تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
حسن  مصطفایی دهنوی

ای کـه بـر سـر نـهی ، تاج شاهـی در نظـر دار ، لـطف الهـی بـنده ای را نـباشـد به دنیـا بـی نیـازی ، زِ لطـف الهـی ٭٭٭ الها...

ادامه شعر
فائزه اکرمی

ما در همه ی درد دنیا مشترک بودیم ما درد را با هم چشیدیم گرچه تک بودیم ۱۴۰۱/۵/۶

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

روشنـی حکمـت پـروردگار در نظـر آدم شـب زنـده دار آنکـه شب و روز ، به تقوی بُـوَد حکمـت حق را نـگرد آشکار ٭٭٭ پنـد و نصیحـت بُ...

ادامه شعر
حسن محمودی

شاعر نیستم اما به شعر نامیم سعدی و حافظ و مولانا را حامیم شاعری هستم از خطه جنوب میسرایم شعر ازآن مردمان خوب مینویسم برایت از دوران جنگ از دلهای سوخته و سخت تنگ از دلاور مردی که در صحن نبرد سینه میکرد...

ادامه شعر
منوچهر کشاورز

خواهی که روزق تو فراوان گردد * هر مشکلی هست خودآسان گردد میخواه ز خدا قبول حاجات همه * تا حوائج تو هم چو آنان گردد ............................................................

ادامه شعر
علی احمدی

آنان که با شهامت ماندند زیرِ باران شد سَهمشان طلوعِ رنگین کمان در آخر سنگی که طاقت آورد در زیرِ بارِ تیشه تندیس ناب گردید ، از زَر گرانبهاتر آن کس که فصل گرما کوشید و کند و کاوید در ظلمت زمستان گر...

ادامه شعر
آرزو بیرانوند

????????وطن???????? وطنم اشک گوشه چشم و غصه های عمیق یه ملت سال ها میشه مجرمه اما مجرمی بی گناه و بی علت شاعر شعرهای ناگفته وحشته که لباشو می دوزه پرچمش توی دست فرزندش روبروی چشاش میسوزه دامنش لکه...

ادامه شعر
کاظم قادری

برخیز خلاصه شد جوانی برخیز اگر که می توانی از دستخوش خزان وحشی شد قامت ساقه ات کمانی خورشید نشستنه بر لب بام در وقت غروب زندگانی تقلید نکن ز نوجوانان اکنون که ضعیف و ناتوانی نزدیک شدی به خط پایان...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

خـداونـدا من آن رمـز تو دیـدم به طبق خط رمـزت ، خط کشیـدم خط رمـزی که خـود اول نـمودی کجـا من از خط رمـزت ، بریـدم ٭٭٭ اگـر در ره حق ، قـدم ...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

حمایـت بهـر عفّت می کنـم من رهـا خلقـی زِ خفّت می کنـم من اگـر خلقـی شدن پاکیـزه عفّـت رهاشـان از مذلّت می کنـم من ٭٭٭ به پاس دین ، خدمـت ...

ادامه شعر
مهدی فصیحی رامندی

این دلیری در عدو از نابجا خندیدن است خنده بر سگ هم بر او دندان نمایش دادن است گرچه دوری می‌کنی از آشنا یا ناشناس لیک دانی، کار سگ دنبال انسان کردن است شهر ما داروفروشی هست، مرهم زن ولی نیمه جانم دید...

ادامه شعر
مرتضی سنجری

《سُرخاب》 عقربه ها ی ناکوک چنان در پی خواب های دنباله دار می گردند که پاهای برهنه و تاول زده ی ثانیه ها خسته اند از بیخوابی؛ و قدم های عقرب کوک می زند آسمان را در کاشی حوض فیروزه ای رنگ مثل صورت ماهِ ...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

زِ دنیـا بسته شـد آب و گِـل من چه شـد آن کار پوچ و باطل من به دنیـا هر چه دیـدم فانی است آن نـمی سازد چـرا حل مشکل من ٭٭٭ خـداونـدا تـو ...

ادامه شعر
عبدالحلیم اکرامی = نژند

یاری زتو نجستم بی یار ماندم خدا با فکر بدو ذشتم هر بار ماندم خدا دویدم و پریدم در جستجو جهیدم بااین همه مساعی بیکار ماندم خدا نوشیدم و پوشیدم نازکردم و کوشیدم باصدخم و شراب هم خمار ماندم خدا اصلا گمرا...

ادامه شعر
مرتضی سنجری

《خفیف》 این شب ها..، شبیه رنگ غم اتاق کوچکی شده ام که پنجره اَش هرگز نور را بر تن زخمی دیوارهای خسته اَش لمس نکرد تا نور خفیف ستاره های آسمان دلش مثل تابشِ ماه بی جان روی صورت سایه های خیالیِ پرده های...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

کار جـهان گـر بُـوَد از کار تـو تا قـصـص از مردم اشـرار تـو گـر همه مردم کُـنـن آزار هـم کـس نـتوانـد کنـد آزار تـو ٭٭٭ هـر ...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه العزیز شیشه و سنگ کارم همه نوشیدن از جام شرنگ است آشفتگی از وضعیت خویش به ننگ است این گونه تقلا که نشد زندگی آخر مانند شنا کردن در کام نهنگ است خوشبختی و بهروزی ما ماه شده است و کوشیدن ما چون...

ادامه شعر
ابوالقاسم کریمی

دراین شهر کویری یار خسته کنار باغ پائیزی نشسته گرفته غم گلوی نازکش را نمیدانم دلش را کی شکسته _ ابوالقاسم کریمی

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

زِ یک دل زنده پرسیدم،چرا دنیا رها کردی بگفتا ، بهـر من دنیـا اجل آرَد به پیگردی نظام و مُلک دنیا را نمی شاید به دست آرَم نظامش می نهد هر دَم،به روی درد من دردی ٭٭٭ برادر راستیِ ...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

مـن به تولـی تـو دارم امیـد گـر که سیاهـم به برت یا سفیـد هر چه سفیـدی و سیاهـی بُـوَد دست تو این رنگ بر آنهـا کشیـد ٭٭٭ گـر به تو...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا