3 Stars

خاطرم نیست چرا...!؟

ارسال شده در تاریخ : 25 دی 1395 | شماره ثبت : H944550

خاطرم نیست که کِی شیشه شکست...

خون پیشانی من کِی ز دو سو جاری شد؟ یادم نیست !

خاطرم نیست که خون کِی خشکید !

روی سکّو ؛ لبِ حوض ،

خاطرم نیست که من از خاکم ،

یا که آتش ز درون خون تنم را خشکاند...!

آب اما تنها ،

چهرۀ حُمقِ مرا لرز به لرز ؛ با دهانی کج و مَعوَج ز قضا ،

پا بپا وقتِ اذان ، در لجنِ حوضِ سحر ثابت کرد...!

خاطرم نیست چرا باد در آن دم نَوَزید....!

**************

علی سپهرار ، اثیر

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 192 نفر 234 بار خواندند
علی سپهرار (08 /12/ 1395)   |

رای برای این شعر
اولین نفری باشید که به این مطلب رای می دهید
تعداد آرا :0


تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا