3 Stars

چند غزل بداهه ی ناقابل

ارسال شده در تاریخ : 10 بهمن 1394 | شماره ثبت : H942492

بگو دوباره به مردم که دوستت دارم
تو ای شکوه تلاطم که دوستت دارم

به رغم ایل و تبارت بخوان ترانه کوچ
به شعر غرق تجسم که دوستت دارم

بهار می رسد اما نسیم خواهد گفت
به فصل حرمت گندم که دوستت دارم

غزل تراکم لبخند عاشقانه ی توست
نوشته ام به تبسم که دوستت دارم

همیشه توی غزل ها نوشته ام که نترس
به رغم صحبت مردم که دوستت دارم
جابر ترمک
با دلم عادت بکن این روزها خواهد گذشت
عشق را دعوت بکن این روزها خواهد گذشت

پای شبنم ها بکش در شعرهایم بعد من
فکر چشمانت بکن این روزها خواهد گذشت

جای ابیات قشنگم توی دفتر خالی است
با دلت صحبت بکن این روزها خواهد گذشت

دوست گاهی دشمن پنهان ما در زندگی است
فکر این محنت بکن این روزها خواهد گذشت

عشق اگر باشد به دریا می زنی دیوانه تر
با دلم عادت بکن این روزها خواهد گذشت
جابر ترمک
عاقبت چشم سیاهت کار دستم می دهد
اول شعرم نگاهت کار دستم می دهد

مثل دریا یی که از طوفان مشوش می شود
نازنین هر اشتباهت کار دستم می دهد

من همان آهوی جنگل های رویای تو ام
گاه گاهی چشم ماهت کار دستم می دهد

از دلم خط می زنی صدها غزل از عاطفه
چشم های روبه راهت کار دستم می دهد

سالها در انتظارم آه دارم می کشم
تا ببینم اشک و آهت کار دستم می دهد

یوسف ازاحساس من گندم بچینی ساده است
مدتی این دیدگاهت کار دستم می دهم
جابر ترمک
چند روزی می شود هر چیز باور می کنم
عشق را هم انزجـــــــار آمیز باور می کنم

بلخ تا قونیــــــــــــــه و شیراز و نیشابور را
مثل مولانا فقــــــــــــط تبریز باور می کنم

تا بهار سال دیگر می شمــــــارم خویش را
زندگی را آخــــــــــــــر پائیز باور می کنم

بس که از دنیا و آدم هـــــــــا ستم دیدم فقط
محتسب ها ی جهـــــان را تیز باور می کنم

عشق یعنی یک غزل در اوج یک دنیا سکوت
چون تو باور می کنی مــــن نیز باور می کنم

خواستم باور کنم دریا فقـــــــط چشمان توست
من تو را ، دریا ! فقـــــط لبریز باور می کنم
جابر ترمک
خمار چشم خودت زا برای من بنویس
کبوترانه ( تو ) را در هوای من بنویس

خیال کن که دلم را شکسته ای اما
دوبیت اول دل را به جای من بنویس

قطار عمر من از کوره راه غم رد شد
تو بعد از این غزلت را سوای من بنویس

سکوت می کنم اما سکوت من بغض است
تو بغض تلخ مرا در رثای من بنویس

نوشته ای که گناه است بوسه از لب تو
گناه کل جهان را به پای من بنویس
جابر ترمک
مثل آهویی که در چنگ پلنــــــــــــگ افتاده است
دل به دست سرنوشتی آسمـــــــــــــــانی داده است

صید گاهی از رمـــــــــــــــــــــق افتاده اما بیشتر
پای صیادش اسیر بنــــــــــــــــــــدهای ساده است

راه چشمان تو را از مـــــــــــن عبورش می دهند
فکر کن این کارها از راه و رســـــــــم جاده است

اهل باران حسرت یک بیت شعــــــــرم می خورند
گرچه چشمان شما یک شعر فوق العــــــــاده است

صبرکن این شهــریک شب عشق را حس می کنند
ماه گاهی تن به تقـــــــــــــــــدیر کبوتر داده است
جابر ترمک
بگذار تا غمت دل من را قدم کند
دست نگاه خسته ی من را قلم کند

