3 Stars

گرگ عاشق ...

ارسال شده در تاریخ : 21 شهریور 1394 | شماره ثبت : H941227

باشد ،
قبول
من آدمم از نسل گرگ
تو ،،
فرشته باش
از نسل آسمان
بگذار نصیحتیت کنم ،
اینجا فرشته ها را سر می برند .....
ر.ف.لنگرودی 94/6/19

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 328 نفر 490 بار خواندند
طارق خراسانی (22 /06/ 1394)   | دادا بیلوردی (22 /06/ 1394)   | روح الله اصغرپور (22 /06/ 1394)   | کمال حسینیان (22 /06/ 1394)   | رضا شیخ فلاح لنگرودی (23 /06/ 1394)   | حسن عباسی (23 /06/ 1394)   |

رای برای این شعر
طارق خراسانی (22 /06/ 1394)  دادا بیلوردی (22 /06/ 1394)  روح الله اصغرپور (22 /06/ 1394)  کمال حسینیان (22 /06/ 1394)  حسن عباسی (23 /06/ 1394)  
تعداد آرا :5


نظر 9

  • طارق خراسانی   22 شهریور 1394 06:27

    بگذار نصیحتیت کنم ،
    اینجا فرشته ها را سر می برند .....

    applause applause applause applause
    applause applause applause applause



    سلام حضرت لنگرودی

    کوتاه فاخر و زیبا و پر حرفی ست


    لذت بردم


    دلمریزاد


    در پناه خدا




    rose rose rose

    • رضا شیخ فلاح لنگرودی   23 شهریور 1394 14:30

      سلام بزرگوار
      سپاسگزارم از حضوری که برایم ارزشمندترین هدیه است...
      و خوشحالم که مورد پسندتان است این دلنوشته ..
      در پناه حق rose

  • دادا بیلوردی   22 شهریور 1394 16:12

    درود بر جناب لنگرودی عزیز
    پند ساده و شفافی از شما نوشیدم در قالب نثر مرسل
    گاهی در چند کلمه ی ادیبانه دریایی حرف است rose rose rose applause applause rose rose rose

    • رضا شیخ فلاح لنگرودی   23 شهریور 1394 14:31

      درود بر برادر و استاد بزرگوارم
      حضورتان دلگرمیست و هدیه ای ارزشمند
      سپاسگزارم بزرگوار
      در پناه حق rose

  • روح الله اصغرپور   22 شهریور 1394 16:55

    درود استاد بسیار زیبا نگاشته اید.
    applause applause applause

    • رضا شیخ فلاح لنگرودی   23 شهریور 1394 14:32

      درود بر عزیز دلم
      سپاس از حضور ارزشمندتان که موهبتی است برای من
      در پناه حق rose

  • کمال حسینیان   22 شهریور 1394 22:12

    درود جناب لنگرودی عزیز
    آری اینجا فرشته را سر می بُرند
    و چه بد هم می بُرند ...
    امروز با کلام شعر برایتان می نویسم
    چون :
    در سینه معبدی دارم ...!
    و محرابی در قلب
    إنّما یَعمِرُ مَساجِد أللّه ای کو ؟؟؟
    تا که آبادم کند

    در زمانه ای که با پنبه سر می بُرند
    کدامین قوچ ..!؟
    منجی اسماعیل خواهد شد

    همه مبتلای دردیم
    و مسیح
    فقط
    باد هوا می فروشد

    دریا دریا مصیبت می بارد
    و عصای موسی
    دیگر ...
    به دردِ سوزاندن هم نمی خورد

    یعقوب کور ...!
    چه میزان از انتظار را
    احساس کرده ...؟
    در زمانی که
    تاوان عشق را
    زلیخا
    با شرافتش پرداخت

    و دهها حکایت نیم تمامِ دیگر
    نمی دانم ...
    خورۀ دین گرفته اند
    یا دین
    به خوردمان می دهند ...!!!؟؟؟

    کمال حسینیان
    rose

    • رضا شیخ فلاح لنگرودی   23 شهریور 1394 14:35

      سلام بر داداش عزیزم
      خوشحالم که استاد بزرگوارم را در این صفحه که فقیرانه بار مرا بدوش می کشد
      زیارت می کنم و موهبتی است حضور گرم و شوق انگیزتان برای این کوچکترین در عرصه ی ادب
      سپاسگزارم ازین محبت برادرانه تان بزرگوار
      در پناه حق rose

  • حسن عباسی   23 شهریور 1394 15:05


    سلام دوست خوبم جناب فلاح عزیز


    بسیار زیبا سروده اید

    آفرینها نثارتان

    applause applause applause applause applause

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا