بسپارید
شکوه برگ ترم را به یاد بسپارید
به یاد خود نظرم را زیاد بسپارید
در آسمان پر از لحظه های زیبائی
تمام بال و پرم را به باد بسپارید
تن مرا به خزانی که زیر شلاقش
فسردم و خبرم را نداد بسپارید
کنار گوشه باغم در انتظار سفر
بدست همسفرم ان یکاد بسپارید
دلم گرفته از اوضاع بی ترانه شب
به شام بی سحرم بامداد بسپارید
زمانه همدل و همراه اگر نمی گردد
جهان بی ثمرم را به عاد بسپارید
عبور سرزده دارم مجال گفتن نیست
جراحت جگرم را به داد بسپارید
تعداد آرا : 4 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 19 مهر 1401 23:50
درود بزرگوار ا
طارق خراسانی 20 مهر 1401 09:29
سلام استاد گرانمهر جناب معصومی عزیز
اشعار تو ای سروده ی نور
قند است و شراب و عشق و مستی
در پناه حضرت دوست
علی مزینانی عسکری 22 مهر 1401 10:36
سلام و عرض ادب
عید میلاد پیامبرگرامی اسلام حضرت محمدمصطفی(ص) و امام جعفرصادق(ع) بر شما فرهیخته ارجمند مبارک باد
دادا بیلوردی 22 مهر 1401 21:15
درود بر جناب معصومی
از احساستان لذت بردم