بسمه تعالی
من ندیدم پخته ای در پیش خام افتد به خاک
نیست ممکن پیش خس آن خوشخرام افتد به خاک
با طلوع مهر روشن هر که خود را تر نکرد
بی گمان در نا امیدی وقت شام افتد به خاک
سرسری نگذر تو از گردونه ی چرخ فلک
آن که بالا تر رود از پشت بام افتد به خاک
بی تامل حرف های خام و بی جا را نزن
مستمع چون پخته تر باشد کلام افتد به خاک
چشم از خورشید پوشیدن مرام کافری ست
بس که نا بینا نمی بیند مدام افتد به خاک
دفتر اندوه دل را هر که با غم پر نکرد
بی گمان از ارتفاع نا تمام افتد به خاک
با خموشان صحبت از فریاد کردن سادگی ست
دم نزن در گوش کر چون که پیام افتد به خاک
پند گیر از آفتاب عالم افروز بلند
ذره بینی بین که پیش خاص و عام افتد به خاک
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 5
حسن مصطفایی دهنوی 15 دی 1397 23:05
درود استاد مهدی پور
بسیار زیبا سروده اید
جواد مهدی پور 13 اردیبهشت 1399 09:44
سلام جناب اقای دهنوی عزیز
ممنونم از حضر سبزتان
زنده باشید
فاطمه گودرزی 11 اردیبهشت 1399 19:14
جواد مهدی پور 13 اردیبهشت 1399 09:45
سلام بانو گودرزی گرامی
ممنونم از حضر سبزتان
زنده باشید
ابوالحسن انصاری (الف. رها) 14 آبان 1399 23:43
سلام وعرض ارادت خالصانه
به حضور انور استاد عزیز
جناب دکتر مهدی پور
بسیار زیبا ست و عالی با محتوائی بسیار ارجمند
در پناه خدا باشید .... بزرگوار