شبی درخواب دیدم که تو...می ایی
هرشبش دست به دعایم زندائی
همسرم مژده میخواست ازمن
منم ظهورت راکه حضورابیایی
جراتی بیداکردم گفتم عجل فرجهم
اخراین بن بست کجاست
قم"مشهد"مکه"کربلا"یاسامراست
صحبتی از درونم برخواست گفتم یاعلی
ناگاهاه گریهایم شوق دیدار مهدی خواست
همسرم هردم از من که مژدگانی چی شد
گفتمش صبرکن فرصتی بده اخراین هفته
گفتاباهم الهم عجل لولیک الفرج
تعداد آرا : 6 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 16
امیر عاجلو 16 اردیبهشت 1399 14:30
درود بر شما
مسعود مدهوش 16 اردیبهشت 1399 14:51
درود بر دوست ادیب و بزرگوارم
زیبا نیمایی خواندم دستمریزاد
حامی شریبی 16 اردیبهشت 1399 15:20
شعر متعهد دشوار ترین نوع شعر است
این نوع شعر به دلیل چند سویه بودنش
گریزنده و خطرناک می باشد
از آن رو که بر پرتگاهی از زبان در حال راه رفتن است
مثل راه رفتن بر روی شمشیری بران و دو دم ،
شمشیری که هم می تواند بر روی زشتی های فرود آید
و هم برای سراینده اش خطر ساز شود و او را به وادی شعار زدگی برساند
و جان زبان را از جوهره ی اصلی آفرینش تهی کند
و دل به واژگانی بی چهره ، رنگ و رو رفته و بی تپشی بسپارد
درودتان باد شاعر
منوچهر فتیان پور 16 اردیبهشت 1399 15:29
درود بر دوست ادیب
پاینده باشید
علی معصومی 16 اردیبهشت 1399 16:17
درود ها بر شما
ارجمند
○○○○
ادیبانه هایتان جاودان
◇◇◇◇
فاطمه گودرزی 16 اردیبهشت 1399 16:22
درود بر شما برادر ادبی
جمشید اسماعیلی 16 اردیبهشت 1399 19:07
ببخشید این شعر نیست حتی نثر هم نیست
شبی درخواب دیدم که تو...می ایی
هرشبش دست به دعایم زندائی ( زن دایی؟)
اگریزنده و خطرناک می باشد
از آن رو که بر پرتگاهی از زبان در حال راه رفتن است
مثل راه رفتن بر روی شمشیری بران و دو دم ،
شمشیری که هم می تواند بر روی زشتی های فرود آید
و هم برای سراینده اش خطر ساز شود و او را به وادی شعار زدگی برساند
و جان زبان را از جوهره ی اصلی آفرینش تهی کند
و دل به واژگانی بی چهره ، رنگ و رو رفته و بی تپشی بسپارد
نمی فهمم آیا ردیف کردن کلمات نامفهوم شعر نیست
همسرم هردم از من که مژدگانی چی شد
گفتمش صبرکن فرصتی بده اخراین هفته
این کجاش شعر است ببخشید بیشتر بخوانیدمرا ببخشید
من نقد تند می کنم چون خودم نقد زیاد شدم
حامی شریبی 16 اردیبهشت 1399 20:01
دوست شاعر من
تاکنون تعریف دقیقی از شعر بیان نشده است چنانچه جنابعالی در این رابطه تعریف دقیقی از شعر میدانید بفرمایید میشنویم و می آموزیم
اگرچنانچه همه ی ایراد شما براین است که زند آئی را زندایی پنداشه اید و این اشتراک و سروده از نظر شما شعر نیست بی شک این اشتباه تایپی هیچ چیزی را از ارزش واژه ها و مفهوم خوب سروده کم نمیکند که بطور معمول اینگونه اشتباهات نگارشی معمول و طبیعی است
ضمنا توضیحات بنده بخاطر کار باارزش شاعراست که تعهد خود را در برابر اعتقادات تشان با ترسیم و چینش خوب واژه ها از عهده ی آن به خوبی بر آمده است
ضمنا یاد آور میشوم شعر زایش طبیعی است که در این رابطه شاعر قرار نیست خود را به خاطر احساسات پاک وزلالشان که مصداق حرف دل است خود را نقد کند
لطفا در این رابطه نکاتی که از نظر شما این سروده شعر نیست بفرمایید لطفا ما هم به لطف زکات علم شما می آموزیم درودتان باد
سعید اعظامی 16 اردیبهشت 1399 20:07
جناب شریبی استاد بزرگوار .شما به بنده لطف دارید ..من همیشه گفتم اماده نقد
هستم.چه خوب چه بد.من همیشه گفتم وباز میگم که دل نوشته های مثل سپید ونو را
شعر نمیدانم.اگر هم سبک سپیدی بایست انحام شود.خارج از حیطه این دوستمان هست
که زایش ادبی شعر را نخوانده ونمیداند.چه بسا هیچ گونه اطلاعی از ادبیات ندارد.که شاخص های
متفاوتی دارد.که اگر دوستمان قادر به یادگیریشون بود.شاید یک دوبیتی ارائه میداد
...ممنونم
مسعود مدهوش 16 اردیبهشت 1399 20:43
درود بر دوستان گرامی
اگر قرار است هر گونه نقدی چه درست و چه غلط صورت گیرد لطفا از خصوصی ارسال شود
استفاده نماییم،نقدی که در عام صورت گیرد نقد نیست ،توهین است.نقد همراه با راهکار
مفید موثر است
ابراهیم حاج محمدی 17 اردیبهشت 1399 00:22
دوست عزیز و ارجمند جناب مدهوش عزیز
سلام و درود بر شما
برادر عزیز توجه داشته باشید که هر سخنوری که سخن خود را چه نثر و چه نظم در هر فضای مجازی یا حقیقی منتشر کند از پیش باید پیه نقد شدن سخن منثور یا منظوم خود را در همان فضای حقیقی یا مجازی به جانش مالیده باشد
مگر سخنش را بصورت خصوصی منتشر کرده است که خصوصی نقد شود؟ هراس از نقد شدن تبعات بسیار منفی ای دارد. تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد. هر کس می خواهد عیب سخنش بر ملا نشود همان بهتر که سخن نگوید.
برادر عزیز و ارجمند متاسفانه به به ها و چه چه های الکی و مفتکی و چاخان گونه که به نوعی نان به قرض یکدیگر دادن است بعضی ها را به این باور غلط رسانده و می رساند که واقعا شاهرود و سخنور!!!!
این کار لطمه و صدمه ی فراوانی بالاخص به کسی می زند که این به به ها و چه چه ها را باور می کند.
ابراهیم حاج محمدی 17 اردیبهشت 1399 00:24
اشتباه تایپی را عذر خواهم
((شاعر و سخنورند)) را گوشی به صورت خودکار (( شاهرود و سخنور)) تایپ کرد !!@
زینب شیخی 16 اردیبهشت 1399 19:13
قالب شعر؟!
سعید اعظامی 16 اردیبهشت 1399 19:43
سلام خواهر گرامی.قالب نو نیمایی.ممنونم از شما
عباس ذوالفقاری 17 اردیبهشت 1399 11:41
سلام.... وقت بخیر ...انتقال درست مطلب از طریق زبان صحیح و معیارهای استاندارد لازمه ادبیاتست....
مطلبی که نگاشته اید در قالبی نمیگنجد....یعنی ابتداییترین اصل شعر کلاسیک ( قالب، عروض و قافیه)
را پاس نمیدارد.....ببخشید
خسرو فیضی 17 اردیبهشت 1399 21:37
. درودها نثارتان باد
. آقای اعظامی تصور می کنم اگر تمامی اساتید برایتان بنویسند . . با هزار دلیل
. که شعر شما نثر هم نیست . . می نویسید . . . . (( باز هم میگم !!! دلنوشته های سپید و نو را
. شعر نمیدانم . . ))
. حداقل بفرمایید . . شعر یعنی چه تا برویم سراغ کسب و کار خودمان . .
.