از هر طرف که می رسی ای آسمان تبار
باید نسیم وقت مرا مغتنم کند

این روز ها که عشق تو جرم است هرکسی
از راه می رسد که مرا متهم کند

این شهر بی تو بوی بد مرگ می دهد
کم مانده است قلب مرا غرق غم کند

پائیزِ پشت پنجره هایی که یخ زده است
آماده است پشت مرا با تو خم کند

شاید ... قرار بوده در این گیرو دار، درد
سهم مرا بدون تو از عشق کم کند

حالا تو ای غریبه تر از سایه ی جنون
بگذار تا غمت دل مرا قدم کند
جابر ترمک
از تلاطم های این طوفان ممتد خسته ام
آه ای باران من از قحطی بی حد خسته ام

پای نم نم های تو گاهی ترک برداشتم
از همه آدم نماهای مردد خسته ام

تازگی ها بوی باران می دهد اشعار من
من همان رودم که از دیوار هر سد خسته ام

بارها از این و آن چوب رفاقت خورده ام
از همه اما ، اگر ، باید ، نباید خسته ام

آزمون چشمهایت در غزل ها مشکل است
من از این بابت که هر شب می شوم رد خسته ام

من نمی خواهم که خوابت را ببینم نازنین
بی تو باران هم اگر در من ببارد خسته ام
جابر ترمک

پانوشت :
1- علت انتشار این تعداد غزل صرفن به این خاطر است که همه آنها در یک شب و تنها طی دوساعت و طی رقابت در 5 سایت مختلف سروده شده است .
2- اگر که اندکی نه بوفق رضاست خرده نگیر

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 5 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 219 نفر 350 بار خواندند
جابر ترمک (12 /11/ 1394)   | حسن کریمی (12 /11/ 1394)   | حمیدرضا عبدلی (12 /11/ 1394)   | علیرضا خسروی (12 /11/ 1394)   | ندا پیرنظر (13 /11/ 1394)   | نسرین قلندری (13 /11/ 1394)   | زیبا آصفی (آمین) (13 /11/ 1394)   | اله یار خادمیان (14 /11/ 1394)   | مرتضی اربابی حکم آبادی (16 /11/ 1394)   | علی معصومی (21 /01/ 1399)   |

رای برای این شعر
حسن کریمی (12 /11/ 1394)  حمیدرضا عبدلی (12 /11/ 1394)  علیرضا خسروی (12 /11/ 1394)  علی معصومی (21 /01/ 1399)  
تعداد آرا :4


نظر 8

  • حسن کریمی   12 بهمن 1394 08:39

    سلام وعرض ادب جناب ترمک ،خسته نباشید من پیشنهاد می کنم هر چه جایزه ادبی هست امسال یکجا به شما
    بدهند طبع سرشارتان را بیمه کنید ،ما شا اله rose rose rose rose rose rose rose rose

  • حمیدرضا عبدلی   12 بهمن 1394 11:45

    باسلام استاد عزیز عالی لذت بردم موفق باشی

  • علیرضا خسروی   12 بهمن 1394 21:25

    بسیار لذت بردم

    درود بر شما استاد گرامی applause applause applause applause applause applause applause

    rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose

  • ندا پیرنظر   13 بهمن 1394 12:14

    درود حضرت استاد
    از خوانش اندیشه کلامتان لذت بردم
    برقرار باشید rose

  • نسرین قلندری   13 بهمن 1394 13:48

    درودها گرانقدر

  • زیبا آصفی (آمین)   13 بهمن 1394 17:54

    سلام عرض ادب خدمت جناب ترمک بسیار عزیز
    غزلیات و ابیات شما چنان دل نشین و زیباست که هر خواننده و مخاطبی را مجذوب زیبایی کلامتان میکند
    قلم سبزتان پویا و رسا
    با جناب کریمی موافقم جوایز ادبی سال برازنده احساس و قلم ناب شماست
    applause applause applause rose rose rose

  • مرتضی اربابی حکم آبادی   16 بهمن 1394 12:40

    درودهااااااااااااااااا
    و آفرین بر شما
    مانا باشید استاد مهربان rose

  • علی معصومی   21 فروردین 1399 20:57

    درود و عرض ادب
    ◇◇◇♡◇◇◇
    زیبا سروده اید
    آفرین بر شما
    ☆☆☆☆☆

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا