تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
حسن  مصطفایی دهنوی

پیر روشن به ضمیرش زِ خود اسرار بِهِشت دانشی را زِ ضمیرش به کتابی بنوشت پیر دانا به ضمیری که نـهفتند به خاک مرقدش ثابت و واضح شدومخفی نگذشت ٭٭٭ در نزد سخن چینا...

ادامه شعر
ادریس علیزاده

من از امرار سختی های زیستن گویم من از پیوسته زخم بر جان میهن گویم بدون دغدغه به احوال گهر‌ خاک سقوط و آخرین فرصت سخن گویم سکوتی که بی انجامد به نابودی‌اش فرار هر پرستویی از وطن گویم من از بیداری کف...

ادامه شعر
jalal babaie

انگار آب چشمم جوی مزار می شود. انگار در این حوالی کس انتظار می کشد. دشمن ز کینه و قهر کشته جوان مردم. لاله بروید از خاک چون شاخه های گندم. آن کس که خوب رویست کمتر دوام دارد. این قبر پر فروزش عطری مدا...

ادامه شعر
Dariush Jelini

من روو به پایانم، دارم می‌رم اینجا دیگه واسم تهِ راهه آینده ام تاریک و غمگینه دنیای من یکسر غم و آهه اینجا توو هر آغوش، یک دامه هر بوسه ای یک بمبِ آتش زاس دستای من بی وقفه می گِریَن روو کاغذی که آخر...

ادامه شعر
سیدیحیی حسینی

* انگیزه عبث * دراین چرخه معیوب همواره انگشت به دندان..! وقت رنگین شدن سبابه به استامپ آلوده بزه... هرباردراثنای سبابه هاکه با تمنای ضیافت  خلاف عرف بامضیقه رنگ  شدند.. درپس آن صورتک هاهنگا...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

آدم اگر از دانش کُـرکُـر زِ هنر باشد از جهل کج مردم در موج خطر باشد جهل است که کارکج خواهد بِبَرد در پیش بر فـرد نکوکاران هر چند ضرر باشد ٭٭٭ آدم به ...

ادامه شعر
تورج ریحانی

درگذرگاهی به ایام شباب خسته و تشنه به زیر آفتاب سایه ای زیردرختی یافتم بر درخت آنگه نگه انداختم در هوای غفلت وبی حاصلی ...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

در مُلک حق شناسی خلقی که راه پویند باید به راه پویند ، تا راه حق بجویند آن راه حق پرستی کـی باشدش نهایت هرکس که هرقدر رفت تا حد رفته گویند ٭٭٭ در راه حق...

ادامه شعر
ادریس علیزاده

بشنو این زجه و فریاد تن مام وطن با زبان خشم خود از زخمهایی که به تن چون شکسته از سکوتش در پی بی حرمتی می خروشد همچو سیلابی سدا دشمن شکن بهر بیداری سرای کوروش و اسفندیار بر سر پیمان ایثار قسم خورده س...

ادامه شعر
jalal babaie

گویا که جنگ خیر و شر تا ابد امتداد دارد. جنگی که یک طرف ظلم و دیگر طرف داد دارد. من کوله بار خود جمع نموده ام تا جنگ ظالمان. گویا که انتظار دارد جنگ از دانش عالمان. فریاد بر نبرد ظالمان جهان که غافل ک...

ادامه شعر
حسین یوسفی رزین

جواب به شعرپریا محرمی شاعر شهیر وهنرمند اذربایجان که سروده با این مطلع"سینه ام دکان عطاری است دردت چیست. ..................................................................................................

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

آنچه در مذهب رندان به نظر می رسدم با تکامل به سوی علم و ادب می بردم تا نسیم ادب از مذهب آنهـا بِـوَزد همچنان مُشک خُتن روی بدن می وزدم ٭٭٭ آدم ...

ادامه شعر
حافظ کریمی

واکسن و پاس و گذر بازی بین الملی ست کربلا رفتن ما دست حسین بن علی ست واکسن و ماسک و همش شستن دستها یعنی چه درد و درمان به خدا، عشق حسین ابن علی ست وزیر جاهل ما گریه بر آن شاه جهان علت حزنی و ا...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

هر دل دانا که شد ، آیینه دار حرف دوست درهمان آیینه می بیندکه حرف آن نکوست گوییـا شب زنده داری در دل بیدار ما می شود آیینه گردان از برای حرف دوست ٭٭٭ در همه اشیاء عالَ...

ادامه شعر
مرتضی سنجری

《دنیای بکر》 خو کرده ام به زیر سایه اَت همچون دلداده ای تنها بدون چتر زیر باران بنویس مرا؛ با نوازش رقص انگشتانت مثل شعری نیمه تمام بخوان مرا؛ مثل واژه ای ابتر در دنیای بکر بنوش مرا؛ مثل استکان خُمارِ...

ادامه شعر
حافظ کریمی

روزگاری بود که انسان ها صفایی داشتند عهد و پیمانی که می بستند وفایی داشتند بچه ها در بچگی بودند و در حرف پدر دختران با دختران بودند و مردان با پسر روسری از بچگی بر دختران بود تاج...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

بر من برادر آنکه شعورم غنی کنـد ترک غـرور مردم شُوم دنـی کنـد آمد نـدا به گوش من این دَم برادران نَبـوَد برادر آنکه به من دشمنـی کنـد...

ادامه شعر
علی اصغر محمدی له بیدی

باز باران با ترانه این ترانه درد داره آمد و کرد ویرانه طاق و دیوار همسایه باز آب و باز سیلاب گریه جای خنده در باغ من دعا بر تو، تو بر من رحمت ایزد، به میهن کاش این رحمت ببارد باز به شادی، باز به ل...

ادامه شعر
محمد مولوی

خیس بود سقف فرو ریخت دویدم حیاط خیس بود کوچه خیس بود خیابان خیس بود بیابان خیس بود چشمان مادر علی اکبر خیس بود. آسمان و زمین خیس بود یکی داشت ابرها را می چلاند باران می شست صورت زمین تشنه را . ...

ادامه شعر
حافظ کریمی

عشق عجول است و تقدیر صبور رفاقت با تقدیر رهایی است ز گیر به دوستی بگیرید و عاشق نشید که عاشق شوید دائم هستید اسیر اسارت یقین بند و در بند شدن بِماند به قندان و قند بند شدن به دندانی باشدکه پشت ل...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا