هر چه در این دهـر دنـی گشته ایـم
آن هوس خویش فقط کشته ایـم
ما هوس خویـش بـر انداختیـم
دست خود از دهر دنـی شسته ایـم
٭٭٭
هر آنکس را خدایـش داد پنـدش
خـدا بـشناس و را باشد پسنـدش
اگـر من حرف حق را راست گویـم
خلایـق حرف حق را بـشنوندش
٭٭٭
درمانسرای دور جهان در رضای تـو
درمان درد می بُود از آن دوای تـو
بشکسته سرمنم که سَرَم را شکسته درد
درمان آن طلب کنم از مومیای تـو
٭٭٭
مـا هـمگـی والـه و شیـدای تـو
جـمله پراکنـده بـه صحرای تـو
هر چه بگشتیـم به هر کوه و دشت
هیـچ ندیدیـم زِ مـأوای تـو
٭٭٭
اگـر دانا دلـی ، بشنـو تـو از من
کـه تا از جور مردم ، گردی ایـمن
مکـن جور و جفـا بر هیچکـس
نـه بـر خلقـی ، نـه بـر افراد میهـن
٭٭٭
نسیم گلشن حسن مصطفایی دهنوی
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 3 از 5
نظر 6
امیر عاجلو 18 فروردین 1400 10:05
.مانا باشید و شاعر
حسن مصطفایی دهنوی 20 فروردین 1400 07:22
درود ها
کاویان هایل مقدم 18 فروردین 1400 11:28
همچون همیشه آموزنده و خوش فرم
حسن مصطفایی دهنوی 20 فروردین 1400 07:22
ازنگاه پرلطف ومحبت شما شاعر واستادگرامی
کمال تشکر را دارم
وجود بابرکتان در پناه حق باشد
خدایش رحمت کناد آمین
شهرام بذلی 18 فروردین 1400 14:23
پایدارو مانا باشید حضرت شاعر
قلمتان همواره نویسا
زیبا و آموزنده
حسن مصطفایی دهنوی 20 فروردین 1400 07:22
ازنگاه پرلطف ومحبت شما شاعر واستادگرامی
کمال تشکر را دارم
وجود بابرکتان در پناه حق باشد
خدایش رحمت کناد آمین