درشعر مدرن به همان اندازه که شُعرا به این دیسکورس اعتقاد و پایبند هستند تأثیر و تأثر و شُکوه و شکوفایی داشته و به همان اندازه که تجریدگرا باشیم میزانِ رشد و شکوفایی تجربه گرایی در شعر مدرن کم تر است . شُعرای قدیمی از نیما تا پیروانِ شعر نو و سپید و ... اغلب تجربه گرا بودند و سعی می¬کردند با نگاهی ناتورالیست( طبیعت گرا) به تجاربِ حسی و طبیعی خوددر شعر اضافه کنند اما در دهه ی 70-80و90 شعرِ تجربه گرا رو به افول گذاشته است. شعرِ امروزِ جهان شعرِ پست مدرن است نه مدرن ولی جامعه ی ما هنوز در بین سُنت، مدرن و پست مدرن درحالِ پارفت(رفت و آمد) می¬باشد و تا زمانی که به یک تفکرِ باینده و پاینده دست نیابیم بی شک تجربیات یا خلاقیّت های شکست خورده هم وجود دارد. در جامعه ای که هر کسی ساز و آوازی دارد تجربه ی دیگران بی معناست زیرا که شعر و ادبیات زیرِ تأثیر فضاهای مجازی است و در فضاهای مجازی شاعر کم نداریم و هرکسی برای خودش عالمی از علم و عمل است و به همین خاطر این خود مسببی شده تا که تفکر و اندیشه انسان به مرور زمان با هوش مصنوعی نابود شود و گمان می¬رود و با این وضعیّت ممکن است تجربه های ادبی به فراموشی و خاموشی سپرده شوند. گرایش به تجربه مهم است اما با توجه به شکافِ نسلی فی مابین نسل دیروز و امروز چنین چیزی محل بحث نیست و این خود عاملی شده تا که خیلی از تجربیات ادبی با شکست مواجه شوند. برای نمونه: شعر اقلیمی و بومی منوچهر آتشی و یا حتا شعرِ حماسی – زبانی و تاریخی – آرکائیک اخوانِ ثالث و یا شعر ِ اقلیمی فروتن را یک تجربه ی نابه هنگام ِ درهنگام می دانم که به شکلِ حرفه ای توجه به آن در دستورکار نیست. در هر زمانی تجربه ای محل بحث است و در دنیای امروز رنگ و سنگِ تجارب کاملاً تغییر کرده است . ممکن است در نگاه من یک شعر تجربه گرا باشد اما در نگاه آن دگری چنین تجاربی مفید نباشد و یا اصلاً تجربه چیز مفیدی برای جامعه ی ادبی- اجتماعی امروز نباشد. منوچهرآتشی در اواخرِ ده ی 30/ با آهنگِ دیگر در شعر معاصر به تجربه ای تازه و بکر دست می¬زند. وی با کشف در معنا و کشفِ در قواعدِ در معنا و شهودِ در طبیعتِ جنوبی و وحشی به نوعی خشونت غریزی دست می¬یابد ودر واقع آنچه که خشونت شعری آتشی را از عنصرِ خشونت ِ آشفته و غیر منسجم برخی از شاعران قبل و بعد از خودش به مانند نصرت رحمانی و یا کیومرث منشی زاده متمایز می¬کند همین حضورِ جنوب و لحن حماسی آن است . پس نوع زیستِ اجتماعی و زیستِ فکری در تجربه گرایی بسیار مهم است اما با این تفاسیر، شعرِ تجربه گرای آتشی در جهانِ امروز و حتا در دهه ی 80 تا به امروز رو به افول گذاشته و این نشان می دهد که شعر بومی و بوم گرایی و شعرِ توده و طبیعت در جهانِ امروز خیلی پُرسوز و ساز و قابلِ تأمل و تفقد نیست.
