سالها من گریه کردم همه خندیدند
هر چه کردند بر من که خود آن دیدند
اشک من را که چو سیل راهی دریا کردند
بخدا که همه روزو همه شب باریدند
شاخه
شاخه از ریشه ی خود گشت جدا میدانی ؟
آفتی زد به باغ دل ما میدانی ؟
کو ؟ کجا ؟ غنچه شکوفا شود از دشت خزان
برگ ریزان دل ما شده ها میدانی ؟
دل
دو دلم کز غم این دل بنویسم یا نه
یا که طوفان زده ساحل بنویسم یا نه
جوهرش خون دلم بر قدحی ریخته ام
قلمم سوخت چه حاصل بنویسم یا نه
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 4
میرعبدالله بدر ( قریشی) 30 اردیبهشت 1396 10:37
سلام و درود بر شما
زیبا سرودید
معصومه عرفانی 30 اردیبهشت 1396 11:50
سلام ممنونم از شما
حسین حاجی آقا 02 خرداد 1396 07:03
http://www.aparat.com/v/1LjR5
معصومه عرفانی 02 خرداد 1396 21:26
جناب حاجی آقاسلام بزرگوارید شما
ممنون و سپاسگذارم از شما برای اشعارم
زنده باشید و سلامت در پناه حق