بیرگون ساتاجاغام
شه هه ر لی اولموش اورگیمی
بیر اؤووج آنا یوردومون
قیزیل توپراغینا،
بیر داملا تارلا اورتاسیندا
اویوغون نیگران باخیشینا،
بیر نفس یاماج دا
گویئرن کهلیک چیچکلرین عطرینه،
بیر گون تاپشیراجاغام
شه هه رلی دوشونجه لریمی
بولاغ اوستونده یئلی ایله
اسن یارپیزلارین نازینا
آخار چای لارین
گوز یاشیندان دورو شلاله لرینه
ناخیرچی ایلا ناخیرین
آرخاسینداقالخان توز توپراغا،
بیرگون اونوداجاغام
شه هه رلی دویغولاریمی
بیر اوپوش ایله کؤشنین آلنیندان،
بیرگولوش ایله گونشین اوغوروندا..
معصومه عبداله زاده( تبسم)
8 October 2015 شهریار
" برگردان اقتباسی به فارسی"
یکروز خواهم فروخت
دل شهری شده ام را
به یک مشت
از خاک طلای زادگاهم،
به یک قطره
ازنگاه نگران
مترسکی وسط مزرعه
به یک نفس
عطر آویشن های
سبز شده در کمرکش کوه،
یک روز خواهم سپرد
اندیشه های شهری شده ام را
به ناز پونه های رقصان سرچشمه
به آبشار زلالتر از اشک چشم رودها،
به گردوخاک برخاسته
پشت سر گله وچوپان،
یکروز فراموش خواهم کرد
احساسهای شهری ام را
با بوسه ای بر پیشانی دشت،
با خنده ای بر بخت خورشید..
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 14
مسعود احمدی 22 مهر 1394 00:56
یک روز خواهم سپرد
اندیشه های شهری شده ام را
به ناز پونه های رقصان سرچشمه
به آبشار زلالتر از اشک چشم رودها،
به گردوخاک برخاسته
پشت سر گله وچوپان،
یکروز فراموش خواهم کرد
احساسهای شهری ام را
با بوسه ای بر پیشانی دشت،
با خنده ای بر بخت خورشید..
در شگفتم .
از اینکه اگر اینها ترجمه است پس شعرتان چیست ؟ کاش آذری می دانستم .
تبسم عبداله زاده 22 مهر 1394 03:09
سپاس بیکران ازلطفتان بزرگوارید.
علی روح افزا 22 مهر 1394 10:03
درود بر خواهر شاعرم .
چوخ گؤزل یازدؤز .
ساغ یاشا . سلامت یاشا
تبسم عبداله زاده 22 مهر 1394 12:32
سلاملار وسایغیلار تشککورلر.لوطفونوزدان.
امیرعلی مطلوبی(سخن سنج تبریزی) 22 مهر 1394 14:14
درود بر شما و قلم زیبایتان بانو تبسم
یاشا و ساغول...قلمین یاشیل و یازار اولسون
خوشحالم که زنده ام و میخوانمتان
یا حق
در این اقلیم ِ پیروزی هوا ابری نخواهد شد
اگر خورشید ِ استقلال ِ چشمانت به جان آید
سخن سنج تبریزی
تبسم عبداله زاده 24 مهر 1394 12:09
سلاملارو سایغیلار.مینتدارام اوخودونوزا.
ساغ اولون.آزاد یاشایین.
طارق خراسانی 22 مهر 1394 17:12
یک روز خواهم سپرد
اندیشه های شهری شده ام را
به ناز پونه های رقصان سرچشمه
به آبشار زلالتر از اشک چشم رودها،
به گردوخاک برخاسته
سلام خانم عبدالله زاده
کار های تان همیشه زیبا بوده اخیراً دارد خیلی زیباتر می شود...!!
دلمریزاد
ما شاءالله
در پناه خدا سلامت باشید
تبسم عبداله زاده 24 مهر 1394 12:09
سلام بزرگوار.سپاس از همراهی همیشه پرمهرتان.
دادا بیلوردی 23 مهر 1394 19:16
درود بانو
احساس لطیفتان جوشان
تبسم عبداله زاده 24 مهر 1394 12:10
سپاس بزرگوار.
کرم عرب عامری 24 مهر 1394 02:30
سالهاست که از روستایم دور افتادهام
اما دلم بر درخت زبان گنجشکی آویزان مانده
همان باندازه دل گنجشکی که برای تو گرفته بودم
نمیدانم باگنجشک با دل اویزانم بر درخت زبان گنجشک چه کردی؟
درود بر شما
همیشه سعی میکنم در اسارت نوستالوژی نباشم بازهم نمیشود
تبسم عبداله زاده 24 مهر 1394 12:14
سلام ودرود..گذشته هیچوقت فراموش نمیشود،
( روستای ما جایی نزدیکی شانه های خداست که
وقتی با خاطراتم پا در آن میگذارم آرام آرامم با
تمام دغدغه ها و اضطرابهای شهری ام.)
زهرا نادری بالسین شریف آبادی 24 مهر 1394 11:41
درودهااااااااااااا واقعا زیبا بود وتحسین برانگیز وموجب افتخارچشمه قلمتان جوشان
تبسم عبداله زاده 24 مهر 1394 12:16
سلام مهربانو....بودنت دل گرمیست برام.
سپاس از مهر همیشه ات.