جرعه ای از جام طهور
ظلمات است و بسی فاصله تا مشرق نور
جاده در پیش و شب و دلهره هنگام عبور
آی ای آینه در دست تو خورشید کجاست
با توام با تو... حبیب دل من سنگ صبور!
ماه در چادر شب های تبم گم شده است
قبسی کو که دهد مژده ام از دامن طور
به من آرد خبری را که سحر نزدیک است
کوچه را پر کند از هلهله و وجد و سرور
من به آیات پر از معجزه ایمان دارم
و بدستی که دهد جرعه ای از جام طهور
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 3 از 5
نظر 6
امیر عاجلو 28 دی 1399 18:40
بهنام حیدری فخر 28 دی 1399 22:20
کرم عرب عامری 29 دی 1399 02:42
درودها استاد عزیز
کاویان هایل مقدم 29 دی 1399 09:34
ایمانتان مبارک حضرت دوست
من به آیات پر از معجزه ایمان دارم
و بدستی که دهد جرعه ای از جام طهور
رضا زمانیان قوژدی 30 دی 1399 18:24
درودها استاد
زیبا، روان و دلنشین.مثل همیشه
علی آقا اخوان ملایری 01 بهمن 1399 14:50
درودها بر شما استاد ارجمند
بسیار زیبا و دلنشین سروده اید
قلمتان نویسا، موفق باشید