۵- تعریف امروز شما از شعر ناب و ارزشمند چیست و چه فاکتورهایی را در تبیین آن، در نظر دارید؟با التفات به بسامدِ ژانرها که درادبیات و شعر ما ازکلاسیک تا نو بایش و نمایش دارند تعریف صحیح وکارآمدی را نمی¬توان برای شعر و شعرِ ناب در نظر گرفت . شعرتعریفی بی تعریف دراد و دربی تعریفی آن نیز تعاریفی نهفته است . در هر زمان و مکانی خود را با شاخصه ها و شاکله های متفاوتی نشان می¬دهد و در ذاتِ آن تغییر و پوست اندازی وجود دارد. شعر را باید براساس ِ زمان و مکان تعریف نمود. در یک زمان شعر ، کلامی مخیّل و پُر ازاحساس و عاطفه بوداما در زمان های دیگر عقل و عقل گرایی و تجرید محل بحث و نظر است و در زمان های نزدیک تر و امروزی صحبت از ساختار شکنی و بی نظمی و ضد روایت است. یعنی اگر شعری زبان ستیز و جامعه گریز و معناگریز باشد شعر است و یا روان گُسیختگی ، همنشینی و دو پهلویی و عدم قطعیّت و بی قاعدگی از مؤلفه های آن باشند شعر است. شعر به معنی شعور است اما شعر ناب شعری است که آکنده از شعور و مشعور باشد. به آن سَرْواد و سُرود یا سُروده هم می¬گویند. شعر باید درمعرضِ اتفاق قرار بگیرد و اگر شاعر بتواند اتفاقی را کشف کند و این اتفاق را در قالبِ هنر با کمک از خودآگاهی و دل آگاهی خویش به دایره ی تولد بیاورد در واقع شعری ناب سُروده است . شعر ناب شعری است که دو سویه و چند گویه گی دارد و این دو سویه گی و چند گویه گی با زبان و فرهنگ و باورداشت ها و کاشت های مردمِ زمانه خویش کلاف خورده است . برخی از شُعرای صاحبِ سبک به مانندمنوچهرآتشی، هوشنگ چالنگی، احمد رضا احمدی و یدالله رؤیایی و سیدعلی صالحی توجه خاصی به شعرِ ناب و فاب داشتند و هر کدام نامی بر سبکِ خود گذاشته اند به مانند: شعرناب، موج نو، شعر حجم و شعر گفتار که این ها معتقد بودندآراء و افکارشان از بهترین های دنیای شعر محسوب می¬شود اما در نگاه جامعه و عمومِ جامعه اگر چه طرفدارانی هم دارند ولی به عنوانِ یک نگاه مطلق مدنظر نیستند . شاید بتوان گفت، شعر ناب مختصِ به شعر کلاسیک باشد زیرا که حامیان بسیاری چه در بین آحادِ جامعه و چه عمومِ جامعه دارد به مانند: شعر فردوسی، حافظ و سعدی که البته این یک نگاه به دنیای شعر است و تعریف درست شعر ناب در خودِ زمانِ شعر و بعد از مرگِ شاعر هم مد نظر هست.شعر چون به سمت نسبی¬گرایی درحرکت است بنابراین شعر ناب و ارزشمند خیلی کم پیدا می¬شود ولی از این منظر، شعر ناب و ارزشمند شعری است که ارزش و ناب بودن ِخود را ازآیدتیک( درون بینی ذاتِ شهودِ)طبیعت و جامعه اقتباس می¬کند و این ارزش و ناب بودن را دوباره به جامعه و طبیعت هدیه می¬کند. شعرِ ناب شعری است که هوشمند و ارزشمند است و جنسِ مس، نقره و طلای مردم را به خوبی تشخیص می¬دهد. با زبانِ مردم و درمیانِ مردم زندگی می¬کند و پاسخی مثبت و کارآمد و کاربردی را به سلایق روحی- روانی و علایقِ فکری – فرهنگی مردم می¬دهد. شعرِ ناب شعری است که تبسمِ مردم را به لبخند مُبدل می¬کند و گریه های آن از برای خنده های مردم است . شعرِ ناب شعری است که هم آکادمیک هست و هم هرمنوتیک. یعنی از زیرلایه هایی علمی- عملی و معرفت شناسانه و وجود شناسانه بهره مند شده و با معرفت و وجودِ جودِ طبیعت ، انسان و زبانِ انسان ها کلافی عمیق و عتیق خورده است . شعرناب شعری است که ارزش گذاری نمی¬کند و اهل قضاوت هم نیست بلکه اهل عمل و رفاقتِ با مردم است و خودش را ارزش یابی می¬کند در جهتِ نیلِ به روحِ ارزش ها. شعری است که گذار به وضعیّت مطلوب را مطلوب تر می¬داند. از فرهنگ کلمات و زبانِ کلمات به خوبی بهره می¬گیرد تا که به یک گفت و گو و گفت و گو مندی ناب با جامعه دست یابد و خواهانِ من برای دیگری و دیگری برای من است. شعر ناب شعری است که به مانند کتاب کلماتِ زیادی را درآغوش دارد.

کاربرانی که این نوشته را خواندند
این نوشته را 70 نفر 109 بار خواندند
رضا ساقی (26 /10/ 1402)   | یاسر قادری (28 /10/ 1402)   | سحر فهامی (05 /11/ 1402)   |

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا