«پیوند»
زن می نشیند در خود
کوچه ذهنش رنگین کمان
هفت رنگ زاده می شوند از هم
خرخر ساعت دیواری / پنجره نیمه بار
ناگاه
کوچه گرد پیر شانه به آفتاب می ساید
پنجره از خودش بازتر
و زن ملول به دنبال او
کوچه ها در هم / صداها مبهم
سبز و آبی و نیلی به دنبال هم
_بایست کجا می روی؟
[شیهه اسبی]
کوچه گرد پیر نفس در نفس برُاق تیز
_سوار شو بیا!
[تن لرزه ای خفیف ،نفس تند و عرق ریزان]
زن مردد از خویش
اما باز هم
_سوار شو بیا!
_هان!
کوچه ها گم شد / رنگ بی رنگی پیدا
زن در نهان خویش
_قول هو الله احد!
_بگو باز هم ،باز هم دمادم به هم!
_الله ،الله الصمد!
پرده می رقصید از صدای او / جان در رگ اتاق در خروش و های و هوی
_الله،الله ،الله!
[نفس بند و زن مرده شد از خویش]
_ پیاده شو رسیدیم!
زن پایکوبان بر جسد خویش
_آه رها گشتم رها!
_نه به دنبال من بیا !بیا
راه بیابان اینجاست
و تفت خوردن تو در آغوش آفتاب
_آه کوچه ذهنم !انگار گم شده ام من؟
_نه کفش هایت را بگذار ،وین کفش طلا بردار!
_ریگ چه سوزان است تشنه ام آبم ده!
_ببین سراب آنجاست ،بدو که آب آنجاست.
هفت فرسنگ راه / پا پر از تاول / دهان لبریز آتش شد
_سراب هفتم بود ،وای ،آب هم ناپیدا!
یکباره زمین لغزید
دهان باز کرد
و بلعید زن را مرداب پیر
_جای تو اینجا ست نیلوفر تنها
بمان که خورشیدی دگر هستی بر پیشانی دنیا
زن از فغان آهی زد / ساعت از خواب پرید
پرده ایستاد از رقص / باد پنجره را بست
و او از خودش برخواست
_آه مرگ رنگ را هرگزم باور نیست.
نظر 16
طارق خراسانی 22 تیر 1394 15:56
_جای تو اینجا ست نیلوفر تنها
بمان که خورشیدی دگر هستی بر پیشانی دنیا
زن از فغان آهی زد / ساعت از خواب پرید
پرده ایستاد از رقص / باد پنجره را بست
و او از خودش برخاست
_آه مرگ رنگ را هرگزم باور نیست.
با سلام و درود
خیـــــر مقدم .............................................................. .
بسیار ز یبا
چه تصویر سازی ها بکر !!!
آفرین
دوباره بر می گردم تا این بار با دقت بیشتری بخوانمش
در پناه خدا
نیلوفر مسیح 25 امرداد 1394 20:34
درود بر طارق خراسانی عزیز و بزرگوار ..سپاس بی کران ..شما همیشه به بنده لطف دارید ..سپاسگذارم.زنده باشید
نگار حسن زاده 22 تیر 1394 17:03
درود بر شما بانو
خوش امدید
دادا بیلوردی 22 تیر 1394 18:20
درود بر احساستان
احمد البرز 22 تیر 1394 18:46
وزمان بدترین شکل منحوسش>زهربه من به او به آن میداد
فصل آرامش ازکجای ما رد شد؟<آدمی با تمام توان جان میداد
زهرا نادری بالسین شریف آبادی 22 تیر 1394 20:36
سلام بانو بسیارزیباقلم زدید کشفهای نوینی درشعرتان مشهود بود ماناونویسا باشید
منوچهر منوچهری(بیدل) 22 تیر 1394 20:59
سلام بانو بسیار زیبا سرودید ممنونم احسنت
کرم عرب عامری 22 تیر 1394 22:09
آفرین
تازه داشم از هفت پیچیده آسمان میامدم تا در نم خنکای گل پیچک با سادگی اش کمی کودک /شوم اما قسمتم یادگی نیست / باید همیشه در پیچش این پیری سرگردان باشم .
بانو شعرت را خواندم واز کودکی برگشتم بمن نیامده با سادگی دمی خسگی دراورم
ممنونم گرامی
درود بر شما ..... و خوش آمدید
بهناز علیزاده 22 تیر 1394 23:50
درود بر تو نیلوفر عزیز خوش آمد می گم و شعر بسیار زیبایی خواندم نویسا مانی،
نیلوفر مسیح 26 تیر 1394 20:54
سلام و عرض ادب بانو علیزاده ی عزیز.خوشحالم که در محضرتون هستم
درود بی کران!
مرتضی فصیحی 23 تیر 1394 09:35
درود بانومانا باشید
منیژه رستم پور 24 تیر 1394 00:04
درود گل بانو
نیلوفر مسیح 26 تیر 1394 20:52
درود بر شما بانوی فرهیخته
و گرانقدر ! سپاسگذارم
نیلوفر مسیح 25 امرداد 1394 20:32
درود و سپاس ..قلمتان مانا و تناروحتان متعالی
مرتضی فصیحی 24 تیر 1394 12:14
درود زیباست
نیلوفر مسیح 26 تیر 1394 20:48
درود جناب فصیحی بزرگوار ! سپاس