هوای اینجا خوبه سرد و مطبوع
تو گرما حس شعرم کور میشه
دیگه کم کم باید فهمیده باشی
یه زن که عاشقه رنجور میشه
دیگه شونه، نه رژ لب، نه ریمل
مثه جنازه...تو تابوت میشه
بگم عاشق شدم میگی چه حرفا؟
تو رو خدا تو اصلا روت میشه؟!!
کلونازپام ، لورازپام هی دیازپام
عجیبه مصرف من رفته بالا
ولی بی خواب تر هر روز از قبل
الان میگی بسه این حرفا حالا
خوراک و خواب و پوست و موی این زن
همه ...اینها داره نابود میشه
دیگه برق نگاه توی عکسم
مثه سیگار میشه دود میشه
نه من گفتم... نه آقا ...تو شنیدی
رسیدن به شما یه جور گناهه
الان میگی دیگه بس کن که عمرت
به پای عشق من بانو... تباهه
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 9
روح الله اصغرپور 18 امرداد 1394 16:44
سلام بانو عاشقانه ای زیبا از شما خواندم درود که می سرایید.
الهه دهقان 18 امرداد 1394 22:30
درود
سپاس از شما
طارق خراسانی 18 امرداد 1394 18:26
با سلام و درود
ترانه ای به این زیبایی تا به حال نخوانده و نشنیده بودم
خیلی روان و قوی
معلوم است سال های سال است شعر می گویید خیلی پخته است
آفرین
در پناه خدا شاد و سلامت باشید
الهه دهقان 18 امرداد 1394 22:31
درود بی پایان
جناب استاد خراسانی
سپاس فراوان از نظرات بسیار دلگرم کننده شما
پاینده و برقرار باشید
دادا بیلوردی 18 امرداد 1394 18:40
درود بانو
از احساس بروزتان متأثر گشتم
طبعتان همیشه داغ
بهناز علیزاده 18 امرداد 1394 22:01
درود بر شما بانو زیبا بود
علی اصغر اقتداری 18 امرداد 1394 22:24
درود بر شما ترانه ی غمگین وزیبایی بود ولی می توانست بهتر بیان شود چون این استعداد را درشما می بینم
دیگه شونه، نه رژ لب، نه ریمل
مثه جنازه...تو تابوت میشه
دیگه نه شونه نه نه رژو نه ریمل
مصرع دومتان با مصرع اول هم خوانی ندارد
بیشتر از اینش را برای شعر های بعدتان
اعظم جعفری 21 امرداد 1394 20:39
محمد مولوی 07 امرداد 1399 00:53