به همین سادگی..

دوش یادی ز زندگی آمد

روز دیدار هفتگی آمد

ساعتی کو به دکۀ « نوروز»*

داروی رفع خستگی آمد

اطلاعات هفتگی شد چاپ*

بوی کیهان و بچگی آمد*

دختران آمدند و هم پسران*

چاپ ویژه به سادگی آمد

دخت همسایه هم یکی بخرید

دل به دیدارِ بستگی آمد

زن روز عکس بانوان را دید*

نمه ای از برهنگی آمد

هم جوانان و مردک امروز*

مُد دی را به چیرگی آمد

با سپید و سیاه شد شب و روز*

ظهر حرف دودستگی آمد

در زمانی که نان سواره بدی

ملتی بر گرسنگی آمد

عده ای خورده دیگری قلمش

هم ز جوهر به تشنگی آمد

شهر ما وه چه پر تماشا شد*

در تمدن شکستگی آمد

هم نسیم شمال و شیرازی*

مرگ خوردند و خفتگی آمد

جلد تهران مصوّر آتش خورد*

دورۀ نان برشتگی آمد

برگ توفیق هم شدی توقیف*

نه که این شَر به تازگی آمد ،

بلکه از عمد و نیش مرد حکیم

صد حرامی به زادگی آمد

این به اجناس ماده و نر نیست

چی بگم یا که چی بگی آمد

گاه بر منقل و گهی معبر

سیرِ بست و نشستگی آمد

این یک از دودِ فور، آن به دروغ

متداوم به نشئگی آمد

در سحر هر چه خورده در افطار

ساعت معده بارگی آمد

از تعارف دگر کمی بگذر

از ادب خر به خندگی آمد

همه تصویر وی که شد قدغن

هر چه در فکر خر بگی آمد

تا به سیما و پایگاه صدا

فکر از خود گذشتگی آمد

شد جگر از قفس همی آزاد

گفتگی یا نگفتگی آمد

چون هنر دمدمی مزاجی شد

پس از آن لفظ پیشگی آمد

راه ارشاد راه یک طرفه ست

که ز چشم و دریدگی آمد

آرزوی کلامِ بی قیچی

مَکُنی کین همیشگی آمد!

* نوروز روزنامه فروشی بود که در آن روزها هر هفته نشریات را به در خانه ها می آورد. یادش گرامی.
جهت احتراز از دخول علاماتی مانند پرانتز در شعر نشریات نامبرده در شعر را در اینجا ذکر میکنم :
بترتیب : اطلاعات هفتگی ، کیهان بچه ها ، دختران پسران ، زن روز ، بانوان ، جوانان امروز، مرد امروز، سپید و سیاه ، تماشا ، تهران مصور ، توفیق ..
* نسیم شمال با نام اصلی سید اشرف الدین گیلانی که معممی بود که شب نامه هایی را با اشعار طنز و تند چاپ میکرد.
* کریمپور شیرازی ، روزنامه نگاری که دستگیر و در زندان به طرز فجیعی در اثر خود سوزی در گذشت. بسیاری معتقدند که شخص اشرف پهلوی در قتل او دست داشته است زیرا وی در روزنامه اش اشرف پهلوی را دشنام داده و زندگی پرفسق و فجور وی را افشا نموده بود.
* عروسکی با نام جگر که تکیه کلامش این بود : گفتم یا نگفتم !

ایمیل مقصد